از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار میکنید
۱۵ دلیل برای کنارگذاشتن اخبار و خواندن چیزهایی عمیقتر، طولانیتر و مفیدتر، در اینجا برای شما بیان می شود.
یک بار برای همیشه تکلیف خودتان را با اخبار روشن کنید. مثلاً یک سال گذشته را در نظر بگیرید و از خودتان بپرسید: واقعاً کدام خبر را در روزنامه یا وبسایتی خبری خواندهاید که تأثیر مهمی در زندگی و کارتان داشته است؟ چه چیز مهمی هست که اگر خبر نخوانید از دست خواهید داد؟ جوابش تقریباً برای همۀ ما یکسان است: هیچ چیز. دنبالکردن اخبار نهتنها هیچ فایدهای ندارد، که همهاش ضرر است. پس شاید بهتر باشد این مادۀ مخدر را ترک کنیم.
پیشدرآمد
این مقاله پادزهرِ اخبار است. نوشتهای است طولانی و احتمالاً نمیتوانید نگاهی سرسری به آن بیندازید. به لطف مصرف زیاد اخبار، خیلیها عادتِ خواندن را از دست دادهاند و برای اینکه مطلبی بیش از چهار صفحه را پشت سر هم بخوانند، به تقلا میافتند. این مقاله نشانتان میدهد که چطور از این دام بیرون بیایید، البته اگر همین حالا خیلی عمیق درونش فرو نرفته باشید.
اخبار برای ذهن حکم شکر را برای بدن دارد
اطلاعات زیادی داریم و با اینهمه خیلی کم میدانیم. چرا؟
در این موقعیت ناراحتکننده قرار گرفتهایم، چون ۲۰۰ سال پیش نوع زهرآگینی از دانش را به نام «اخبار» ابداع کردهایم. زمانش رسیده تا آثار زیانبخش اخبار بر افراد و جوامع را بشناسیم و اقدامات لازم را انجام بدهیم تا از خودمان در برابر خطراتش حفاظت کنیم.
انسان امروزی در اصل همان آدم غارنشین است که حالا لباسی بر تن دارد. مغزهایمان برای محیط ابتدایی شکارچی-گردآورندگان بهینه شده است، جایی که در گروههای کوچک ۲۵ تا ۱۰۰ نفره با منابع محدود غذایی و اطلاعاتی زندگی میکردیم. مغزهایمان (و بدنهایمان) حالا در جهانی متضاد با چیزی زندگی میکنند که برایش طراحی شدهایم. این ماجرا منجر به مخاطرهای بزرگ و رفتارهایی نامناسب و آشکارا خطرناک شده است.
در چند دهۀ گذشته، آدمهای خوششانس خطرات زندگی با وفور وحشتناکِ غذا را شناختهاند (چاقی مزمن، دیابت) و تغییر در رژیم غذایی ما را شروع کردهاند. اما اکثرمان هنوز متوجه نیستیم که اخبار برای ذهن، حکم شکر را برای بدن دارد. هضم اخبار راحت است. رسانهها تکههای کوچکی از موضوعی بیاهمیت را به خوردمان میدهند، خبرهای دست اولی که واقعاً ربطی به زندگیهایمان ندارند و نیازی نیست دربارهشان فکر کنیم. به همین دلیل است که تقریباً هیچ وقت از اخبار سیر نمیشویم. برخلاف خواندنِ کتاب و مقالات طولانی و عمیق مجلات (که مستلزم درنگ و تأمل هستند)، میتوانیم مقادیر نامحدودی از اخبار کوتاه را که مثل آبنباتهای رنگی برای ذهن هستند، ببلعیم.
امروز در مواجهه با بار اضافی اطلاعات به همان جایی رسیدهایم که ۲۰ سال پیش در رابطه با مصرف غذا با آن روبهرو شده بودیم. داریم متوجه میشویم که اخبار تا چه حد میتواند خطرناک باشد و یاد میگیریم که اولین گامها را به سمت نوعی رژیم اطلاعاتی برداریم.
تلاشم این است که خطرات زیانبار اخبار را توضیح بدهم و راههایی برای مقابله با آن پیشنهاد کنم. یک سالِ بدون خبر را پشت سر گذاشتهام، پس میتوانم آثار این نوع آزادی را مستقیماً ببینم، احساس کنم و گزارش بدهم: حواسپرتی کمتر، زمان بیشتر، اضطراب کمتر، تفکر عمیقتر، بصیرت بیشتر. آسان نیست، ولی ارزشش را دارد.
دوست خوبم، نسیم نیکلاس طالب، نویسندۀ کتاب قوی سیاه۱ یکی از اولین کسانی بود که مصرف خبر به نظرش مشکلی جدی آمد. بسیاری از بینشهایی که در ادامه میآیند را مدیون او هستم.
۱. اخبار به شکلی نظاممند باعث گمراهی ما میشود
گزارشهای خبری جهان واقعی را نشانمان نمیدهند.
مغزهایمان طوری شکل گرفتهاند که به حملۀ محرکهای مشهود، بزرگ، فضاحتبار، هیجانانگیز، شوکهکننده، مرتبط با آدمها، داستانوار، سریعاً در حال تغییر، پرسروصدا و واضح توجه کنند. بنابراین در مغزهایمان برای خرده اطلاعات نامحسوستر جایِ چندانی برای توجه باقی نمیماند؛ اطلاعاتی که کوچک، انتزاعی، دووجهی، پیچیده، بیهیجان و بسیار کمسروصداتر هستند و آهنگ رشد پایین دارند. سازمانهای خبری به شکلی نظاممند از این گرایشِ ذهن ما بهرهبرداری میکنند.
خروجیِ رسانههای خبری در کل بر روی چیزهایی که بهشدت به چشم میآیند، تمرکز میکنند. هرگونه اطلاعاتی که میشود با داستانهای جذاب و تصاویر تکاندهنده منتقلش کرد، به نمایش میگذارند و به شکل نظاممند به چیزهای نامحسوس و پنهان بیاعتنایی میکنند، حتی اگر مطالب مهمتری باشند. اخبار توجهمان را جلب میکند، چون طرز کار مدل تجاریاش به این شکل است. حتی اگر این مدل تبلیغاتی وجود نداشت، همچنان مطالب خبری را جذب میکردیم، چون هضمشان آسان است و به شکلی مصنوعی بسیار خوشمزه هستند.
چیزهایی که بهشدت به چشم میآیند، گمراهمان میکنند.
رویدادی که در ادامه میآید را در نظر بگیرید: ماشینی از روی پلی رد میشود و پل فرومیریزد. رسانههای خبری بر روی چه چیزی تمرکز میکنند؟ روی ماشین. روی آدم داخل ماشین. از کجا میآمده و قرار بوده به کجا برود. چطور این حادثه را تجربه کرده (اگر زنده بماند). چه جور آدمی (بوده) است. اما همۀ اینها کلاً بیربط است. چه چیزی مهم است؟ استحکام ساختاری پل. خطرِ پنهانی که کمین کرده بوده و شاید در پلهای دیگر هم مخفی باشد. این درسی است که باید از چنین حادثهای گرفت.
آن ماشین اصلاً مهم نیست. هر ماشینی میتوانست باعث شود پل فرو بریزد. حتی ممکن بود باد قوی یا سگی که روی پل راه میرفت باعث آن شود. پس چرا رسانهها ماشین را پوشش میدهند؟ چون به چشم میآید، نمایشی است، یک آدم (غیرانتزاعی) در آن است و خبری است که تولیدش ارزان از آب درمیآید.
به دلیل اخبار، نقشۀ خطر در ذهنمان شکل میگیرد که کاملاً اشتباه است.
• دربارۀ تروریسم مبالغه میشود. اضطراب مزمن کماهمیت جلوه داده میشود.
• فروپاشی لیمن برادرز۲ زیادی بزرگ میشود. بیمسئولیتی مالی دست کم گرفته میشود.
• به فضانوردان زیادی بها داده میشود. قدر پرستاران دانسته نمیشود.
• به بریتنی اسپیرز ارزش بیجا داده میشود. به گزارشهای هیئت بیندولتی تغییرات اقلیمی کم بها داده میشود.
• دربارۀ سقوط هواپیماها غلو میشود. مقاومت به آنتیبیوتیکها کوچک انگاشته میشود.
وقتی در برابر رسانههای خبری قرار میگیریم، بهاندازۀ کافی عقلانی عمل نمیکنیم. خبر خواندن کار بسیار خطرناکی است، چون نقشۀ احتمالاتی که از مصرف اخبار به دست میآوریم، کاملاً متفاوت از خطرهای واقعی مقابلمان است. هر چقدر هم از نظر فکری باریکبین باشید، تماشای سقوط هواپیما در تلویزیون باعث میشود نگرشتان به ریسک، بدون توجه به احتمال واقعی آن تغییر کند. اگر فکر میکنید میتوانید با قدرت تأمل درونی خود، این سوگیری را تعدیل کنید، در اشتباه هستید. بانکداران و اقتصاددانان که انگیزههای قدرتمندی برای تعدیل مخاطرات با استفاده از اخبار دارند، نشان دادهاند که نمیتوانند. تنها راهکار: خودتان را به طور کامل از مصرف اخبار جدا کنید.
۲. اخبار بیربط است
از بین حدود ۱۰۰۰۰ داستان خبریای که در ۱۲ ماه گذشته خواندهاید، از خبری نام ببرید که به خاطر آگاهی از آن، توانستید تصمیم بهتری دربارۀ موضوعی مهم و تأثیرگذار در زندگیتان، شغلتان و کسبوکارتان بگیرید و مقایسه کنید با دانشی که اگر آن اخبار را نمیبلعیدید، از قبل داشتید.
نکته این است: مصرف اخبار به عواملی که واقعاً برای زندگی شما مهماند، ربط چندانی ندارد. در بهترین حالت سرگرمی است، اما همچنان بیربط به شمار میرود.
فرض کنید که بر خلاف تمام احتمالات، خبری پیدا کردید که به میزان زیادی کیفیت زندگیتان را بالا بُرده است، منظورم در مقایسه با وضعیتی است که برای زندگیتان پیش میآمد، اگر آن خبر را نخوانده یا ندیده بودید. مغزتان باید چقدر چیزهای جزئی و بیاهمیت را هضم میکرد تا به آن اطلاعات باارزش مرتبط میرسید؟ حتی این سؤال هم تحلیلی بازاندیشانه است. با نگاهی به آینده، احتمالاً نمیتوانیم ارزش یک خبر را تا قبل از اینکه نتیجهاش را در آینده ببینیم، بفهمیم؛ پس مجبوریم هر چیزی که خط تولید خبر به ما میرساند، هضم کنیم. آیا ارزشش را دارد؟ احتمالاً نه.
در سال ۱۹۱۴، خبرِ یک ترور در سارایوو، از نظر میزان اهمیت جهانیاش، مهمتر از همۀ گزارشهای دیگر جلوه میکرد. اما، این قتل فقط یکی از چند هزار داستانی بود که آن روز در جریان بود. هیچ کدام از سازمانهای خبری با این قتل بیشتر از قتلی با انگیزۀ سیاسی برخورد نکرد، در حالی که این اتفاق از نظر تاریخی سرنوشتساز بود.
اولین جستجوگر اینترنتی در سال ۱۹۹۵ شروع به کار کرد. رونمایی عمومی از این نرمافزارِ بهشدت کارامد، علیرغم اثر گستردهاش در آینده، بهزحمت در مطبوعات جایی پیدا کرد.
برای مردم دشوار است که تشخیص بدهند چه چیزی به زندگیشان ربط دارد. خیلی آسانتر است که تشخیص بدهیم چه چیزی جدید است. ما به ارگانهایی مجهز نیستیم که ربط و ارتباط را احساس کنند. فهم ربط در خونمان نیست. اما فهمِ چیزهای جدید هست. به همین دلیل است که رسانه از چیزهای جدید سوءاستفاده میکند. (اگر ساختار ذهنمان برعکس بود، مطمئناً رسانه از موضوعات مرتبط بهره میبرد). مرتبط در مقابل جدید، نبرد اساسی انسان مدرن به شمار میرود.
اخبار شما را غرق چیزهایی میکند که ربطی به زندگیتان ندارد. معنای ربط چیست؟ یعنی: چیزی که شخصاً برایتان مهم باشد. ربط به انتخابهای شخصی برمیگردد. دیدگاه رسانهها را در این رابطه نپذیرید. برای رسانه، هر داستانی که نسخههای زیادی بفروشد مرتبط است: دارفور، پاریس هیلتون، تصادف قطاری در چین، نوعی رکورد جهانی احمقانه (مثل آن آدمی که در یک ساعت ۷۸ چیزبرگر خورد). این حقهبازی محور مدل تجاری صنعت خبر است: به اسم «مرتبط» به شما میفروشد، ولی وقتی به دستتان میرسد فقط «جدید» است.
سازمانهای رسانهای میخواهند باور کنید که اخبار به آدمها نوعی مزیت رقابتی میدهد. آدمهای زیادی گول همین را میخورند. وقتی از جریان اخبار دور میافتیم، دچار اضطراب میشویم. میترسیم چیز مهمی را از دست بدهیم. در واقعیت، مصرف اخبار ضرر رقابتی است. هر چه اخبار کمتری مصرف کنید، مزیت بیشتری دارید.
میترسید «چیز مهمی» را از دست بدهید؟ از روی تجربهام میگویم که اگر چیز واقعاً مهمی اتفاق بیفتد، دربارهاش خواهید شنید، حتی اگر در پیلهای زندگی کنید که در برابر اخبار از شما حفاظت کند. دوستان و همکارانتان موثقتر از هر سازمان خبریای، دربارۀ اتفاقهای مرتبط با شما حرف خواهند زد. آنها اخبار را با مزیتهای اضافۀ فراداده در اختیارتان قرار میدهند، چون اولویتهایتان را میشناسند و شما هم میدانید که آنها چطور فکر میکنند. با خواندن ژورنالهای تخصصی، مجلات عمیق یا کتابهای خوب و صحبت با آدمهایی که میشناسید، خیلی بیشتر از اتفاقهای واقعاً مهم و تغییرات در جامعه آگاه میشوید.
۳. اخبار درک را محدود میکند
اخبار هیچگونه قدرت تبیینیای ندارد. مطالب خبری حبابهای کوچکی هستند که روی سطح دنیای عمیقتر میترکند.
سازمانهای خبری به خودشان افتخار میکنند که واقعیتها را به درستی گزارش میکنند، اما واقعیتهایی که برایشان ارزش زیادی قائل هستند، فقط پدیدههای ثانویۀ مسائل عمیقتر هستند. هم سازمانهای خبری و هم مصرفکنندگان اخبار به اشتباه دانستن رشتهای از واقعیتها را با فهم دنیا یکی میدانند.
این «واقعیتهای خبری» نیستند که اهمیت دارند، بلکه رشتههایی که به هم متصلشان میکنند، مهماند. چیزی که واقعاً میخواهیم، درک فرایندهای اساسی است، اینکه چیزها چطور اتفاق میافتند. متأسفانه، فقط چند سازمان خبری که تعدادشان به طرز خطرناکی اندک است، از عهدۀ تبیین دلایلِ علّی برمیآیند، چون فرایندهای اساسی حاکم بر جنبش های مهم اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی، اساساً نامرئی هستند. چنین فرایندهایی پیچیده و غیرخطی بوده و هضمشان برای مغزهای ما (و روزنامهنگاران) دشوار است. چرا سازمانهای خبری دنبال مطالب سبک، حکایات، رسواییها، داستانها و تصاویر مردمی میروند؟جوابش ساده است: چون تولیدشان ارزان است.
مهمترین داستانها ناداستاناند: جنبشهای آهسته و قدرتمندی که بدون اطلاع روزنامهنگاران شکل میگیرند، اما آثار دگرگونکنندهای دارند.
بیشتر آدمها معتقدند که داشتن اطلاعات بیشتر کمکشان میکند تا تصمیمهای بهتری بگیرند. سازمانهای خبری از این باور پشتیبانی میکنند. خب معلوم است، این به نفعشان است. آیا انباشتن واقعیتها در مغزتان کمکتان میکند تا جهان را درک کنید؟ با کمال تأسف، خیر. در واقع رابطه وارونه است. هر چه «واقعیتنماهای خبری» بیشتری هضم کنید، کل قضیه را کمتر درک خواهید کرد.
هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان بدهد معتادان به اطلاعات، تصمیمگیرندگان بهتری هستند. مطمئناً موفقتر از یک آدم متوسط نیستند. اگر اطلاعات بیشتر منجر به موفقیت اقتصادی بیشتر شود، انتظار داریم روزنامهنگاران در رأس هرم باشند. اینطور نیست. تقریباً برعکسش صادق است. نمیدانیم چه چیزی باعث موفقیت آدمها میشود، اما اندوختن شایعات خبری قطعاً دلیلش نیست.
اینکه اخبار بخوانید تا جهان را درک کنید، بدتر از این است که هیچ چیزی نخوانید. بهترینش این است: خودتان را به طور کامل از مصرف روزانۀ اخبار دور کنید.
۴. اخبار برای بدنتان سمی است
اخبار دائماً سیستم لیمبیک (دستگاه کنارهای) را به کار میاندازد. داستانهای وحشتآفرین موجب آزادسازی موجهایی از گلوکوکورتیکوئید (کورتیزول) میشوند. این اتفاق سیستم ایمنی بدنتان را از کنترل خارج میکند و جلوی انتشار هورمونهای رشد را میگیرد. به عبارت دیگر، بدنتان خودش را در حالت اضطراب مزمن میبیند. میزان بالای گلوکوکورتیکوئید باعث هضم ناقص، کمبود رشد (سلول، مو، استخوان)، اضطراب و آسیبپذیری در برابر عفونتها میشود. مصرفکنندگان خبر در خطر اختلال در سلامت فیزیکی خود هستند. سایر اثرات جانبی احتمالی اخبار عبارتند از: ترس، پرخاشگری، تقلیلگرایی و حساسیتزدایی.
۵. اخبار به طور گستردهای خطاهای شناختی را افزایش میدهد
اخبار به منشأ تمام خطاهای شناختی خوراک میدهد: سوگیری تأییدی. به طور خودکار و سیستماتیک شواهدی که در تضاد با پیشفرضهایمان هستند را به نفع شواهدی که باورهایمان را تأیید میکنند، رد میکنیم. از زبان وارن بافت: «بهترین کاری که انسان انجام میدهد، تفسیر اطلاعات تازه به شیوهای است که نتایج قبلی دستنخورده باقی بماند». این سوگیری تأییدی است. مصرف اخبار، مخصوصاً پذیرش اخبار سفارشی، این خطای انسانی را تشدید میکند. نتیجهاش میشود اینکه در غباری از دادههای ظاهراً تأییدکننده راه میرویم؛ حتی وقتی احتمالاً نظریههایمان دربارۀ جهان و خودمان اشتباه است. مستعد اطمینان بیشازحد به خود میشویم، دست به ریسکهای احمقانه میزنیم و دربارۀ فرصتها اشتباه قضاوت میکنیم.
اخبار نهتنها سوگیری تأییدی را تغدیه میکند، بلکه باعث تشدید خطای شناختی دیگری نیز میشود: سوگیری داستان. مغزهایمان در تمنای داستانهایی هستند که «با عقل جور در بیایند»؛ حتی اگر با واقعیت تطبیق نداشته باشند. و سازمانهای خبری با کمال میل این داستانهای ساختگی را عرضه میکنند. به جای اینکه فقط گزارش بدهند که بازار سهام ۲ درصد افت (یا رشد) کرده، گویندگان تلویزیونی خبر اعلام میکنند: «بازار به دلیل ایکس ۲ درصد افت داشت». این ایکس میتواند یک پیشبینی سود بانکی، ترس دربارۀ یورو، آمار حقوقبگیران غیرکشاورزی، تصمیمی فدرال، حملۀ تروریستی در مادرید، اعتصاب مترو در نیویورک، توافق بین دو رئیس جمهور یا در واقع هر چیزی باشد.
یاد دبیرستان میافتم. کتاب تاریخم هفت دلیل (نه ششتا و نه هشتتا) آورده بود که چرا انقلاب فرانسه پیش آمد. واقعیت این است که نمیدانیم چرا انقلاب فرانسه شکل گرفت. و مخصوصاً نمیدانیم چرا دقیقاً در سال ۱۷۸۹ سر بر آورد. این را هم نمیدانیم که چرا بازار سهام به این شکل پیش میرود. عوامل بسیار زیادی در چنین چرخشهایی مؤثرند. نمیدانیم چرا جنگی درمیگیرد، چرا پیشرفتی تکنولوژیک به دست میآید یا چرا قیمت نفت بالا میرود. هر روزنامهنگاری که مینویسد: «بازار به خاطر ایکس به تحرک افتاد» یا «فلان شرکت به دلیل ایگرگ ورشکست شد»، احمق است. مطمئناً ایکس شاید اثری تصادفی داشته باشد، اما بعید است اثری دائمی داشته باشد و سایر تأثیرات شاید بسیار معنادارتر باشند. گزارشهای خبری تا حد زیادی چیزی جز داستان و حکایتی ندارند که در نهایت جانشین تحلیلهای منسجم میشود. حالم از این نحوۀ بیارزش «تبیین» جهان به هم میخورد. چنین کاری ناشایست است. غیرمنطقی است. تقلب است. و حاضر نیستم اجازه بدهم تفکرم را آلوده کند.
۶. اخبار جلوی تفکر را میگیرد
تفکر مستلزم تمرکز است. تمرکز به زمانی بدون مزاحمت نیاز دارد. مطالب خبری مثل امواج اکترومغناطیسیای هستند که تفکر واضح را متخل میکنند. هر تکه خبر مخصوصاً مهندسی شده است تا مزاحمتان بشود. مثل ویروسهایی که طراحی شدهاند تا توجه شما را برای اهداف خودشان بدزدند. این ربطی به دزدیدن زمان ندارد (بخش هشتم را ببینید). بلکه به ناتوانی در تفکر واضح مربوط میشود، چون خودتان را در برابر یک جریان واقعیتنمای مزاحم قرار دادهاید.
اخبار تفکر ما را سطحی میکند. اما بدتر از این هم هست. اخبار بهشدت بر حافظه اثر میگذارد.
دو نوع حافظه وجود دارد. ظرفیت حافظۀ بلندمدت تقریباً نامحدود است، اما حافظۀ کوتاهمدت به مقدار بسیار کمی دادۀ دشوار محدود میشود (سعی کنید بعد از اینکه برای اولین بار شماره تلفنی ۱۰ رقمی را شنیدید، تکرارش کنید). راهی که از حافظۀ کوتاهمدت به حافظۀ بلندمدت در مغز میرسد، باریک و شلوغ است، اما هر چیزی که بخواهید درک کنید باید از این مسیر بگذرد. اگر این مسیر مختل شود، هیچ چیزی از آن عبور نمیکند. چون اخبار تمرکز را به هم میزند، عملاً ادراک را تضعیف میکند.
نمیتواند یک ساعته از پاریس دیدن کنید، همانطور که نمیتوانید بازدیدی دو دقیقهای از موزۀ هنر مدرن داشته باشید. چرا؟ چون مغزتان برای اینکه گرم شود، نیاز به زمان دارد. ایجاد تمرکز حداقل نیاز به مطالعهای ۱۰ دقیقهای دارد. وقتی زمان کمتری بگذارید، مغزتان اطلاعات را به طور سطحی پردازش کرده و بهزحمت ذخیرهشان میکند. مطالب خبری مثل بادی هستند که به گونهتان میخورد. از خودتان بپرسید: ده خبر اول ماه گذشته (که دیگر در اخبار امروز جایی ندارند) چه بودند؟ اگر به سختی میتوانید به یاد بیاورید، تنها نیستید. چرا میخواهید چیزی را مصرف کنید که به مجموعۀ دانشتان نمیافزاید؟
اخبار آنلاین حتی اثر بدتری دارد. در مطالعهای در سال ۲۰۰۱، دو دانشپژوه در کانادا نشان دادند که وقتی تعداد هایپرلینکها در متنی زیاد میشود، ادراک کاهش مییابد. چرا؟ چون هر زمان که لینکی ظاهر میشود، مغزتان حداقل باید دست به انتخاب بزند که رویش کلیک کند یا نه، که این خودش حواس را پرت میکند.
مصرفکنندگان خبر دیوانۀ موضوعاتیاند که هیچ ربطی به آنها ندارد و مصرفکنندگان اخبار آنلاین بزرگترین دیوانگان عالماند. اخبار سیستمی مزاحمتآفرین است. توجهتان را میقاپد تا فقط به همش بریزد. در کنار کمبود گلوکز درجریان خونتان، حواسپرتی جدید، بزرگترین مانع برای تفکر واضح است.
۷. اخبار ساختار مغزتان را تغییر میدهد
اخبار مثل مواد عمل میکند. وقتی داستانی آغاز میشود، طبیعتاً میخواهیم بدانیم که به کجا میکشد. با صدها خط داستان مندرآوردی در سرمان، چنین میلی بیشازپیش جذاب شده و بیاعتنایی به آن دشوار میشود.
چرا اخبار اعتیادآور است؟ وقتی عادت میکنید اخبار را چک کنید، تحریک میشوید که حتی بیشتر از قبل چک کنید. توجهتان روی اتفاقهایی که سریع رخ میدهند متمرکز است، پس تشنه هستید تا دادههای بیشتری دربارهشان کسب کنید. این موضوع با فرایندی به نام «تقویت بلندمدت انتقال سیناپسی» (LTP) و مدارهای پاداش در مغز شما ارتباط دارد. معتادان دنبال مقدار بیشتری مادۀ مخدر هستند تا حالشان خوب شود، چون در مقایسه با غیرمعتادان به تحریک بیشتری نیاز دارند تا به آستانۀ پاداش رضایتبخش برسند. اگر توجهتان را روی چیزهای دیگر متمرکز کنید -مثلاً ادبیات، علوم، هنر، تاریخ، آشپزی، رسیدگی به حیوان خانگی، هر چیزی- بیشتر بر روی چیزهای دیگر متمرکز میشوید. مغز اینطوری کار میکند.
علم قبلاً فکر میکرد مغز ما مجموعهای از ارتباطهای متراکم است که بین ۱۰۰ میلیارد نورون داخل جمجمهمان شکل گرفته است، و این ارتباطها تا وقتی بزرگ بشویم تا حد زیادی تثبیت شده است. امروز میدانیم که اینطور نیست. مغز انسان بهشدت انعطافپذیر است. سلولهای عصبی به کرات ارتباطهای قدیمی را قطع میکنند و ارتباطات جدیدی برقرار میکنند. وقتی با پدیدۀ فرهنگی جدیدی از جمله مصرف اخبار وفق پیدا میکنیم، در نهایت مغزمان متفاوت میشود. تطبیق با اخبار در سطح بیولوژیک اتفاق میافتد. اخبار از نو برنامهمان را مینویسند. یعنی مغزمان متفاوت کار میکند، حتی وقتی در حال مصرف اخبار نیستیم. و این خطرناک است.
هر چه بیشتر اخبار مصرف کنیم، بیشتر از مدارهای عصبی مخصوصِ مرور و چندکارگی استفاده میکنیم، و به مدارهای عصبی مورد استفاده برای مطالعۀ عمیق و تفکر با تمرکز ژرف بیاعتناییِ بیشتری میکنیم. اکثر مصرفکنندگان اخبار -حتی اگر قبلاً کتابخوانهایی پرشور بوده باشند- تواناییشان برای خواندن و درک مقالات بلند و کتاب را از دست دادهاند. بعد از چهار، پنج صفحه خسته میشوند، تمرکزشان از بین میرود و آشفته میشوند. دلیلش این نیست که سنشان بالاتر رفته یا برنامههایشان سنگینتر شده است. علتش این است که ساختار فیزیکی مغزشان تغییر کرده است. به زبان استاد مایکل مرزنیچ (دانشگاه کالیفرنیا، سان فرانسیسکو) که در حوزۀ انعطافپذیری عصبی پیشگام است، «مغزهایمان را آموزش دادهایم تا به مزخرفات توجه کنند».
مطالعۀ عمیق از تفکر عمیق تمایزناپذیر است. وقتی خبر مصرف میکنید، مغزتان از نظر ساختاری تغییر میکند. این یعنی نحوۀ تفکرتان تغییر میکند. کسب مجدد توانایی تمرکز و تأمل، مستلزم یک رژیم همهجانبۀ عاری از اخبار است.
۸. اخبار پرهزینه است
اخبار وقتمان را تلف میکند و هزینههایی گزاف دارد.
اخبار به سه شکل بازدهی را تحت فشار قرار میدهد. اول، مدت زمانی را حساب کنید که مصرفِ خبر میگیرد. این مدت را در واقع دارید برای خواندن، شنیدن یا تماشای اخبار هدر میدهید.
دوم، زمانِ لازم برای تمرکز مجدد یا هزینۀ تغییر وضعیت را جمع بزنید. این زمان را صرف میکنید تا به کاری برگردید که قبل از مزاحمت اخبار انجام میدادید و آن را هم هدر میدهید. باید افکارتان را سامان بدهید. قرار بود چه کار کنید؟ هر بار که برای بررسی اخبار، در کارتان وقفه میاندازید، برای اینکه دوباره حواستان را جمع کنید، زمان بیشتری تلف میشود.
سوم، اخبار حتی ساعتها بعد از اینکه خبرهای داغ امروز را هضم کردیم، حواسمان را پرت میکند. داستانها و تصاویر خبری برای ساعتها و گاهی روزها بعد از شنیدن خبر، در ذهنتان تداعی میشود و مدام رشتۀ افکارتان را پاره میکند. چرا میخواهید چنین بلایی سر خودتان بیاورید؟
اگر هر روز صبح ۱۵ دقیقه روزنامه بخوانید، بعد در طول ناهار ۱۵ دقیقه و قبل از خواب هم ۱۵ دقیقه اخبار را چک کنید، دارید زمان قابل توجهی را از بین میبرید. بعد، وقتی سر کار هستید ۵ دقیقه اینجا و آنجا، به اضافۀ حواسپرتی و زمان تمرکز مجدد. ساعتهای کارامدی را از دست میدهید که در کل حداقل نصف روز در هر هفته میشود. نصف روز؛ و برای چه؟
در سطح جهانی، ضرری که به خاطر از دستدادن بهرهوریِ بالقوه به بار میآید، بسیار عظیم است. حملات تروریستی ۲۰۰۸ در بمبئی را در نظر بگیرید، در آن حملات تروریستها حدود ۲۰۰ نفر را در اقدامی وحشتناک برای جلب توجه به قتل رساندند. تصور کنید یک میلیارد نفر به طور متوسط یک ساعت از توجهشان را به فاجعۀ بمبئی اختصاص داده باشند: پیگیری اخبار، تماشای گزارشها در تلویزیون، فکرکردن به آن. تعداد کاملاً حدسی است، اما تخمینها خیلی بیشتر از این حدس است. هند به تنهایی بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارد. خیلیهایشان روزهای زیادی را به پیگیری این ماجرا گذراندند. یک ساعت از یک میلیارد نفر میشود یک میلیارد ساعت که برابر است با بیش از ۱۰۰۰۰۰ سال. میانگین جهانی امید به زندگی امروز ۶۶ سال است. پس تقریباً ۲۰۰۰ جان با مصرف خبر بلعیده شد. این رقم خیلی بیشتر از تعداد افرادی است که کشته شدند. به نحوی، گویندگان خبر به شرکای ناخواستۀ تروریستها تبدیل شدند. حداقل حملات بمبئی چیزی جدی بود. به تعداد ساعتهایی نگاه کنید که وقتی مایکل جکسون مُرد از دست رفت؛ هیچ محتوای واقعیای در این داستانها نبود و میلیونها ساعت هدر رفت.
اطلاعات دیگر کالایی کمیاب نیست. اما توجه هست. چرا به آسانی باید هدرش داد؟ نباید نسبت به پول، حیثیت یا سلامتتان اینقدر بیمسئولیت باشید. چرا ذهنتان را هدر میدهید؟
۹. اخبار پیوند بین اعتبار و دستاورد را قطع میکند
اعتبار بر اینکه مردم چطور در جامعه همکاری میکنند اثر میگذارد. در زمان نیاکانمان، حیثیت فرد مستقیماً با دستاوردهایش ارتباط داشت. وقتی میدیدید یکی از اعضای قبیلهتان با دست خالی ببری را کشته است، حرف شجاعتش را در همه جا پخش میکردید.
با ظهور تولید انبوه خبر مفهوم عجیب «شهرت» وارد جامعهمان شد.
شهرت گمراهکننده است، چون مردم عموماً به دلایلی مشهور میشوند که ربط چندانی به زندگیمان ندارد. رسانه بیدلیل، به ستارههای فیلم و گویندگان خبر شهرتی تضمینی میدهد. اخبار رابطۀ بین حیثیت و دستاورد را از هم میپاشد. فاجعه این است که این نوع انگشتنمایی پرسروصدا، دستاورد کسانی که سهم چشمگیرتری در جامعه دارند را نادیده میگیرد.
۱۰. اخبار را روزنامهنگاران تولید میکنند
روزنامهنگاران حرفهای خوب برای داستانهایشان وقت میگذارند، صحت اطلاعتشان را بررسی میکنند و سعی میکنند به همۀ جنبهها فکر کنند. اما مانند هر حرفۀ دیگری، در روزنامهنگاری هم کارآموزانی ناشایست و غیرمنصف وجود دارند که زمان یا ظرفیتی برای تحلیل عمیق ندارند. شاید نتوانید فرق بین یک گزارش حرفهای شستهرفته را با مقالهای شتابزده که نویسندهای به خاطر پول و با انگیزههای پنهانی نوشته است، بفهمید. همۀ آنها شبیه خبر هستند.
تخمین من: کمتر از ۱۰ درصد از داستانهای خبری اصیل هستند. کمتر از ۱ درصد واقعاً تحقیقی هستند. و فقط هر ۵۰ سال یک بار روزنامهنگاران پرده از اتفاقی مثل واترگیت برمیدارند. بسیاری از گزارشها دانش عمومی، تفکراتِ سطحی، گزارشهای دیگران و هر چه میتوان در اینترنت پیدا کرد را سر هم میکنند. بعضی از روزنامهنگارها از روی هم کپی میکنند یا به نوشتههای قدیمی ارجاع میدهند، بدون اینکه لزوماً از حک و اصلاحات آنها مطلع شده باشند. کپیبرداری و کپیبرداری از کپیها تعداد خطاها در داستانها و بیربطیشان را چندبرابر میکند.
۱۱. واقعیتهای گزارششده گاهی و تخمینها همیشه اشتباه هستند
گاهی فکتهایی که گزارش میشوند صرفاً اشتباه هستند. با کاهش بودجۀ ویراستاری در نشریات اصلی، بررسی فکتها شاید مرحلهای در معرض خطر انقراض در فرایند خبر باشد.
مجلۀ نیویورکر به خاطر بررسی فکتها شهرتی افسانهای دارد. داستان اینطوری بود که وقتی مقالهای به ساختمان اِمپایر استِیت اشاره میکرد، یک نفر از بخش بررسی فکتها بیرون میرفت و از نظر بصری تأیید میکرد که ساختمان واقعاً هنوز پابرجاست. نمیدانم این داستان واقعی است یا نه، اما به نکتهای مهم اشاره دارد. امروز، بررسیکنندۀ فکتها در اکثر شرکتهای خبری، گونهای در معرض خطر انقراض محسوب میشود (حتی با اینکه در نیویورکر همچنان زنده و سرحال است).
بسیاری از داستانهای خبری حاوی پیشبینیهایی هستند، اما پیشبینی دقیق و صحیح هر چیزی در جهانی پیچیده غیرممکن است. شواهد چشمگیر حاکی از این است که پیشگوییهای روزنامهنگاران و متخصصان در حوزۀ مالی، توسعۀ اجتماعی، کشمکشهای جهانی و تکنولوژی تقریباً همیشه به طور کامل اشتباه است. پس چرا باید چنین مزخرفاتی را مصرف کرد؟
آیا روزنامهها جنگ جهانی اول، رکود بزرگ، انقلاب جنسی، سقوط امپراطوری شوروی، ظهور اینترنت، مقاومت به آنتیبیوتیکها، سقوط میزان زادوولد در اروپا یا افزایش ناگهانی افسردگی را پیشبینی کردند؟ شاید یک یا دو پیشبینی صحیح را در دریایی از میلیونها پیشبینی غلط پیدا کنید. پیشگویی نادرست نهتنها بیفایده، بلکه آسیبزاست.
برای افزایش صحت پیشبینیهایتان، اخبار را از خودتان دور کنید و تاس بیندازید، یا اگر آماده هستید که عمیق شوید، کتاب و مجلات پر از اطلاعات بخوانید تا ژنراتورهای نامرئیای که بر جهان اثر میگذارند را درک کنید.
۱۲. اخبار فریبکارانه است
گذشتۀ تکاملیمان ما را به یک مزخرفیابِ خوب برای تعاملات رودررو مجهز کرده است. به طور خودکار از نشانههای زیادی استفاده میکنیم تا پنهانکاری و فریب را شناسایی کنیم، نشانههایی که فراتر از پیام شفاهی بوده و ژست، حالات صورت و نشانههای اضطراب مثل کف دست عرقکرده، سرخشدن و بوی بدن را دربرمیگیرند. وقتی در دستههایی کوچک و کنار دیگر آدمها زندگی میکنیم، تقریباً همیشه از سابقۀ پیامآور خبر داریم. اطلاعات همیشه با مجموعهای غنی از فراداده همراه است. امروز، حتی دقیقترین خوانندگان هم میبینند که تمایز داستانهای خبری منصفانه از داستانهایی که طبق دستورکارهای خصوصی نوشته شدهاند، دشوار و انرژیبر است. چرا متحمل چنین کاری شویم؟
داستانها برای خشنودی تبلیغکنندگان (سوگیری تبلیغاتی) یا مالکان رسانه (سوگیری شرکتی) انتخاب یا تحریف میشوند و هر خروجی رسانهای گرایش دارد چیزی را گزارش کند که هر کس دیگری گزارش میکند و از داستانهایی که ممکن است برای کسانی توهینآمیز تلقی میشود اجتناب میکند (سوگیری جریان غالب).
صنعت روابط عمومی به بزرگی صنعت گزارش خبر است. همین بهترین شاهد برای این است که روزنامهنگاران و سازمانهای خبری میتوانند فریب بخورند یا حداقل تحت تأثیر قرار بگیرند یا نظرشان را عوض کنند. اگر روابط عمومی مؤثر نبود، شرکتها، گروههای ذینفع و سایر سازمانها چنین مبالغ عظیمی را صرفش نمیکردند. اگر متخصصان توجیهگری میتوانند روزنامهنگارانی که تردیدهایی طبیعی به سازمانهای قدرتمند دارند را فریب بدهند، چه چیز باعث میشود فکر کنید میتوانید از حقههایشان فرار کنید؟
داستان نیره را در نظر بگیرید. نیره دختر کویتی ۱۵ سالهای بود که در بازۀ اختلافاتِ منتهی به جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ در کنگرۀ آمریکا شهادت داد. او ادعا کرد که شاهد قتل نوزادان در کویت به دستِ سربازان عراقی بوده است.۳ عملاً همۀ خروجیهای رسانهای داستان را پوشش دادند. مردم آمریکا از کوره در رفتند و این واکنش کنگره را به سمت تأیید جنگ نزدیکتر کرد. شهادت این دختر که در آن زمان از نظر همۀ خروجیهای رسانهای معتبر بود، امروز پروپاگاندای زمان جنگ دیده میشود.
روزنامهنگاری تصویری کلی از جهان و مجموعهای مشترک از روایتها برای گفتوگو دربارۀ آن را شکل میدهد و افکار عمومی و اقدامات جمعی را جهت میدهد. صبر کنید: آیا واقعاً میخواهیم گزارشگران خبری اقدامات جمعی ما را جهت بدهند؟ به نظرم جامعهای که دغدغههایش را خبرگزاریها ایجاد کرده باشند، دموکراسی بدی است.
۱۳. اخبار منفعلمان میکند
داستانهای خبری عموماً دربارۀ مسائلی هستند که نمیتوانید بر آنها اثری بگذارید. همین باعث میشود خوانندگان چشماندازی جبرگرایانه به جهان داشته باشند.
این را با گذشتۀ پدرانمان مقایسه کنید، زمانی که عملاً میشد براساس هر خبری دست به عمل زد. گذشتۀ تکاملی ما آمادهمان کرده است تا بر اساس اطلاعاتی که داریم دست به عمل بزنیم، اما تکرار روزانۀ اخبار دربارۀ چیزهایی که نمیتوانیم براساسشان دست به کار شویم، منفعلمان میکند. انرژیمان را تحلیل میبرد. چنان خُردمان میکند که دیدگاهی بدبینانه، بیاعتنا، تمسخرآمیز و جبرگرایانه برگزینیم.
اگر مغز انسان با سیلی از اطلاعات مبهم مواجه شود، بدون اینکه بتواند طبق آن اطلاعات عمل کند، با انفعال و احساسِ قربانیبودن واکنش نشان میدهد. واژۀ علمیاش درماندگی آموختهشده است. کمی مبالغهآمیز است، اما تعجب نمیکنم اگر مصرف اخبار حداقل تا حدی در گسترش افسردگی سهم داشته باشد. با نگاهی به خط زمانی، گسترش افسردگی تقریباً به شکل بینقصی همزمان با رشد و بلوغ رسانههای گروهی است. ممکن است تصادفی باشد، شاید هم هجوم مداوم آتشسوزی، قحطی، سیل و ناکامی به افسردگی بیافزاید، حتی اگر این گزارشهای ناراحتکننده از جایی بسیار دور به گوشمان برسد.
۱۴. اخبار به ما توهم نوعدوستی میدهد
کاتلین نوریس (حتی اگر با اکثر ایدههایش موافق نباشم) خیلی خوب نوشته است: «وقتی نگاهمان از گویندۀ خبری که از آخرین شقاوتها میگوید، به سمت امتیازهای لیگِ بسکتبال (انبیاِی) و برآورد قیمت بازار سهام که در زیر صفحه رد میشود میافتد، شاید بخواهیم باور کنیم که همچنان دغدغهمندِ انسانها هستیم. اما بمباران بیوقفۀ تصویر و کلام باعث میشود به نوعدوستی بیاعتنایی کنیم».
اخبار ما را در نوعی احساس صمیمیتِ جهانی میپیچد. همگی شهروندان جهان هستیم. همگی به هم مرتبط هستیم. این سیاره دهکدهای جهانی است. با هم میخوانیم «ما مردم دنیاییم» و نور کوچک فندکمان را با هماهنگی کامل با هزاران نفر دیگر تکان میدهیم. این کار احساس شادابیِ مبهمی به ما میدهد که ما را متوهم میکند که مراقب همدیگر هستیم، اما راه به جایی نمیبرد. وسوسۀ ساختن هر چیزی شبیهِ برادری جهانی، بوی خیالبافیای عظیم میدهد. واقعیت این است که مصرف اخبار باعث نمیشود پیوندهای قویتری با هم پیدا کنیم. با هم در پیوندیم، چون با هم تعامل و بدهبستان داریم.
۱۵. اخبار خلاقیت را از بین میبرد
چیزهایی که از قبل میدانیم، خلاقیتمان را محدود میکند. به همین دلیل است که ریاضیدانان، نویسندگان، آهنگسازان و کارآفرینان اغلب خلاقانهترین کارهایشان را در سن پایین تولید میکنند. آن ها خیلی به چیزهایی که قبلاً امتحان شده است، توجهی ندارند. مغزهایشان از فضای گسترده و خالی از سکنهای که به آنها جسارت میدهد تا ایدههای جدیدی را مطرح و دنبال کنند، لذت میبرد.
حتی یک مغز واقعاً خلاق نمیشناسم که معتاد به اخبار باشد، حتی یک نویسنده، آهنگساز، ریاضیدان، پزشک، دانشمند، موسیقیدان، طراح، معمار یا نقاش. از طرف دیگر، دستۀ بزرگی از مغزهایی میشناسم که به شکل وحشتناکی غیرخلاق هستند و اخبار را مثل مواد مخدر مصرف میکنند.
اثر خلاقیتکُش اخبار شاید به دلیل سادهتری باشد که قبلاً گفتیم: حواسپرتی. اصلاً نمیتوانم تولید ایدههای نوآورانه را با حواسپرتیای که اخبار همیشه به همراه دارد، تصور کنم. اگر میخواهید راهکارهای قدیمی مطرح کنید، اخبار بخوانید. اگر دنبال راهکارهای جدید هستید، اخبار نخوانید.
به جایش چه کار کنیم؟
بدون اخبار پیش بروید. کاملاً قطعش کنید. یکدفعه آن را کنار بگذارید.
تا حد امکان اخبار را دسترسناپذیر کنید. نرمافزارهای خبری را از روی گوشیتان پاک کنید. تلویزیونتان را بفروشید. آبونمان روزنامههایتان را لغو کنید. سراغ روزنامهها و مجلاتی نروید که در هوایپما و ایستگاه راهآهن پخش شدهاند. پیشفرض جستجوگر وبتان را روی سایتهای خبری تنظیم نکنید. سایتی را انتخاب کنید که هیچ وقت تغییر نمیکند. هر چه کسالتبارتر، بهتر. تمام سایتهای خبری را از فهرست سایتهای محبوب در جستجوگرتان حذف کنید. ویجتهای خبری را از روی دسکتاپتان پاک کنید.
اگر همچنان میخواهید به توهم «از دست ندادن چیزهای مهم» بچسبید، پیشنهاد میکنم هفتهای یکبار نگاهی اجمالی به صفحۀ خلاصۀ اکونومیست بیندازید. بیشتر از ۵ دقیقه زمان صرفش نکنید.
مجلات و کتابهایی بخوانید که جهان را تبیین میکنند: ساینس، نِیچر، نیویورکر، آتلانتیک. دنبال مجلاتی بروید که اطلاعات را در کنار هم میگذارند و از ارائۀ پیچیدگیهای زندگی پرهیز نمیکنند، یا اینکه صرفاً سرگرمتان میکنند. جهان پیچیده است و نمیتوانیم هیچ کاری در این باره انجام بدهیم. پس، باید مقالات و کتابهای مفصل و عمیقی بخوانید که پیچیدگی جهان را منعکس میکنند. سعی کنید هفتهای یک کتاب بخوانید. دو یا سه تا کتاب بهتر است. تاریخ خوب است. زیستشناسی. روانشناسی. اینطوری یاد میگیرید سازوکارهای زیربنایی جهان را درک کنید. به جای گستردگی سراغ عمق بروید. از مطالبی لذت ببرید که واقعاً برایتان جالب هستند. با خواندن خوش بگذرانید.
هفتۀ اول سختترین دوره است. اینکه تصمیم بگیرید اخبار را چک نکنید و در عین حال فکر کنید، بنویسید یا بخوانید، این کار نیاز به ریاضت دارد. دارید با میلی که در مغزتان جا خوش کرده میجنگید. در ابتدا، احساس بیخبری یا حتی انزوای اجتماعی میکنید. هر روز وسوسه میشوید سایت خبری مورد علاقهتان را چک کنید. به برنامۀ پرهیز کاملتان پایبند بماند. ۳۰ روز بدون اخبار بمانید. بعد از ۳۰ روز، نگرشی متعادلتر به اخبار دارید. میبینید که وقت بیشتر دارید، تمرکزتان بیشتر است و درک بهتری از جهان دارید.
بعد از مدتی، متوجه میشوید که علیرغم خاموشی خبری شخصیتان، هیچ واقعیت مهمی را از دست ندادهاید و قرار نیست از دست بدهید. اگر اطلاعاتی واقعاً برای حرفهتان، شرکتتان، خانوادهتان یا اجتماعتان مهم باشد، به موقع از آن باخبر میشوید، از سمت دوستانتان، مادرزنتان یا هر کسی که با او صحبت میکنید یا میبینید. وقتی با دوستانتان هستید، بپرسید که آیا اتفاق مهمی دارد در جهان میافتد یا نه. این سؤال، شروعکنندهای عالی برای مکالمه است. اکثر اوقات جوابش این است: «نه واقعاً».
آیا میترسید زندگیِ خالی از اخبار باعث شود در مهمانیها مطرود شوید؟ خب، شاید ندانید که لینزی لوهان به زندان رفت، اما اطلاعات هوشمندانهتری دارید که برای دیگران مطرح کنید: دربارۀ معنای فرهنگی غذایی که دارید میخورید یا کشف سیاراتی خارج از منظومۀ شمسی. اصلاً از صحبت دربارۀ رژیم خبری خود خجالت نکشید. آدمها حیرتزده خواهند شد.
اخبار خوب
جامعه نیاز به روزنامهنگاری دارد، اما به شیوهای متفاوت.
روزنامهنگاری تحقیقی برای هر جامعهای لازم است. نیاز به تعداد بیشتری روزنامهنگار متعهد داریم که در داستانهای معنادار کندوکاو کنند. نیاز به نوعی گزارشگری داریم که بر جامعهمان نظارت داشته باشد و حقایق را کشف کند. بهترین مثالش واترگیت است. اما یافتههای مهم لزوماً به شکل اخبار درنمیآیند. گزارشگری اغلب حساس به زمان نیست. مقالات طولانی مجلات و کتابهای عمیق، محلهای خوبی برای روزنامهنگاری تحقیقی هستند و حالا که اخبار را کنار گذاشتهاید، وقت دارید که آنها را بخوانید.
تکذیبیه
اظهارات بالا، منعکسکنندۀ حقیقیترین دیدگاهی هستند که در زمان نوشتنشان میتوانستم به آن برسم. این حق را برای خودم قائلم که بعداً در دیدگاهم بازبینی کنم. حتی شاید به خودم این اجازه را بدهم که حرفهایم را نقض کنم. در گذشته این کار را کردهام و به احتمال زیاد در آینده هم خواهم کرد. تنها دلیلی که ممکن است دیدگاههایم را تغییر بدهم (تغییر جهتی که بدون شک «مأموران مخصوصِ انسجام» (معمولاً روزنامهنگارانی که با نمرۀ بالا دیپلم گرفتهاند) متوجهش خواهند شد) این است که حرفهای جدیدم به حقیقت نزدیکتر شده باشد، نه به این دلیل که امتیازی شخصی به دست بیاورم.