درد را فریاد بزن …

انگار درد را نمی شود فریاد نزد. وقتی عضوی از بدنت درد می کند، اولین و آخرین جا برای کمی آرامتر شدن و فهماندن دردت به دیگران براوردن صدا از حنجره است و فریاد زدن.

درد

نوشتن، حرف تازه زدن دل و دماغ می خواهد. این را بارها و طی این یک سال گذشته در پاسخ به درخواست همکارانم گفته ام. روزهایی بود که فکر می کردم تا می توانم باید بگویم و فریاد بزنم آنچه را که فکر می کنم درست است. هرآنچه تراوشات ذهنم بود و اعتقادم را، با تکیه بر قدرت قلم می نوشتم. اعتراض می کردم و راهکار می دادم. از هر راهی که می شد پیامم را می رساندم تا اگر حسی که به من می گوید در قبال مسئولیتی که بر دوش گرفتی وظیفه ای داری را سرکوب نکنم.دروغ چرا، اما بارها کم آوردم .خسته شدم. به در بسته خوردم و گاهی احساس کردم نوشتن و ابراز وجود دیگر راهکار نیست.  آن هم در دورانی که روز به روز مشکلات مردم زیاد تر می شود. فقر بیداد می کند. لبخند از روی لبهایمان کوچ کرده و جایش را به غم داده است. اصلا بنویسم. از چه؟ از گرانی و تورم؟ از نان شب؟ از فساد و بی عدالتی؟ از دروغگویی و خودخواهی؟ و یا از نادیده گرفته شدن حق جماعتی که می گویند این را می خواهیم. اما آن را برایشان رقم می زنند. از اعتراض و اعتصاب کارگران و کشاورزان؟ از چه باید نوشت؟ وقتی هم مسئولین به خوبی می دانند چه خبر است و مردم هم با گوشت، پوست و استخوان همه این مصائب را درک می کنند؟

همین شد که مدتی سکوت کردم. در لابلای جزوات و کتابهای دانشگاهی ام غرق شدم. منفعل شدم از آنچه که کارم است. چشمانم را بستم تا نبینم. اما بی فایده بود. انگار درد را نمی شود فریاد نزد. وقتی عضوی از بدنت درد می کند، اولین و آخرین جا برای کمی آرامتر شدن و فهماندن دردت به دیگران براوردن صدا از حنجره است و فریاد زدن. این روزها همه مردم دارند فریاد می زنند. اما چون همگی درد دارند، انگار صدای درد دیگران را کمتر می شنوند. می ترسم روزی برسد که نشنوند و یا انقدر بی تفاوت شوند که درد دیگری اسباب خنده شان شود!

برای همین دوباره تصمیم گرفتم بنویسم. تا ثبت با سند در تاریخ برابر شود. ما نباید فراموش کنیم. ما نباید سکوت کنیم. باید دردمان را ، کمبود هایمان را و خواسته های بر حقمان را فریاد بزنیم تا آنکه باید بشنود و پاسخ بدهد. تا گوشش درد بگیرد از این همه صدا و خیال نکند که همه چیز آرام است و ما هم خوشحالیم …

منبع رسا نشر
از طريق شبنم حاجی اسفندیاری

نظرات بسته شده است.