هرگز گمانش را نمیکردم که چند ساعت مانده به تحویل سال، درماندگی مادری را ببینم که مستأصل و پریشان، درخواست میکرد که کودکش را به او برگردانند. این سال چقدر بد برای یکتا ناصر به پایان رسید و با چه اندوه و حسرتی شروع شد؟ فقط خدا میداند.
پایگاه خبری رسا نشر- شبنم حاجی اسفندیاری: درست یک روز پس از دیدن فیلم سینمایی، حدود ۸ صبح، دیدن لحظههای تلخ مادری که فرزندش را به گفته او دزدیدهاند، دوباره تمام صحنههای فیلم را برایم تداعی کرد. زن همان زن است، اما این بار فیلم نیست. همه چیز واقعیت دارد. دخترش، پارهی تنش را بردهاند. و در لحظات اولیه فکر کردم که این هم صحنهای از همان فیلم است که من ندیدهام. یکتا ناصر گریهکنان، التماس میکرد دخترش را برگردانند. انگار منوچهر هادی، همسر سابقش، قرار بوده پس از یک روز دخترشان را به مادرش تحویل دهد. اما خلف وعده بوده یا هر چیز دیگری، خدا میداند.
حتماً داستان کامل این اتفاق را در فضای مجازی خواندهاید و میدانید که این زوج هنری ۲ سال است که با توجه به داشتن حق طلاق و با درخواست یکتا ناصر از هم جدا شدهاند. و حاصل این ازدواج، تنها فرزند دختر آنان نیز گویی در حضانت مادرش بوده است. اما بنا بر گفتهی روز گذشته منوچهر هادی، کارگردان جوان سینمای ایران، دخترش را ۴ روز با خودش به شمال برده و قصد داشته با بازگشت به کار، کودک را تحویل مادرش دهد. اما اینکه بردن به شمال و تحویل ندادن کودک به مادرش با هماهنگی او بوده است را خانم ناصر تکذیب کرده و میگوید در زمان مقرر، دخترشان را به او در کلانتری تحویل ندادهاند. همین خلف وعده باعث شده ماجرای طلاق و اختلاف این زوج هنری به فضای مجازی باز شود و نقل محافل خبری گردد.
متأسفانه پس از طلاق زوجهایی که دارای فرزند هستند، اینگونه اختلافات و درگیریها بسیار رخ میدهد، و در این میان تنها کودکان هستند که بیشترین آسیب را میبینند. اما در رابطه با این رویداد خاص، صرفاً موضوع کودک و مسئله سرپرستی او مطرح نیست، بلکه ماجرا به شخصیت هنری و اجتماعی دو فرد مشهور و محبوب بازمیگردد که نگاه جامعه به آنها بسیار متفاوت است. زندگی ۱۰ ساله کارگردان و بازیگر سینما که زمانی زبانزد علاقهمندان به هنر بود و انتشار تصاویر خانوادگی این دو به همراه کودک خردسالشان نشان از خوشبختی و عشق میداد، اکنون مشخص شده که انگار بخشی یا همهاش واقعی نبوده! و انگار مانند بازی در فیلمهای سینماییشان خنده و گریه، شادی و غم و آشتی و قهر زن و شوهرهای هنرمند با ما مردم عادی فرق میکند. چرا که دو سال پس از جدایی یکتا ناصر از منوچهر هادی، تازه خبرش را میشنویم. حتی چند ماه پیش که شایعه جدایی این دو تن مطرح شد، با انتشار تصاویری در اینستاگرام، به نوعی این شایعهها را تکذیب کردند. حالا هم که این راز فاش شده است، یکتا ناصر ادعا میکند که «ده سال کتک خوردهام و سکوت کردهام». و در مقابل، منوچهر هادی و خواهرش تکذیب میکنند و به خاطر انتشار این ویدیو قرار است اعاده حیثیت کنند.
بخش عمدهای از این ماجرا زندگی خصوصی این دو هنرمند عزیز است که ما به هیچ وجه حق دخالت در آن را نداریم. ماجرای حضانت و سرپرستی دخترشان هم بالاخره با اتکا به قانون منجر به صلح میشود و یکی از این دو نفر سرپرستی را بر عهده خواهد گرفت. هرچند که بسیار تلخ است جدایی کودک از یکی از والدین، اجبار بدی است. اما کاری نمیتوان کرد. دو نفر که با هم یک نفر را به این دنیا آوردهاند، دیگر نمیخواهند یا نمیتوانند در کنار هم بمانند. جدایی تنها راه است. اما باید مسئله ادامه زندگی عادی کودک را مدیریت کنند که علاوه بر داشتن آرامش و رفاه، از نظر روحی و روانی آسیب نبیند. فقدان حضور یکی از والدین در سنین کودکی میتواند ضربه بدی به کودکان در سنین پایین بزند.
ما در جایگاه قضاوت نیستیم و این نوشتار قرار نیست کسی را نقد کند. هیچ چیزی از زندگی این دو عزیز نمیدانیم و حق هم نداریم کسی را مقصر بدانیم. اما آنچه برای ما به عنوان مردم نوعی و هنردوست و علاقهمند به سینما و بازیگرانش باید مهم باشد این است که بدانیم زندگی هنرمندان آنقدرها هم که در جلوی دوربینها و در صفحات مجازیشان میبینیم، واقعی و بدون اشکال و خطا نیست! شاید درصدی از آنان درآمد بالایی دارند و اساساً دارای شخصیت اجتماعی بالاتری هستند، اما نمیتوان به قطعیت گفت انسانهایی خوشبختی هستند. سلبریتیها هم بیمار میشوند. در زندگیشان هزار درگیری و ناراحتی دارند، و حتی میتوان بر اساس مثل «بام بیش و برف بیشتر» گفت دردسرهای زندگی روزانه این گروه از جامعه گاهی از ما آدمهای معمولی بیشتر هم هست. این یک واقعیت است که سلبریتیها محدودیتهای بسیاری دارند و مانند ما نمیتوانند درد را آنچنان که باید فریاد بزنند. شاید هر بار میخواهند از چهارچوب ترسیمشده خارج شوند، شخصیت اجتماعی، آبروی خانوادگی، آینده شغلی و محدودیتهای ناخواسته، مانند غل و زنجیری به دست و پایشان بپیچد و مجبور باشند سکوت کنند. درست مانند ادعای یکتا ناصر که گفته بود «ده سال کتک خوردم و سکوت کردم». دیدم یک نفر در فضای مجازی گفته بود اگر راست میگویی باید میگفتی و زودتر طلاق میگرفتی. نمیدانیم خانم ناصر راست میگوید یا دروغ، اما به فرض صحت ماجرا، تمام چیزهایی که در بالا گفتم ممکن است مانع از اقدام او شده باشند. شاید مجبور به سکوت بوده است. به خاطر تمام محدودیتها و ترسهایی که خیلی دیگر از هنرمندان همواره با آن طرف هستند. ممکن است چیزهایی هم از طرف منوچهر هادی در مقابل ادعای همسر سابقش مطرح شود. فرقی نمیکند، او هم از این دایره مستثنی نیست. او هم به خاطر هنرمند بودن ممکن است در زندگی قید خیلی چیزها را زده باشد و یا مشکلات زندگی زناشوییاش را تحمل کرده باشد.
حتماً برای خیلی از ما پیش آمده است که با دیدن یک فیلم و یا حواشی زندگی هنرمندان، حسرت زندگی آنان را بخوریم و آرزو کنیم مانند آنان محبوب و معروف شویم. شاید با دیدن شرایط تلخ یکتا ناصر دوستداشتنی که به شخصه چقدر از بابت گذراندن این روزهای سخت برای او ناراحت هستم، از توهم زندگی لوکس و بیدغدغه سلبریتیها خارج شویم و دنیای واقعی را ببینیم که بله! زوج هنری که کلی هم کار مشترک در کنار هم دارند، میتوانند به یکباره روبروی هم قرار بگیرند و برای به دست آوردن چیزی به مصاف هم بروند.
امیدوارم که مشکلات بین یکتا ناصر و منوچهر هادی حل شود و اگرچه زندگی مشترکشان به پایان رسیده است، با سعهی صدر و احترام متقابل، روابطشان را به گونهای مدیریت کنند که برای تنها فرزندشان زندگی آرام و بدون دغدغهای را مهیا کنند.
نظرات بسته شده است.