هاشمی رفسنجانی؛ پس از یک سال/ نبود و نیست تا ببیند…

غیبت اکبر هاشمی رفسنجانی امروز یک ساله می شود. یک سال است که نیست و در این یک سال اتفاقاتی رخ داده که اگر بود اگر نه نقش آفرینی که می توانست موضع گیری کند. بنیاد جهان اما بر فناست و سیاست مدار و غیر سیاست مدار نمی شناسد… در همین زمینه هشدار سازمان زمین‌شناسی […]

غیبت اکبر هاشمی رفسنجانی امروز یک ساله می شود. یک سال است که نیست و در این یک سال اتفاقاتی رخ داده که اگر بود اگر نه نقش آفرینی که می توانست موضع گیری کند. بنیاد جهان اما بر فناست و سیاست مدار و غیر سیاست مدار نمی شناسد…

مهرداد خدیر- تا ساعاتی دیگر و شامگاه سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶که برسد، فقدان اکبر هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاست و اجتماع ایران، یک ساله می شود.

تا ۱۹ دی ۱۳۹۵ این روز در تقویم سیاسی ایران تنها یادآور اعتراض طلاب قم به درج مقاله ای در روزنامه اطلاعات در دی ۱۳۵۶بود که در آن به شکل بی سابقه ای به امام خمینی با ذکر نام اهانت شده بود و شعله های آتشی را برافروخت که نه تنها دودمان پهلوی را بر باد داد که سلطنت را برچید و نه فقط محمد رضا شاه که شاهی را برانداخت.

امسال اما ۱۹ دی یادآور درگذشت آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی آشنا ترین چهره سیاسی در ۴۰ سال اخیر هم هست که نام او چنان با جمهوری اسلامی پیوند خورده بود که کاهش تأثیرگذاری اش از ۱۳۸۴ به بعد هم باور پذیر نمی نمود.

نخستین بار که تصویر او را هنگام قرائت حکم انتصاب مهندس مهدی بازرگان به ریاست دولت موقت دیدیم به سبب نوع چهره او را بسا جوان تر از آنچه واقعا بود پنداشتیم اما خیلی زود دانستیم که از نزدیک ترین یاران رهبر فقید انقلاب است و به همین اعتبار سخنران اصلی مراسم ترحیم آیت الله مطهری در مدرسه فیضیه قم  و در اردیبهشت سال ۵۸ شد.

وقتی در میانه نطق خود از اقلیت مارکسیست به عنوان متهم اصلی ترور مطهری یاد کرد حمید رضا نقاشان در گوش امام گفت: اطلاعات ما اما نشان می دهد که یک گروه افراطی مذهبی عامل این اقدام بوده است نه کمونیست ها.

تحلیل هاشمی درست از آب درنیامد و حق با محافظ امام بود و با اتکا به اطلاعاتی که سازمان تازه تأسیس مجاهدین انقلاب اسلامی به دست آورده بود روشن شد که گروه فرقان همان است که پیش از انقلاب هم با مطهری جدل داشت اما امام هیچ گاه به روی هاشمی نیاورد و تنها به گروهی که شناسایی ضاربان را بر عهده گرفتند اعتماد کرد. منتها هاشمی خود هم گرفتارهمان تحلیل نادرست شد چندان که تنها دو ماه بعد گلوله فرقان بر تن او هم نشست اما جان به در بُرد.

از آن پس اما او جانب احتیاط را گرفت و در تحلیل های بعدی هر چه زمان گذشت دقیق تر و مستند ترو پخته تر سخن گفت و جایگاه او روز به روز ارتقا یافت تا جایی که قدرت، آنجا بود که هاشمی بود. چه رییس مجلس باشد و چه رییس جمهوری و احتمالا بی میل نبود که در پی دوم خرداد ۱۳۷۶ قدرت را به مجمع تشخیص مصلحت نظام منتقل کند. این ظن هنگامی تقویت می شود که به گفت و گویی از او در اواخر عمر اشاره کنیم که برای اولین بار گفت که در آن انتخابات به علی اکبر ناطق نوری و نه رقیب او رأی داده است در حالی که این تصور وجود داشت که مانند کارگزاران سازندگی انتخاب او رقیب ناطق بوده است.

وقتی از دوم خرداد نه ناطق نوری که سید محمد خاتمی برکشید روشن شد که قدرت به مجمع تشخیص منتقل نمی شود و شاید راز کاندیداتوری هاشمی برای مجلس شورای اسلامی در دو سال بعد همین بود که می خواست نقش دهه ۶۰ را در دهه ۷۰ هم ایفا کند. اصلاح طلبان اما اعلام کردند هیچ نام مشترکی با جناح راست نخواهند داشت و هاشمی تنها در فهرست کارگزاران جای گرفت و مشارکت زیر بار نام او و هیچ نامزد مشترک دیگری نرفت. وقتی باخبر شدند که در لیست های محافظه کاران نام فائزه نیست برای او اعلام آمادگی کردند اما دختر شرط گذاشت که اول باید نام پدر را قرار دهند.

باری، هر چند رییس جمهوری اصلاحات نزد هاشمی رفسنجانی بسیار مورد احترام بود و سه وزیر اصلی و خود او سابقه وزارت در دولت سازندگی را داشتند اما اولویت این دولت توسعه سیاسی بود و هاشمی بالطبع از اقتدار پیشین فاصله گرفت تا سال ۱۳۸۴ که حکایت، دیگر شد.

بسیاری معتقدند اگر آیت الله کاندیدا نمی شد دو قطبی یی هم شکل نمی گرفت که به روی کار آمدن احمدی نژاد بینجامد. اگر هم نامزدی اولیه را خطا ندانیم ماندن در صحنه برای مرحله بعد را می توان خطا دانست. چرا که دو قطبی کامل شد حال آن که در صورت انصراف، رقابت بین محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی شکل می گرفت و هر یک که رییس جمهور می شد هاشمی می توانست منت بگذارد که او در مقام نفر اول مرحله اول بخت بیشتری داشت. اگر کروبی رییس جمهوری می شد وام دار او بود چون بدون انصراف هاشمی به مرحله دوم راه نمی یافت و اگر باز احمدی نژاد دیگر احساس غلبه بر هاشمی را نداشت.

روی کار آمدن احمدی نژاد، زندگی سیاسی هاشمی رفسنجانی را وارد مرحله ای تازه و او را بار دیگر به اصلاح طلبان نزدیک و نزدیک تر کرد. همین ائتلاف موجب شد بار دیگر وارد بازی علنی شود و در سال ۱۳۹۲ هم کاندیدا شد و اگر چه مجوز ورود نگرفت اما زمینه برای حسن روحانی فراهم آمد.

هاشمی رفسنجانی با پیروزی حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ آسوده خاطر شد اما تجدید انتخاب او در سال ۱۳۹۶ را ندید.

 

او در این یک سال نبود و نیست تا ببیند:

– محمود احمدی نژاد چنان که پیش بینی کرده بود بر حامیان و برکشندگان خود هم شورید و اکنون محافظه کاران از او اعلام برائت می کنند.

– حسن روحانی دوباره ودر ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ با آرای بیشتر رییس جمهور شد در حالی که غیبت هاشمی و وصیت او برای شماری از رأی دهندگان انگیزه بخش بود.

– فرزند او با یک میلیون و ۷۰۰ هزار رأی نفر اول شورای شهرتهران و رییس آن شد تا بار دیگر اکثریت مردم تهران یاد هاشمی رفسنجانی را گرامی داشته باشند.

– اعتراضاتی در دی ماه امسال درگرفت ولی این باراو نبود تا در خطبه های نماز جمعه مانند ۲۷ تیر ۱۳۸۸ راهکار ارایه دهد هر چند که به آن نسخه هم عمل نشد.

مرگ، البته حق است و به تعبیر قرآن، هر نفسی آن را می چشد و در نگاه غربی چنان که سیمون دوبوار در رمان خواندنی «همه می‌میرند» در سطر سطر کتاب در ذهن و ضمیر خواننده حک می کند: همه می‌ میرند و استثنا ندارد.

با این حال، اکبر هاشمی رفسنجانی چنان از هر توفانی به سلامت می جست که این تصور غالب شده بود که انگار مرگ او را در نمی گیرد یا نه حالا حالاها.

از شکنجه های ساواک بیرون آمد. از ترور خرداد ۵۸ جان سالم به در بُرد. در انفجار هفتم تیر ۶۰ قربانی نشد. در جبهه های جنگ حاضر شد و صلح را به ارمغان آورد. تخریب های احمدی نژاد او را از پا درنیاورد و محروم شدن از دانشگاه آزاد و خطبه های نماز جمعه و گرفتاری دو فرزند او را به رویارویی با ساختاری که خود از پایه گذاران آن بود وانداشت و ماند و روز تحلیف حسن روحانی در مجلس شورای اسلامی در ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ را هم دید و دوربین ها نشان دادند وقتی رییس جمهوری منتخب برخاست کیس (چین) عبای او را می زداید انگار احساس پدری را داشت که فرزند را داماد می کند. گرچه تنها ۱۴ سال از روحانی بزرگ تر بود.

هاشمی رفسنجانی اگر بود شاید کار روحانی این قدر دشوار نمی شد. یا اگر بود شاید برای اعتراضات اخیر نسخه ای ارایه می داد.

اگر بود. اگر بود. اگر بود اما نیست و حالا یک سال است که هاشمی رفسنجانی نیست.

مردی که اگر چه یار و مرید امام خمینی بود اما از منظر توسعه شیفته میرزا تقی خان امیر کبیر بود و ۵۰ سال قبل تمام یک تابستان در روستای زادگاه – نوق رفسنجان- را صرف نگارش کتاب «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» کرد و در سالگرد قتل امیر (۲۰ دی ۱۲۳۰خورشیدی) و در شامگاه ۱۹ دی ۱۳۹۵ خورشیدی درگذشت…

منبع: عصر ایران

نظرات بسته شده است.