همه ما تو وجودمون یک دادگاه داریم. من اسمش رو “دادگاه وجدان” می گذارم. دادگاهی که قاضی، دادستان، هیئت منصفه اش خودمونیم. دادگاهی که متهم، شاکی و شاهدش هم خودمون هستیم.
پایگاه خبری رسا نشر – همه ما آدمها داستانهایی داریم. داستانهای تلخ و شیرین.اتفاقاتی که زندگی ما رو متحول کردند و بعد از اون آدم دیگه ای شدیم. همه ما در ارتباطاتمون وقایعی رو تجربه کردیم که گاهی خوشایندمون نبودن. در محیط اطرافمون چیزهایی رو دیدیم که با خودمون می گیم کاش در اون لحظه اونجا نبودم و نمی دیدم. و همه ما در تمام این اتفاقات سه تا نقش متفاوت داریم. یا عامل اون اتفاق هستیم ، یا کسی هستیم که اتفاق بد برامون رخ می ده و یا اینکه شاهد این رخداد هستیم …
صرفنظر از وجود آگاه و ناظر خداوند متعال، ممکنه هیچکس از ظلمی که می کنیم یا حقی که ازمون خورده میشه خبردار نشه. و شاید ما تنها شاهد داستان باشیم. اینطور وقتها چیکار می کنیم؟ چشمهامون رو می بندیم و ازش میگذریم یا نه؟
همه ما تو وجودمون یک دادگاه داریم. من اسمش رو “دادگاه وجدان” می گذارم. دادگاهی که قاضی، دادستان، هیئت منصفه اش خودمونیم. دادگاهی که متهم، شاکی و شاهدش هم خودمون هستیم. عدالتخانه ای که شاید حکم هاش جنبه اجرایی نداره و کسی ازش با خبر نمیشه. اما بعضی وقتها حکم هایی می ده که زندگی ما رو به جهنم تبدیل می کنه. وجدان ما همون قاضیه که رشوه نمی گیره. و مدام چکش عدالت رو بر روح و روان ما می کوبه که اگر اونروز چشم بر حقیقت بستیم ، تا وقتی زنده ایم حتی یک شب هم نمیتونیم خواب راحت داشته باشیم.
همراه ما باشید با مجموعه داستان کوتاه عبرت آموز “دادگاه وجدان”
کاش بشه به هم بدی نکنیم …
مهدی سوری