اندر حکایت ۱۳ درصد آرای باطله

دلیل اصلی می‌تواند هم‌زمانی انتخابات شوراها با ریاست جمهوری باشد که برای بستگان و دوستان و نزدیکان انگیزۀ مشارکت ایجاد کرد ولی برخی نخواستند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند…

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- شمار آرای باطله در انتخابات اخیر (ریاست جمهوری) توجه محافل سیاسی و رسانه‌های داخلی و خارجی را به خود جلب کرده است.

درست است که همواره و طی ۴۰ سال گذشته و در هر انتخابات، شماری از آرا سفید یا باطله و مخدوش است و هیچ گاه این عدد صفر نبوده اما تا پیش از انتخابات ۲۸ خرداد، درصد آن از ۱ تا ۳ و گاهی نهایتا ۴ درصد بوده که معمول و مقبول است.

وجه شگفت‌آور انتخابات اخیر اما این است که نزدیک به ۱۳ درصد از کل آرا باطله یا سفید است و برتری آن بر آرای کاندیداهای رقیب نامزد پیروز و قرار گرفتن در جایگاه دوم جلب توجه می کند.

اندر حکایت 13 درصد آرای باطله

به عبارت دیگر «آقای باطله» هیچ گاه دوم نشده بود و در این انتخابات برای نخستین بار در این رتبه و مرتبه ایستاده چرا که ۱۲.۹ درصد آرای انتخابات ریاست جمهوری به عنوان باطله اعلام شده است.

هر چند در عرف سیاسی میان رأی باطله و مخدوش با سفید باید تفکیک قایل شد اما چون در آمار رسمی با هم قید شده ناچار یکسان تلقی می‌شود.

دربارۀ ۱۳ درصدی شدن آرای باطله این حدس و گمان‌ها را می‌توان مطرح کرد:

۱. دلیل اصلی می‌تواند هم‌زمانی چند انتخابات خصوصا شوراها و ریاست جمهوری و تأیید صلاحیت گسترده در شهرستان‌ها و بخش‌ها و روستا در انتخابات شوراها باشد که برای بستگان و دوستان و نزدیکان انگیزۀ مشارکت ایجاد کرد ولی برخی از آنها نخواستند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و برگۀ سفید به داخل صندوق انداختند. شاهدان بسیاری از عوامل اجرایی و نظارتی این مدعا را تأیید می‌کنند.

۲. برخی که شرکت را واجب و لازم می‌دانستند اما نامزد مورد علاقه را محذوف دیدند ترجیح دادند شرکت کنند اما انتخاب نکنند.

 ۳. این تلقی و تصور نزد شماری از شهروندان وجود دارد که به مُهر روی شناسنامه در استخدام دوایر دولتی یا گزینش‌ها توجه می‌شود و اگرنه به صورت مستقیم اما بر گزینش‌گر تأثیر می‌گذارد. از این رو به قصد مُهر در شناسنامه شرکت می‌کنند و طبعا نامی نمی‌نویسند.

۴. هر چند حضور در انتخابات اختیاری است و کسی را به سبب شرکت نکردن مجازات نمی‌کنند اما بعضی که در خانواده در محظور (و نه محذور) یا در رودربایستی پدر یا همسر قرار می‌گیرند و به راهکار رأی باطله یا سفید روی می‌آورند.

۵. رأی باطله را می توان یکی از ابزارهای اعتراضی هم دانست. به جای گزینۀ نخست که رأی ندادن است و به موضوعات مختلف ترجمه می‌شود یا رأی به نامزدی غیر از آن که مورد نظر حاکمیت است با رأی باطله اعتراض می‌کنند و این دسته اکنون خُرسندند چون احساس می‌کنند کار آنان نمود داشته و بر سر آن بحث و گفت و گو درگرفته است.

(اعتراض البته یکسان نیست. هم اعتراض کلی را دربرمی‌گیرد هم به «منو»ی انتخابات را. یعنی این منو باب میل من نیست و از یک تا چهار نمی‌توانم انتخاب یا سلیقۀ خودم را با سلیقۀ آقای کدخدایی منطبق کنم. اگر در دفعات پیش کمتر بوده به خاطر این بوده که نامزد نزدیک‌تر را پیدا می‌کردند. این بار اما نتوانستند بیش از این تقلیل دهند)

۶. گرایش متفاوت سیاسی در میان عوامل اجرایی هم وجود دارد منتها کسی که اگر مسؤولیت نداشت رأی نمی‌داد در این وضعیت به رأی سفید یا باطله روی می‌آورد.

۷. بخشی از طرفداران رییس جمهوری پیشین که هم می‌خواستند شرکت کنند و هم رأی ندهند، چه بسا به این فرمول رسیده باشند. به عبارت دیگر کنش بوده نه واکنش.

۸. بعید نیست کسانی به حوزه ای مراجعه کرده و دنبال نام آشنایی روی اعلانات نصب شده گشته و نیافته باشند و به همین خاطر رأی سفید داده باشند.

هر چند ۸ گمانه و احتمال مطرح شد اما بندهای اول و پنجم قطعا فراگیرتر است و ۱۳ درصد و رتبۀ دوم، شاخص مناسبی نیست و نمی‌توان به آن بی اعتنا بود.

* دربارۀ درصد آرای سفید و باطله نزدیک به ۵۰۰ هزار برگۀ دریافت شده اما ریخته نشده به صندوق را هم می توان لحاظ کرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.