۳ پرده از یک بحران ۱۲ روزه/ اول: تنها در میدان
در میانۀ پرتاب موشکها و شعلههای آتش جنگ، آنچه بیش از انفجارها به چشم آمد، سکوت منطقه بود؛ سکوتی سنگینتر از صدای جنگندهها و انفجار بمبها. همپیمانان ایران نظاره گر بودند و بر اساس محاسبات هزینه-فایده تصمیمات خود را اتخاذ کردند.ایران در روزهایی که بیش از همیشه نیاز به پشتیبان داشت، تقریبا تنها بود. این تنهایی ژئوپلتیکی نه یک حادثه زودگذر، بلکه یک هشدار قوی استراتژیک است. یک هشدار استراتژیک از نوع فوق امنیتی!
عصر ایران؛ سمیرا فرخ منش- جنگ ۱۲ روزه اخیر حرف های بسیار برای گفتن، درس های زیاد برای آموختن و تجارب فراوان برای تکرار نشدن در خود داشت. رویارویی ایران با یکی از قدرت های هستهای جهان در سطحی رخ داد که بخشی از ناظرین جهانی لب به تحسین گشودند و بخشی دیگر با دقت پیگیر آمار موشکهای رد و بدل شده بودند.
اما آنچه مهم است، نه تعداد موشکها، بلکه نواقص، کمبودها و ضعفهایی بود که گفتن آنها شاید موجب آزردگی عدهای شود، اما ضروری به نظر میرسد. این یادداشت سعی دارد جنبه های منفی این رخداد را در ۳ بخش مورد بررسی قرار دهد:
نخستین بخش قابل توجه که می توانست به شکل دیگری ظاهر شود، تنهایی منطقهای ایران در میان دیگر بازیگران بود.
شاید تا پیش از وقوع درگیری انتظار میرفت در صورت درگرفتن تقابل نظامی، منطقه دست به یارکشی بزند و ایران در کنار یاران دیپلماتیک خود و اسراییل در کنار متحدین خود قرار بگیرد. اما واقعیت این ۱۲ روز تصویر دیگری از این یارکشی نشان داد و آنچه دیدیم چیزی جز سکوت، بی طرفی و احتیاط نبود.
از کشورهای عربی خلیج فارس تا ترکیه و روسیه دوست و برادر هیچ کدام نقش یک متحد نظامی، یا همراه دیپلماتیک را بازی نکردند و آنچه خودنمایی میکرد، تنهایی ژئوپلتیک ایران در منطقه بود.
این میزان از تک افتادگی هم پرسش هایی را در اذهان پدید میآورد و هم به نظر تصویر جدیدی از شکل توازن قدرت ژئوپلتیکی در خاورمیانه ترسیم میکند.
پرسش هایی از این جنس که آیا میان ظرفیت نظامی ایران و بدنۀ دیپلماسی منطقه شکافی به وجود آمده است؟ آیا سیاستگذاری های راهبردی ایران که گروه های موسوم به نیابتی یا محور مقاومت را شکل داده بود، دچار آسیب شده؟
حمایت های زبانی به جای پشتیبانی راهبردی
روسیه هیچگاه موضع محکم دفاعی درباره ایران نگرفت و صرفا خواستار آتشبس فوری شد. کشوری که شاید اتنظار میرفت بیشترین میزان حمایت از همسایه خود را داشته باشد.
طی سالهای اخیردر کنار رقابت روسیه و آمریکا، به حدی از تبادلات نظامی و اقتصادی میان ایران و روسیه حرف و سخن بوده که توقع پشتیبانیهای تسلیحاتی از ایران انتظار زیادی به نظر نمیرسید.
رفتارهای روسیه طی این ۱۲ روز تبادل موشک میان ایران و اسراییل، محدود شد به محکومیت حملات علیه ایران، اعلام آمادگی برای میانجیگری وحمایت از حق ایران برای برخورداری از انرژِی هستهای!
با دقت در کنش های سیاسی این کشور دور از ذهن نیست که روسیه را نگران روابط دیپلماتیک خود با اسراییل ببینیم.
به زبان دیگر مسکو تمایل داشت تا مناسبات خود را با اسراییل به خطر نیندازد و بیش از این خود را دچار انزوای بینالمللی نکند. گویا تبعات جنگ با اوکراین برای پوتین کافی به نظر میرسد و قصد ندارد به خاطر ایران هزینه مشابهی پرداخت کند.
دولتهای حاشیۀ خلیج فارس مصداق سکوت کامل در بحران اخیر بودند. این کشورها تلاش کردند تا در بیطرفی آشکار باقی بمانند و از این طریق تعادلی میان روابط خود با امریکا و ایران به صورت همزمان برقرار کنند. چون مدتی بود عربستان سعودی تمایل به تنش زدایی با ایران را در کنشهای سیاسی خود نشان میداد، طبیعی به نظر میرسید که قصد بر هم زدن آن را نداشته باشد. اما از سوی دیگر امارات و قطرو بحرین و کویت و عربستان خواه ناخواه میان ایران و آمریکا قرار دارند و به واسطه وجود پایگاه های نظامی ایالات متحده، بخشی از تمامیت ارضی آنان همیشه مورد تهدید است.
همین می تواند انگیزه اصلی آنان از اصرار بر پایان جنگ ایران و اسراییل و عدم حمایت از هیچ کدام آنها باشد. قطعا کشورهای عربی از تشدید تنش ها متضرر میشوند و به همین علت از کمک های لجستیکی یا نظامی به ایران خودداری کردند. همچنان که اعداد و ارقام تبادلات اقتصادی و نظامی میان این کشورها و ایالات متحده به روشنی نشان دهنده این امر است که کشورهای عربی به رغم محکومیت جنگ، امکان طرفداری از ایران نداشتند.
ترکیه با وجود آنکه در دوران تنش های دیپلماتیک با اسراییل به سر می برد، اما حاضر نشد هیچ حمایت معناداری از ایران داشته باشد و از پشتیبانی های تسلیحاتی دریغ ورزید. در این دوران ترکیه بیشتر تمرکز خود را بر شمال عراق و سوریه گذاشته بود و به نظر میرسید در موقعیت بحرانی میان ایران و اسراییل، آن منطقه برایش دارای اهمیت بیشتری بود.
عراق هیچ حضور مستقیمی در جهت حمایت از ایران نداشت. به رغم آنکه پس از استفاده اسراییل از آسمان عراق (بدون اجازه این کشور) و ثبت شکایت رسمی عراق حریم هوایی خود را بست، اما دخالتی در راستای رفتارهای دفاعی ایران نداشت. با وجود آنکه ایران طی دو دهه اخیر حضور قدرتمند، تاثیرگذاری و مثبتی در این کشور داشته و انتظار میرفت در زمان بحران، بتوان روی حمایتهای بغداد حساب کرد.
پاکستان نیز حمایت زبانی خود را از تهران اعلام کرد و به رغم اینکه در بعضی اخبار به حمایت هسته ای این کشور از ایران اشاره شد، اما مدتی بعد تکذیب شد. آنچه به عنوان موضع رسمی پاکستان طی این ۱۲روز دیده و شنیده شد مواضع وزیر دفاع با این مضمون بود که “اگر امت اسلامی متحد نشوند فردا هرکدام با همین وضعیت مواجه خواهیم بود.” نخست وزیر پاکستان نیز حملات اسراییل را محکوم کرد و آن را نقض فاحش حقوق بشر دانست. در واقع کنشی که پاکستان نشان داد نوعی توازن احتیاط آمیز بود و عدم تمایل به ورود به جنگ را نشان میداد.
افغانستان نیز در طول جنگ حق ایران برای دفاع را به رسمیت شناخت و تجاوز به حریم هوایی ایران را محکوم کرد اما بیشتر نگران بازگشت مهاجرینی بود که از ایران قصد بازگشت دارند. در مجموع پاکستان بر همبستگی دیپلماتیک و اجتناب از ورود مستقیم یا همکاری با ایران تاکید داشت و افغانستان نیز بیشتر تا کید بر حق دفاع ایران و مسایل انسانی مرتبط داشت.
گروه های نیابتی و محور مقاومت نیز امکان حمایت نداشتند. درحالی که با توجه به پیشینه مناسباتی میان ایران و برای مثال حزبالله، انتظار میرفت که ایران شاهد “مواضع درگیر” از سمت آنان باشد اما به دلیل آسیبهایی که طی یک سال اخیر متوجه حزب الله بوده، در سکوت باقی ماند. همچنین گروه انصارالله که تهدیدات لفظی بیان کرد اما رفتار عملی از او دیده نشد. نیروهای حشدالشعبی نیز ترجیح دادند در موقعیت محافظه کارانه سیاسی خود بمانند و حتی بیانیه رسمی مبنی بر حمایت از ایران نیز صادر نکردند و همین امر وابستگی جدی امنیتی بغداد به غرب را بیش از پیش آشکار میسازد. در این میان فقط انصارالله یمن بازیگرانی بودند که چند حمله موشکی به بندر ایلات داشتند.
میتوان اینطور ادعا کرد تقریبا تمامی بازیگران منطقه تمایل داشتند تا موضع “دوجانبه” را در پیش بگیرند. یعنی در عمل به رغم انتقاداتی که به اسراییل یا وقوع جنگ داشتند، همزمان روابط خود را با ایران و امریکا در همان سطحی که بوده حفظ کنند.
اجتناب آشکار از ورود مستقیم به درگیری به چهار دلیل کلی رخ داد:
نگرانی بابت درگیر شدن در جنگ با اسراییل، تحولات مربوط به توازن قدرت در منطقه ( از تبعات صلح ابراهیم اعراب و اسراییل)، حفظ تعاملات با غرب و فرسایش قدرت نظامی و لجستیکی بازیگران محور مقاومت.
یک آزمون مهم برای ایران
در چنین حالتی آنچه نصیب ما می شود، میتواند نوعی ضعف در عمق راهبردی منطقه ای ایران باشد. در عین حال که در چنین شرایطی، تصمیمگیری درباره ادامه یا پایان جنگ یا میانجیگری به جای اعضای منطقه، به دست آمریکا افتاد.
به زبان دیگر ارتباطی که بین کنش های سیاسی و حمایت های دفاعی میان بازیگران منطقه بود (یا باید میبود) دچار ضعف شده و “عمق سازی راهبردی” ایران نیازمند ترمیم جدی و بازنگری اساسی است.
بنابراین میتوان این جنگ ۱۲ روزه را نوعی آزمون ارزیابانه برای بررسی سرمایۀ ژئوپلتیکی منطقهای ایران دانست. آزمونی که نتیجه آن اگر نشاندهندۀ انزوای منطقهای باشد، قابلیت تبدیل به تهدیدات استراتژیک را نیز داراست.
در میانه پرتاب موشکها و شعلههای آتش جنگ، آنچه بیش از انفجارها به چشم آمد، سکوت منطقه بود. سکوتی سنگینتر از صدای جنگنده ها و انفجار بمبها. همپیمانان ایران نظاره گر بودند و بر اساس محاسبات هزینه-فایده تصمیمات خود را اتخاذ کردند.
ایران در روزهایی که بیش از همیشه نیاز به پشتیبان داشت، تقریبا تنها بود. این تنهایی ژئوپلتیکی نه یک حادثه زودگذر، بلکه یک هشدار قوی استراتژیک است. یک هشدار استراتژیک از نوع فوق امنیتی!
نظرات (0)
در حال بارگذاری نظرات...