اکسپلور؛ ماجرای تولد اِبی با حضور گوهر خیراندیش
نوش جانشان، خوشی به هر حال توشهی راه هر بنیبشریست، سلبریتی و غیرسلبریتی هم ندارد، این که کِی و کجا و چگونه هم چندان به من و شما ربطی ندارد. فلانی دوست داشته، فلان مهمانی را در آن کشور گرفته، دوست داشته مهمانیاش اینگونه باشد و البته که هر کیفیتی هم که مدنظر میزبان و مهمان بوده، به خودشان مربوط است.
نکته، اما اینجاست که خب این کلیپها خیلی دیده میشود، آن هم درست در لحظاتی که مناظرهها پخش میشد و تیمملی فوتبال حساسترین مسابقات را برگزار میکرد، مسابقات یورو برگزار میشد و البته والیبال هم در لیگ ملتها چپ و راست مسابقه داشت.
از میان این اتفاقات، حداقل انتخابات موضوع خیلی مهمیست. به هر حال نوعی تعیین سرنوشت است. اما خب آن چه که برای بخش بزرگی از مردم مهمتر بوده ظاهرا، تماشای آن کلیپهاست. البته شاید منافاتی هم نداشته باشد. مردم در عین حال سیاست و فرهنگ و زندگی روزمرهشان را دنبال میکنند. روزگاری میگفتند مردم ایران «سیاستزده» شدهاند، به آن معنا که هر چیزی را متصل به دنیای سیاست تفسیر میکنند، مثل آن چه که به کنایه درباره راننده تاکسیها و بحثهای داخل تاکسی گفته میشود؛ این که به نظر عدهای هر رویدادی یک پشت پرده سیاسی دارد و نباید مسائل را ساده گرفت، از دربی تا سرعت اینترنت، این که خلاصه همه چیز کار خودشان است!
حالا، اما گویا از آن دوران «سیاستزدگی» رد شدهایم و مردم کلا از سیاست، «زده» شدهاند. خیلیها دیگر نای صحبت کردن درباره سیاست را ندارند یا نایاش را دارند، اما به نظرشان نان و آب جای دیگری ا. ت، به این جمعیت اندک کلابهاوس و توئیتر توجه نکنید که البته انتخابات هم نشان داد تاثیر آنچنانی بر فضای سیاست ندارند. مردم یا حداقل بخشهای قابل توجهی از مردم، دیگر طالب هر چیز غیرسیاسی هستند، هر چیزی که «عرفی» باشد اصطلاحا و به متن زندگی مرتبط باشد، آن را بیشتر دوست دارند.
برای مردمی که سالی یک «ویاچاس» و پانزده کلیپ از لسآنجلس میدیدند، دیدن مراسم شخصی خیلی هم جذاب است، بخشهای از مردم احتمالا گمان میکنند که دیگر نقشی در معادلات کلان ندارند و بهتر است سرشان گرم تولد این و عروسی آن باشد، تعقیب توام با حسرت و اشتیاق جشن تولد شهره آغداشلو و یا ابی، چه بسا حاصل حجم زیادی از سرخوردگی و حسرت است. زندگی ایدهآل برای بخشهایی از مردم آن چیزیست که در کلیپ شالی زمردی میگذرد؛ یک خانه مجلل، کمی تحرک (!) و یک لبخند جمعی که با وجود کرونا خیلی وقت است از بخشی از ما دریغ شده.
این را هم اضافه کنید که مثلا تماشای بازیگری مثل گوهر خیراندیش در فضایی غیررسمی، خودش تضاد ایجاد میکند؛ «آنها دارند عشق و حالشان را میکنند و ما فکر ساعت منع تردد هستیم!» به هر حال این گزارهایست که در ذهن خیلیها میچرخد و تضاد روی تضاد میآورد، اکسپلور اینستاگرام انگار ضمیر ناخودآگاه شهر ماست، آن چه خواستیم، آن چه نشد و آن چه نیستیم. راهش تکفیر گوهر خیراندیش و ابی و امثالهم نیست، راهش شاید ایجاد حس رضایت است، مسیر رضایت از کوچهی شادی میگذرد، از خانههایی که مردمانش حال خوشی دارند و خراب آینده نیستند. بالاخره هرچه خدا بخواهد همان میشود!
منبع: برترینها