جایگاهمان در اغتشاشات اخیر کجاست؟
در همین زمینه
مردم میگفتند چرا خبرنگاران در بطن حادثه نبودند و گزارش نکردند اما آنان چه باید میکردند که هم راستا با اغتشاشگران شمرده نمیشدند؟
هنوز مشخص نیست مردمی که معترضند نه اغتشاشگر جایگاهشان کجاست مردمان کوچه و بازار به هیچ وجه خوشحال از تخریبها نیستند چرا که دود خرابیهای به بار آمده نهایتاً به چشم همینها میرود و باید به دلیل تخریب پمپ بنزینها، ساعتها در صف بمانند و اگر بیمه خسارت بانکهای تخریب شده را بدهد باز هم از جیب مردم رفته است؟
اما یک سؤال؟
اگر بخواهیم به اعتراض مدنی دست بزنیم و بگوییم که این قیمت بنزین ناعادلانه است چه بکنیم؟ کجا باید برویم که انگ اغتشاشگر به ما نزنند اما حرفمان را هم بزنیم.
طبق قانون اساسی مردم میتوانند اجتماعات اعتراضی داشته و موضع حمایتی و انتقادی خود را نسبت به موضوعات مختلف مطرح نمایند البته که باید در مسیر اجرای قانون باشد.
همه دولتمردان هم به آن تأکید داشته و دارند اما درِ آن کجاست؟ راه ورودش چیست؟
مردم میگفتند چرا خبرنگاران در بطن حادثه نبودند و گزارش نکردند اما آنان چه باید میکردند که هم راستا با اغتشاشگران شمرده نمیشدند؟ آیا هر عکس و مطلبی قابل درج بود؟ آیا در فضای آشوب و پر التهاب انگ عکس گرفتن برای رسانههای خارجی به آنها زده نمیشد؟
از طرفی با بسته شدن اینترنت همان نیمچه اعتراضات مدنی به گرانی بنزین هم بسته شد.
آتش خشم اعتراضات باز هم فروکش کرد و کشور در امن و امان است اما باید برای فرداها و اعتراض مدنی فکری نمود تا هم صدای اعتراض شنیده شود و هم آشوبگر و اغتشاشگر اینگونه زندگی مردم را نابود نکند.
مغازهداری در شیراز میگفت: زندگیام نابود شد. مغازهام سوخت، شیشههای ماشینم شکست و با گرانی بنزین صدایم گرفت! مشخص نیست من کجای داستان ایستادهام؟!
او ادامه داد: خوشحال بودیم که دلار کمکم روی خوش به ما نشان داده و از کانالهای قیمتی یک به یک پایین میآید اما حالا چه شد؟ دلار باز هم افسار پاره کرد! و سؤال این است: با کدام سرمایه، زندگی سوخته را آباد کنم؟
به نظر میرسد حالا که فضای التهاب خوابیده همه باید فکر کنند و تصمیمات عاقلانه را با مشورت مردم و با دیدن روزگار فعلی کسانی که به سختی تأمین معاش میکنند سازگار نمایند.
اما یک سؤال؟
اگر بخواهیم به اعتراض مدنی دست بزنیم و بگوییم که این قیمت بنزین ناعادلانه است چه بکنیم؟ کجا باید برویم که انگ اغتشاشگر به ما نزنند اما حرفمان را هم بزنیم.
طبق قانون اساسی مردم میتوانند اجتماعات اعتراضی داشته و موضع حمایتی و انتقادی خود را نسبت به موضوعات مختلف مطرح نمایند البته که باید در مسیر اجرای قانون باشد.
همه دولتمردان هم به آن تأکید داشته و دارند اما درِ آن کجاست؟ راه ورودش چیست؟
مردم میگفتند چرا خبرنگاران در بطن حادثه نبودند و گزارش نکردند اما آنان چه باید میکردند که هم راستا با اغتشاشگران شمرده نمیشدند؟ آیا هر عکس و مطلبی قابل درج بود؟ آیا در فضای آشوب و پر التهاب انگ عکس گرفتن برای رسانههای خارجی به آنها زده نمیشد؟
از طرفی با بسته شدن اینترنت همان نیمچه اعتراضات مدنی به گرانی بنزین هم بسته شد.
آتش خشم اعتراضات باز هم فروکش کرد و کشور در امن و امان است اما باید برای فرداها و اعتراض مدنی فکری نمود تا هم صدای اعتراض شنیده شود و هم آشوبگر و اغتشاشگر اینگونه زندگی مردم را نابود نکند.
مغازهداری در شیراز میگفت: زندگیام نابود شد. مغازهام سوخت، شیشههای ماشینم شکست و با گرانی بنزین صدایم گرفت! مشخص نیست من کجای داستان ایستادهام؟!
او ادامه داد: خوشحال بودیم که دلار کمکم روی خوش به ما نشان داده و از کانالهای قیمتی یک به یک پایین میآید اما حالا چه شد؟ دلار باز هم افسار پاره کرد! و سؤال این است: با کدام سرمایه، زندگی سوخته را آباد کنم؟
به نظر میرسد حالا که فضای التهاب خوابیده همه باید فکر کنند و تصمیمات عاقلانه را با مشورت مردم و با دیدن روزگار فعلی کسانی که به سختی تأمین معاش میکنند سازگار نمایند.