درس از ماجرای استراماچونی
در همین زمینه
اکنون دیگر همه به وضوح دریافته اند که تحریم دارد با ما چه می کند. هیچ اتفاق دیگری نمی توانست این گونه صریح و روشن ابعاد ویرانگر تحریم ها را برای شهروندان غیر سیاسی هم روشن کند
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- داستان قهر و تلاش برای بازگرداندن «آندره استراماچونی» سرمربی تیم فوتبال استقلال، نکتههای قابل تأملی دارد.
شخصاً و عمیقاً مایلم که مربی محبوب فردا دوشنبه پول را در حساب خود رؤیت کند و بلیت برگشت بگیرد و دوشنبه شب در فرودگاه امام باشد و هواداران را شاد کند. هر چند برخی میگویند اگر هم بازگردد مثل خانُمی است که مهریه خود را به اجرا گذاشته و هر چند حق خود را ستانده ولی در چشم مرد، دیگر زنِ سابق نیست!
جدای اشارۀ تلطیفی اخیر، نکات قابل تأمل این ماجرا را میتوان چنین برشمرد:
۱. بر اساس گفتههای آقایان خلیلزاده سرپرست موقت باشگاه استقلال و مازیار ناظمی سخنگوی وزارت ورزش، به خاطر تحریمها پول را فیزیکی (اسکناسی) منتقل کردند و قرار بود مربی ایتالیایی روز جمعه شماره حساب جدید خود را معرفی کند و اگر تا ساعت ۳ بعدازظهر جمعه حساب جدید خود را معرفی کرد پول، اصطلاحاً در حساب او «نشسته بود». اما چون شنبه و یکشنبه در ایتالیا تعطیل است کار به فردا- دوشنبه- موکول شده است.
سالهاست بازرگانان ایرانی میگویند تعطیل پنجشنبه و جمعه در ایران و شنبه و یکشنبه در اروپا و بسیاری نقاط دیگر رابطۀ مالی با دنیا را مختل کرده و از ۷ روز هفته تنها سه روز باقی مانده است. شاید به این بهانه وقت آن باشد که به تعطیلی یا نیم تعطیلی شنبه ها به جای پنج شنبه ها فکر کنیم. مهم ترین مانع شباهت با تعطیلی های یهودیان است اما مگر در موضوعات دیگر نیز شباهت هایی قابل ذکر نیست؟
۲. بیش از مقامات خود باشگاه – که در حال حاضر مدیرعامل ندارد- سخنگوی وزارت ورزش خبررسانی می کند و این یعنی پرسپولیس و استقلال همچنان دولتیاند. وزیر ورزش رییس مجمع هر دو باشگاه رقیب است و تصور کنید قبل از دربی بازیکنان هر دو تیم با او ملاقات کنند و برای هر دو آرزوی موفقیت کند! حال آنکه موفقیت یکی در گرو ناکامی و شکست دیگری است.
۳. ماجرای استراماچونی مشکلات ناشی از تحریمهای شدید بانکی را پیش چشم همگان قرار داده است. اکنون دیگر همه به وضوح دریافتهاند که تحریم دارد با ما چه میکند. هیچ اتفاق دیگری نمیتوانست این گونه صریح و روشن ابعاد ویرانگر تحریم ها را برای شهروندان غیر سیاسی هم روشن کند. وقتی برای انتقال ۱۰۰ هزار یورو این همه گرفتاری و دردسر وجود دارد حساب کنید برای انتقال وجوه دیگر چه مصایبی باید تحمل شود. تلویزیون البته اصرار دارد این وجه را کم رنگ جلوه دهد و بیشتر دنبال آن است که دولت و وزارت ورزش را مقصر تام و تمام معرفی کند.
۴. اگر استقلال، یک باشگاه خصوصی بود نه نیاز به دخالت وزارت ورزش بود نه وزارت خارجه. خود هواداران به حساب او پول میریختند. ۱۰۰ هزار هوادار اگر نفری یک یورو هم بریزند پول او تأمین میشد. یک تاجر ایرانی مقیم ایتالیا هم پرداخت پول او را تضمین میکرد. بخش قابل توجهی از این مشکلات به خاطر دولتی بودن دو باشگاه است.
درباره کفش ملی و انتشارات امیرکبیر نوشته بودم کاش به جای «مصادره»، این دو «مشاطره» شده بودند. مشاطره، اصطلاحی بود که خلیفه دوم به کار می برد. به این معنی که کل مال شخص را نمی گرفتند. نیمی را برای او باقی می گذاشتند تا بتواند ادامه دهد و حقانیت خود را ثابت کند.
در مورد باشگاه تاج به مالکیت و مدیریت تیمسار پرویز خسروانی البته نمی توان انتظار داشت که انقلاب ضد سلطنتی ۵۷ با او که تا عمق جان با رژیم سلطنتی پیوند داشت، کاری نداشته باشد اما از سوی دیگر تیمسار خسروانی نیز تا عمق جان، باشگاه تاج را دوست داشت و چه بسا آمادگی داشت واگذار کند. کما این که تا آخر عمر خود را استقلالی می دانست و حتی تعصب نداشت که واژه استقلال را به کار نبرد.
۵. یکی از دلایل رنجش آندره استراماچونی ضد و نقیض گوییها و شایبۀ دروغ گویی به اوست. چنانچه با ناراستی رو به رو شوند احساس می کنند طرف آنها «شرافت کلام» را رعایت نکرده است. هر قدر دروغ و بد قولی در جامعۀ ما مرسوم است در جوامع مدرن نکوهیده است.
این سخن البته به این معنی نیست که ایتالیاییها خیلی آب کشیده و گوگولی مگولیاند که می دانیم موسولینی و فاشیسم و مافیا و همین جناب برلوسکونی که به صفات متعدد آراسته است از همین سرزمین برخاستهاند! با این همه نسل جدید سعی می کند پرنسیب خود را حفظ کند و استراماچونی به این نسل تعلق دارد و اصطلاحاً به او برخورده است.
۶. از عادات ما ایرانیان است که کارها را عقب میاندازیم و به دقیقۀ ۹۰ موکول میکنیم. شفر – مربی سابق استقلال- می گفت در مورد «تیام» با مدیران باشگاه صحبت کرده بود ولی مدام میگفتند وقت هست و ناگاه چشم گشودند و دیدند وقت نیست.
آن قدر امروز و فردا میکنیم تا وقت تنگ شود. وقت، اساساً تنگ است و به همین خاطر، در زبان عربی از واژۀ «عصر» استفاده می شود که هم خانوادۀ «عصاره» است به معنی «افشره» و « فشرده شده». این عقب انداختن و قدر وقت را ندانستن در همۀ ما نهادینه شده و برای فردی بیرون از فرهنگ ایرانی قابل درک نیست و شاید اگر به استرا گفته شود از عادات ماست قدری کوتاه بیاید!
۷. با همۀ این اوصاف، توجه ویژۀ وزارت ورزش و وزارت خارجه برای حل مشکل قابل شماتت نیست. چون در واقع به خاطر انبوهی از هواداران این کار را انجام میدهند و اگر توجه نشان نمیدادند جای سرزنش داشت.
نه این که مدام ضرب و تقسیم کنیم که این قدر پول میگیرد. چون با این پول دهها ساعت اوقات فراغت دهها و صدها هزار شهروند در سراسر کشور غنی میشود.
شخصاً و عمیقاً مایلم که مربی محبوب فردا دوشنبه پول را در حساب خود رؤیت کند و بلیت برگشت بگیرد و دوشنبه شب در فرودگاه امام باشد و هواداران را شاد کند. هر چند برخی میگویند اگر هم بازگردد مثل خانُمی است که مهریه خود را به اجرا گذاشته و هر چند حق خود را ستانده ولی در چشم مرد، دیگر زنِ سابق نیست!
جدای اشارۀ تلطیفی اخیر، نکات قابل تأمل این ماجرا را میتوان چنین برشمرد:
۱. بر اساس گفتههای آقایان خلیلزاده سرپرست موقت باشگاه استقلال و مازیار ناظمی سخنگوی وزارت ورزش، به خاطر تحریمها پول را فیزیکی (اسکناسی) منتقل کردند و قرار بود مربی ایتالیایی روز جمعه شماره حساب جدید خود را معرفی کند و اگر تا ساعت ۳ بعدازظهر جمعه حساب جدید خود را معرفی کرد پول، اصطلاحاً در حساب او «نشسته بود». اما چون شنبه و یکشنبه در ایتالیا تعطیل است کار به فردا- دوشنبه- موکول شده است.
سالهاست بازرگانان ایرانی میگویند تعطیل پنجشنبه و جمعه در ایران و شنبه و یکشنبه در اروپا و بسیاری نقاط دیگر رابطۀ مالی با دنیا را مختل کرده و از ۷ روز هفته تنها سه روز باقی مانده است. شاید به این بهانه وقت آن باشد که به تعطیلی یا نیم تعطیلی شنبه ها به جای پنج شنبه ها فکر کنیم. مهم ترین مانع شباهت با تعطیلی های یهودیان است اما مگر در موضوعات دیگر نیز شباهت هایی قابل ذکر نیست؟
۲. بیش از مقامات خود باشگاه – که در حال حاضر مدیرعامل ندارد- سخنگوی وزارت ورزش خبررسانی می کند و این یعنی پرسپولیس و استقلال همچنان دولتیاند. وزیر ورزش رییس مجمع هر دو باشگاه رقیب است و تصور کنید قبل از دربی بازیکنان هر دو تیم با او ملاقات کنند و برای هر دو آرزوی موفقیت کند! حال آنکه موفقیت یکی در گرو ناکامی و شکست دیگری است.
۳. ماجرای استراماچونی مشکلات ناشی از تحریمهای شدید بانکی را پیش چشم همگان قرار داده است. اکنون دیگر همه به وضوح دریافتهاند که تحریم دارد با ما چه میکند. هیچ اتفاق دیگری نمیتوانست این گونه صریح و روشن ابعاد ویرانگر تحریم ها را برای شهروندان غیر سیاسی هم روشن کند. وقتی برای انتقال ۱۰۰ هزار یورو این همه گرفتاری و دردسر وجود دارد حساب کنید برای انتقال وجوه دیگر چه مصایبی باید تحمل شود. تلویزیون البته اصرار دارد این وجه را کم رنگ جلوه دهد و بیشتر دنبال آن است که دولت و وزارت ورزش را مقصر تام و تمام معرفی کند.
۴. اگر استقلال، یک باشگاه خصوصی بود نه نیاز به دخالت وزارت ورزش بود نه وزارت خارجه. خود هواداران به حساب او پول میریختند. ۱۰۰ هزار هوادار اگر نفری یک یورو هم بریزند پول او تأمین میشد. یک تاجر ایرانی مقیم ایتالیا هم پرداخت پول او را تضمین میکرد. بخش قابل توجهی از این مشکلات به خاطر دولتی بودن دو باشگاه است.
درباره کفش ملی و انتشارات امیرکبیر نوشته بودم کاش به جای «مصادره»، این دو «مشاطره» شده بودند. مشاطره، اصطلاحی بود که خلیفه دوم به کار می برد. به این معنی که کل مال شخص را نمی گرفتند. نیمی را برای او باقی می گذاشتند تا بتواند ادامه دهد و حقانیت خود را ثابت کند.
در مورد باشگاه تاج به مالکیت و مدیریت تیمسار پرویز خسروانی البته نمی توان انتظار داشت که انقلاب ضد سلطنتی ۵۷ با او که تا عمق جان با رژیم سلطنتی پیوند داشت، کاری نداشته باشد اما از سوی دیگر تیمسار خسروانی نیز تا عمق جان، باشگاه تاج را دوست داشت و چه بسا آمادگی داشت واگذار کند. کما این که تا آخر عمر خود را استقلالی می دانست و حتی تعصب نداشت که واژه استقلال را به کار نبرد.
۵. یکی از دلایل رنجش آندره استراماچونی ضد و نقیض گوییها و شایبۀ دروغ گویی به اوست. چنانچه با ناراستی رو به رو شوند احساس می کنند طرف آنها «شرافت کلام» را رعایت نکرده است. هر قدر دروغ و بد قولی در جامعۀ ما مرسوم است در جوامع مدرن نکوهیده است.
این سخن البته به این معنی نیست که ایتالیاییها خیلی آب کشیده و گوگولی مگولیاند که می دانیم موسولینی و فاشیسم و مافیا و همین جناب برلوسکونی که به صفات متعدد آراسته است از همین سرزمین برخاستهاند! با این همه نسل جدید سعی می کند پرنسیب خود را حفظ کند و استراماچونی به این نسل تعلق دارد و اصطلاحاً به او برخورده است.
۶. از عادات ما ایرانیان است که کارها را عقب میاندازیم و به دقیقۀ ۹۰ موکول میکنیم. شفر – مربی سابق استقلال- می گفت در مورد «تیام» با مدیران باشگاه صحبت کرده بود ولی مدام میگفتند وقت هست و ناگاه چشم گشودند و دیدند وقت نیست.
آن قدر امروز و فردا میکنیم تا وقت تنگ شود. وقت، اساساً تنگ است و به همین خاطر، در زبان عربی از واژۀ «عصر» استفاده می شود که هم خانوادۀ «عصاره» است به معنی «افشره» و « فشرده شده». این عقب انداختن و قدر وقت را ندانستن در همۀ ما نهادینه شده و برای فردی بیرون از فرهنگ ایرانی قابل درک نیست و شاید اگر به استرا گفته شود از عادات ماست قدری کوتاه بیاید!
۷. با همۀ این اوصاف، توجه ویژۀ وزارت ورزش و وزارت خارجه برای حل مشکل قابل شماتت نیست. چون در واقع به خاطر انبوهی از هواداران این کار را انجام میدهند و اگر توجه نشان نمیدادند جای سرزنش داشت.
نه این که مدام ضرب و تقسیم کنیم که این قدر پول میگیرد. چون با این پول دهها ساعت اوقات فراغت دهها و صدها هزار شهروند در سراسر کشور غنی میشود.