مصائب ناگفته مجردها در ایام کرونا

به نظر می‌آید تاثیر شیوع ویروس کرونا روی زندگی خانوادگی و فرزندان و والدین هم کم نبوده است تا جایی که بسیاری از فرزندان بالای ۳۰ سال به فکر زندگی مستقل افتاده‌اند و حتی برخی از آنها این فکر را عملی کرده‌اند.

مصائب ناگفته مجردها در ایام کرونا

مصائب ناگفته مجردها در ایام کرونا- «چه شبایی که تو کوچه‌ها و خیابونا نخوابیدم. خیلی سخت بود، خیلی. دوست زیاد دارم، اتفاقا خونه مستقل هم دارن اما وقتی زیاد میری سراغشون دیگه شروع می‌کنن به پیچوندن. هر جا هم می‌رفتم دنبال خونه قیمتا عجیب بالا بود و پولم نمی‌رسید تا اینکه بالاخره مجبور شدم برم حاشیه تهران یه جایی پیدا کنم. حالا هم بدون اسباب و اثاثیه سر می‌کنم اما خدا رو شکر صاحب یه سقف شدم.»

این حرف‌های «محسن» است که قرنطینه در روزهای کرونایی و خانه‌ماندن‌های طولانی عرصه را برایش تنگ کرده تا جایی که دیگر نتوانسته طاقت بیاورد و از خانه بیرون زده است.

او ۳۴ سال دارد: «من و خانواده‌ام انگار حرف همو نمی‌فهمیم. اونا یه جور دیگه فکر می‌کنن، من یه جور دیگه. استقلالمو مرتب زیر سوال می‌بردن. چی خوردی؟ چی میخوای بپوشی؟ صدای تلویزیونو زیاد نکن. کجا میری؟ با کی میری؟ کی میای خونه؟ همه این سوالا اذیتم می‌کرد. جالبه که قبل از کرونا و قرنطینه‌ها هیچکدوم از این مسائلو نداشتیم. نمیدونم چی شد که رفتاراشون یهو تغییر کرد! گرچه الانم یه وقتایی دلم تنگ میشه اما فکر می‌کنم هم اونا الان راحت‌ترن، هم من. بالاخره از یه سنی به بعد همه ما باید مستقل بشیم دیگه.»

به نظر می‌آید تاثیر شیوع ویروس کرونا روی زندگی خانوادگی و فرزندان و والدین هم کم نبوده است تا جایی که بسیاری از فرزندان بالای ۳۰ سال به فکر زندگی مستقل افتاده‌اند و حتی برخی از آنها این فکر را عملی کرده‌اند.

«سیما» یکی از دختران ۳۷ ساله‌ای است که قبل از کرونا صبح‌ها از خانه بیرون می‌زده و و شب‌ها خسته از محل کارش به خانه برمی‌گشته اما تعطیلات شیوع ویروس کرونا و دورکاری زندگی‌اش را تحت تاثیر قرار داده و به  زندگی مستقل و جداشدن از والدینش فکر کرده است: «بعد از کرونا خیلی از دوستا و همکارام رفتن کارشونو ادامه دادن و من جزء معدود آدمایی بودم که به دلایل مختلف تو خونه موندم که این کارم خوبیای زیادی داشت اما با مشکلاتی هم روبه‌رو شدم. مثلا یک سال تمام ناهارا کنار خونواده‌م بودم که خیلی برام ارزش داشت. قبل از اون هیچ وقت به جز روزای جمعه همچین تجربه‌ای نداشتم. من فکر می‌کنم تا یه زمانی کنار خونواده بودن خوبه اما وقتی زمان بیشتر می‌گذره متوجه خیلی از مسائل میشی. باید قبول کنیم که همه ما آدما به استقلال نیاز داریم و من این نیاز رو بشدت احساس می‌کنم و دوس دارم گاهی اوقات از خونواده فاصله بگیرم و حتی چند روز تو ماه تنها باشم.»

اما این همه دستاوردهای سیما در روزهای قرنطینه و کرونایی نبوده و این اتفاق‌ها نکات مثبتی هم برای او به همراه داشته است: «موضوع دیگه‌ای که دورکاری و قرنطینه به چشمم آورد ازدست‌دادن فرصتا بود. مدتی که برای کارم زمان گذاشتم فرصتای دیگه از من گرفته شد. تو خونه موندن به من ثابت کرد که می‌شد در کنار حرفه اصلی کارای دیگه‌ای هم انجام داد که من یا بلد نبودم یا قدر ندونستم. شاید هم  راهنمای خوبی نداشتم و نتونستم از ۱۲ سال روزای کاریم بهتر استفاده رو بکنم. متوجه شدم جایی که الان هستم جایی نیست که باید می‌بودم و این موضوع بیشتر از موضوع استقلال برام سخت و گرون تموم شد. من تو این مدت روزای پشت سرمو خیلی مرور کردم. به اینکه چطور زندگی کردم؟ اینکه وقتمونو چطوری بگذرونیم یه بحثه اما چطور زندگی‌کردن مهم‌تر از هر مسئله دیگه‌ایه و استقلال‌داشتن زیرمجموعشه. حالا مفهوم استقلال برام خیلی مهم و گسترده شده. شاید باید زودتر به این موضوع دقت می‌کردم. البته استقلال نه لزوما به معنای جدا زندگی‌کردن. استقلال توی خیلی از مسائل دیگه چه به لحاظ روحی، چه به لحاظ کاری و مسائل زندگی.»

«رویا» هم یکی دیگر از افرادی است که کرونا دغدغه‌های فکری برایش به وجود آورد: «فکر می‌کنم روابط اجتماعی‌مون قبل از کرونا با توجه به نوع کار، دوستی، برنامه ورزشی، سفر یا هر چیز دیگه‌ای تعریف می‌شد. منظورم اینه که ماها که با خونواده‌هامون زندگی می‌کنیم سعی می‌کردیم در عین حال که با خونواده زندگی می‌کنیم زمانی رو هم به خودمون اختصاص بدیم چون تو فرهنگ خونواده‌های ایرانی مستقل‌شدن بچه‌ها مرسوم نیست. اما همه این چیزایی که تعریف کردم بعد از کرونا تقریبا بهم ریخت و هر کدوم از ما هر چی سعی کرده بودیم فضا یا زمان مشخصی برای خودمون درست کنیم حالا باید همه اون زمانو با خونواده‌هامون بگذرونیم.»

این دو سالی که همه با ویروس کرونا مبارزه می‌کنند باعث شده روابط خانوادگی رویا عمیق‌تر شود و مسائلی که تا پیش از این نادیده گرفته بود برایش هویدا شود: «دورکاری موجب شد فضای شخصی افراد از بین بره و تمام وقتمونو با خونواده‌هامون بگذرونیم. حالا دیگه یه جورایی فضای شخصیمون با اعضای خانواده قاطی شده و زندگی اجتماعی که واسه خودمون ساخته بودیم از بین رفت و به روزای قبل از این اتفاق برگشتیم. یه  دوره‌ای دورکاریم کمتر شد و وقتی می‌رفتم سر کار احساس می‌کردم باید دوباره فضاها و روابطی که داشتم رو از اول بسازم و این انرژی‌گرفتن خیلی برام سخت بود و انگار متوجه نبودم دوران کرونا برام چه اتفاقی افتاده. از طرفی وقتی خونه هستی متوجه نیستی که چه وابستگی برای پدر و مادرا ایجاد شده مثلا سوالی که این مدت پدر و مادرم مرتب از من می‌پرسیدن این بود «تو که همه این سالا می‌تونستی دورکار باشی چرا این همه انرژی برای رفت و آمدت صرف می‌کردی؟» به نظر میاد تمایل خانواده و پدر و مادر هم اینه که خونه رو ترک نکنم و پیششون بمونم. وقتی مجبور می‌شم ساعتایی از خونه بیرون برم متوجه میشم که پدر و مادرم نسبت به قبل دلتنگ‌تر و بی‌طاقت‌تر شدن. در واقع زندگی اجتماعی من تقریبا از بین رفته و خانواده خودشو محق میدونه تو فضاهای من حضور داشته باشه و مدیریت این موضوع سخته. حداقل برای من که ۳۸ سالمه و باید زندگی مستقل برای خودم داشته باشم شرایط سخت‌تره. تمام سالایی که وقت زیادیو بیرون از خونه می‌گذروندیم بخشی از اخلاقمون تو جامعه ساخته شده و با خونواده متفاوته و این تفاوت فکری وقتی که تو خونه و با خونواده زندگی می‌کنیم مشخص میشه. البته من تونستم این موضوع رو کنترل کنم اما خیلی از دوستام بعد از این اتفاق و زیاد شدن اختلاف نظرها دنبال خونه و زندگی مستقلن.»

«افشین» هم یک سالی می‌شود که مستقل شده است؛ درست زمانی که ۳۱ ساله شد: «موضوع مستقل زندگی‌کردن همیشه مطرح بود و خب خونواده ایرانی هم همیشه مخالف. واقعیتش من تو قضیه کرونا و قرنطینه با اینکه همیشه خونه‌نشین و بیکار بودم، مشکل چندانی با خونواده نداشتم شاید به خاطر داشتن اتاق شخصی بود اما همیشه سیگارکشیدن برام مسئله بود. از طرفی هم مجبور بودم رفت و آمد با دوستامو محدود کنم. اما از وقتی شروع به کار کردم قضیه فرق کرد. مجبور بودم با تاکسی اینترنتی رفت و آمد کنم که کرونا نگیرم با این حال دو هفته بعد از شروع کارم کرونا گرفتم. استفاده از تاکسی اینترنتی هزینه‌هامو خیلی بالا برد چون خونه‌مون هم از مرکز شهر دور بود به همین دلیل خونواده‌م با مستقل‌شدن من مشکلی نداشت و یه خونه نزدیک محل کارم گرفتم. در کل قرنطینه و کرونا روی مستقل‌شدن من بی‌تاثیر نبود. من بیشتر به فضای اختصاصی و زندگی مستقل فکر می‌کردم و خب شاید حضور طولانی‌مدت  تو قرنطینه و زندگی محدود به خونواده روی اونا هم تاثیر گذاشت و راحت‌تر با مسئله مستقل‌شدن من کنار اومدن. البته قرنطینه برای من که اهل ولخرجی، کافه‌گردی و سفر بودم یه مزیت بزرگ داشت و من تو این مدت تونستم پس‌انداز کنم و ایده مستقل‌شدن رو عملی کردم.»

به نظر می‌رسد کرونا دغدغه‌های جدیدی برای خانواده‌ها و فرزندان ایجاد کرد؛ فرزندانی که تمایل به مستقل‌شدن بیشتر از قبل ذهنشان را درگیر کرد و خانواده‌هایی که پیش از این با جداشدن فرزندانشان مشکل داشتند و معتقد بودند این جدایی باید فقط با ازدواج اتفاق بیفتد، گاردشان را کمی پایین‌تر آوردند گرچه هنوز هم بسیاری از آنها مخالف سرسخت جداشدن بچه‌هایشان هستند.

احد عبدی – روانشناس – معتقد است: «مفهوم استقلال فردی زمانی مطرح می‌شود که فرد احساس کند از طرف محیط، جامعه یا فرد و افرادی امکان تصمیم‌گیری و رفتار مستقل از وی سلب شده است. والدینی که در تصمیم‌گیری‌های فرزندان خود ورود کرده و آزادی عمل را از آنها می‌گیرند یا مدام فکر می‌کنند فرزندانشان در حال انجام خطا و اشتباه هستند، نمی‌دانند که اگر روزی آنها در قید حیات نباشند چه بلایی بر سر آن فرزند خواهد آمد. نباید فراموش کنیم که اشتباه و خطا جزئی از زندگی است. به عبارتی وقتی والدین به جای حمایتگری، رفتارهای کنترل‌گرانه و سرزنشگر دارند موضوع استقلال فردی مطرح می‌شود و در چنین شرایطی حتماً به مراجعین توصیه می‌شود به فکر مستقل‌شدن باشند. اما اگر والد و فرزند بدون وابستگی و آسیب به یکدیگر یا بدونِ طرحواره‌هایی مثل رهاشدگی، ایثار، وابستگی، بی‌کفایتی و … در کنار هم زندگی کنند و به قول معروف بند ناف آنها از هم جدا باشد، چه ایرادی دارد که با هم و در کنار هم زندگی کنند؟ در واقع اگر این‌گونه زندگی کنند هر دو برنده بوده و به این نوع از تعامل، تعامل برد – برد گفته می‌شود، اما اگر قرار باشد یکی از طرفین برنده و دیگری بازنده باشد، در اصل هر دو بازنده‌اند و بهتر است به فکر مستقل‌شدن باشند.»

او می‌گوید: «برای مستقل‌شدن راهکارهای متعددی وجود دارد. اول از همه پیشنهاد می‌کنم با یک متخصص روانشناسی مشورت شود تا با کمک او فرد بتواند از بندِ تله‌های زندگی خود مثل رهاشدگی، شکست، وابستگی، بی‌کفایتی و … رها شود و در گام بعد بسته به ظرفیت و توانایی فرد راهکار مناسب پیدا خواهد شد. ضمناً اگر در این پروسه والدین هم مراجعه کنند قطعاً راهکارهای بهتری به دست خواهد آمد که یکی از آنها می‌تواند کمک‌گرفتن از والدین برای مستقل‌شدن فرد (چه مالی و چه روانی) باشد.»

این روانشناس درباره راهکارهای مستقل‌شدن توضیح می‌دهد: «از راهکارهای مستقل‌شدن می‌توان به زندگی در پانسیون، اجاره سوئیت کوچک در بخشی از شهر که هزینه‌های کمتری تحمیل کند نیز اشاره کرد و البته در مسئله مستقل‌شدن، فرد باید خودش را برای چالش‌های جدیدی آماده کند یکی از این چالش‌ها می‌تواند انجام چند شیفت کار در طی روز باشد تا بتواند هزینه‌های این مستقل‌شدن را تامین کند. گرچه نمی‌توان از شرایط کرونا و چالش‌های به وجود آمده در این پاندمی و اثرات زیاد آن بر اقتصاد و شرایط رفاهی مردم همچنین تاثیر آن به تصمیم به مستقل‌شدن جوانان چشم‌پوشی کرد، چرا که مشکلات مالی یکی از مهم‌ترین موانع استقلال فردی است. مراجعانی داشتم که قبل از شیوع کرونا مستقل بودند اما با توجه به خسارت‌های مالی در این مدت مجبور شدند برای ادامه زندگی (هر چند با نگاهی  مقطعی و کوتاه‌مدت) به خانواده‌هایشان رجوع کنند. حتی زنان سرپرست خانواده‌ای که به دلیل بیکاری مجبور به زندگی با خانواده خود شدند با چالش‌های بسیاری روبه‌رو شده‌اند.»

عبدی می‌گوید: «غالباً به افرادی که با این چالش به مراکز مشاوره مراجعه می‌کنند بسته به شرایط آنها و خانواده‌هایشان می‌توان توصیه‌های متفاوتی کرد. در گام اول ریشه‌یابی مشکل و تعریف مسئله بسیار حائز اهمیت است چرا که اگر مشکل به درستی تعریف نشود راهکار مناسب به دست نخواهد آمد اما در کل تلاش ما بر این است که افراد بتوانند مستقل از هر فرد دیگری به زندگی و حیات خود ادامه دهند چراکه استقلال فردی یکی از نشانه‌های بزرگسال سالم است. والدین عزیز باید بدانند یکی از مهم‌ترین نیازهای تمام موجودات زنده آزادی در بیان احساسات و به دست آوردن نیازهاست از این‌رو والدین آگاه و حمایتگر همواره تلاش می‌کنند تا فرزندشان، خودش مسیر زندگی را انتخاب کند. هر کدام از ما در موقعیت‌های مختلف زندگی نقش‌هایی را بازی می‌کنیم که باید مراقب باشیم نقش‌هایمان در این زندگی جابجا نشود. برای مثال ما در طول زندگی برای پدر و مادر خود نقش فرزند را بازی می‌کنیم، برای فرزند خود نقش والد را بازی می‌کنیم، برای خواهر و برادر خود نقش خواهر یا برادر را بازی می‌کنیم و … . از این رو والدین هم فقط باید نقش خودشان را در زندگی برای فرزندانشان بازی کنند. اگر بخواهند معلم، استاد، مشاور و … باشند ممکن است همه چیز خراب شود. در اینجا لازم می‌دانم از مراجعانی بگویم که در سن ۴۰ تا ۴۵ سالگی و حتی بیشتر بعد از آنکه والدین خود را از دست دادند بدون هیچ هدف و رسالتی در این زندگی سربار بقیه اعضای خانواده شده‌اند یا در بهترین شرایط ممکن قدرت تصمیم‌گیری و انتخاب ندارند. قطعاً هیچ والدی خواهان چنین سرنوشتی برای فرزند خود نیست.»

 

منبع: ایسنا

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.