آن مرد فقط می‌خواست حرف بزند

صدای بلند مرد داغ دیده قابل درک است. او عزیزش را از دست داده است. در آن زمان خبری از جنازه‌ها هم نبود. هواپیما هنوز پیدا نشده بود. مصطفی داننده-  یکی از افراد خانواده قربانیان حادثه سقوط هواپیما در نزدیکی محل سقوط با صدای بلند با عباس آخوندی وزیر راه صحبت کرد. او گلایه داشت […]

صدای بلند مرد داغ دیده قابل درک است. او عزیزش را از دست داده است. در آن زمان خبری از جنازه‌ها هم نبود. هواپیما هنوز پیدا نشده بود.

مصطفی داننده-  یکی از افراد خانواده قربانیان حادثه سقوط هواپیما در نزدیکی محل سقوط با صدای بلند با عباس آخوندی وزیر راه صحبت کرد. او گلایه داشت و می‌خواست صدایش به وزیر برساند. گویی برای این مرد باورش سخت بود که عزیزش از آسمان به آسمان رسیده است.

او با آخوندی بلند حرف می‌زند و می‌گوید:«همه آقایان و مسوولان می دانند که این هواپیما چندین بار دچار مشکل شده و همین خلبان نجاتشان داده است. چند بار این اتفاق افتاده است؟ چرا به خودمان ظلم می کنیم؟ آقای استاندار با هواپیما یک سر زد و دوباره سوار شد و برگشت. چه کسی می داند که چه اتفاقی دارد می افتد؟ خانواده ها چه حالی دارند؟ زن و بچه های مردم داخل همین استان سرگردانند»

صدای بلند این مرد باعث شد تا همراهان وزیر تلاش کنند بین او و وزیر فاصله ایجاد کنند. آخوندی برای بار اول اجازه نمی‌دهد و تلاش می‌کند صحبت‌های مرد را بشنود. بدون اینکه به او پاسخی بدهد.

صدای مرد بلندتر می‌شود و اینبار دیگر همراهان وزیر فاصله مورد نظر را ایجاد می‌کنند و آخوندی نیز با آنها همراه می‌شود.

آخوندی می‌رود و مرد همچنان فریاد می‌زند که می‌خواهم فقط با وزیر حرف بزنم.

 صدای بلند مرد داغ دیده قابل درک است. او عزیزش را از دست داده است. در آن زمان خبری از جنازه‌ها هم نبود. هواپیما هنوز پیدا نشده بود. تمام فریاد‌های او به خاطر داغی است که هنوز آرام نشده است.

می‌گویند خاک، داغ را سرد می‌کند. داغ آنها هنوز داغ است. رفتار این مرد و امثال او عجیب نیست. عجیب رفتار همراهان وزیر و بعد شخص آخوندی است.

معنای این همه شلوغ کردن توسط آنها را نمی‌دانم. آن مرد فقط داشت حرف می‌زد. بی‌ادبانه هم حرف نمی‌زند. آنقدر همراهان آقای آخوندی او را کنار کشیدن که آن مردم عصبانی شد و صدای خود را بلند کرد.

انتظار دارید خانواده‌‎های داغ دیده با مسؤولان چگونه صحبت کنند؟ انتظار دارید آنها با ادبیات یک کارمند وزارت‌خانه با وزیر صحبت کنند. جناب وزیر راه، ای جانم به قربانت چرا این هواپیما سقوط کرد؟

نه، این خانواده‌ها داغ دیده‌اند. مادری صبح با فرزندش صحبت کرده است و ساعتی بعد خبر مرگش را شنیده است آنهم در قله‌های دنا.

شاید اگر این مرد تمام حرف‌هایش را می‌زد و وزیر پاسخ او را می‌داد، قلب داغ دیده او آرام می‌شد.

باور کنید این مردم وقتی دردهای خود را به مسؤولان می‌‎گویند آرام می‌شوند. آنها گوشی می‌خواهند برای شنیدن.

امام علی در نامه ای به فرماندار مکه چنین می نویسد: «نباید میان تو و مردم، واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و پرده داری جز چهره ات باشد».

همچنین  آن حضرت در نامه ای خطاب به مالک اشتر چنین دستور می دهد: «برای شنیدن سخنان کسانی که حاجت و گرفتاری دارند، زمانی از وقت خود را اختصاص ده که با ایشان بنشینی و بدون داشتن محافظ، در کمال فروتنی، کلامشان را بشنوی» و می نویسد: «نگذار زمان دور بودن تو از مردم طولانی شود».

در یک حادثه و یک بحران، گفت‌وگو کردن با مردم بخشی مهم از مدیریت بحران است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.