شبکههای اجتماعی فیلترند، زندهباد شبکههای اجتماعی!
در همین زمینه
شبکههای اجتماعی این روزها به داد مردم میرسند. آنها به رسانههای مردم بیرسانه تبدیل شدهاند. حتی وقتی فیلتر هستند باز واقعیتهای جامعه را بازتاب میدهند. مدام یاد جملهای از عبدالحسین روح الامینی- پدر محسن از قربانیان کهریزک- می افتم که گفت: «هشت سال است من به دنبال یک کار حقوقی طاقتفرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمیترسند از رسانهها میترسند».
عصرایران؛ احسان محمدی- هنوز حاشیههای مربوط به عقد دخترکی ۱۱ ساله در شبکههای اجتماعی پرمشتری است. از دیروز ویدئوی مربوط به مراسم عقد در شهرستان بهمئی میلیونها بیننده داشت. بهمئی شهرستانی ۵۰ هزارنفری واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد با مرکزیت لیکک است که تا پیش از این هرگز به این درجه از شهرت در نزد افکار عمومی نرسیده بود.
مردم این ویدئو را در شبکههای مجازی دیدند که فیلتر هستند. توئیتر و تلگرام! موجهای اعتراضی معمولاً از توئیتر شروع میشود که فضای رسانهای بیشتر دارد و اهل قدرت و سیاست هم در آنجا حضور دارند. آبشار خبر از آنجا سرازیر میشود و اگر چیز دندانگیری داشته باشد همه گیر میشود و در اینستاگرام که عمومیتر و سرگرمی پسندتر است به اشتراک گذاشته میشود، اتفاقی که برای این ویدئو افتاد و همه در مورد آن حرف میزدند.
اعتراضها که بالا گرفت به ظهر نرسیده فرماندار و رئیس دادگستری و مقامات استانی و بعد کشوری واکنش نشان دادند. چهره معصومانه دخترک در لباس محلی که انگار در یک تئاتر بازی میکرد در کنار پسر جوانی که داماد بود و خواندن خطبه عقد و حضور خانواده ها و … با واکنش های تندی همراه شد و هشتگ #کودک_همسری یکبار دیگر از دردی کهنه خبر داد. درد عروس شدن دخترانی که هنوز انتظار میرود با عروسکهایشان بازی کنند.
آنها که دخترانی همسن و سال عروسک این ویدئو داشتند از تصور اینکه کودکشان در این سن زن شود، ترسیدند، فعالان اجتماعی فریاد زدند و موجی که شکل گرفت را دیگر نمیشد با دستور و بخشنامه و فیلتر متوقف کرد. کار به جایی رسید که خبر دادند با حضور نماینده قوه قضائیه خطبه عقد لغو شده و آبی بر آتش ریخته شد.
بحث ها هنوز ادامه دارد که آیا انتشار ویدئو کاری اخلاقی بود؟ آیا اگر مردم چهره معصومانه دخترک را نمی دیدند باور می کردند که دختر ۱۱ سالش است و این همه واکنش نشان می دادند؟ آیا در موارد مشابه باید سکوت کرد؟ آیا …
اما این پایان ماجرا نیست. از دیروز آمارهای مختلفی منتشر شد که نشان میدهد تعداد این ازدواج ها اصلا انگشتشمار نیست. برخی آمارها میگوید سالانه بالغ بر ۴۰ هزار ازدواج دختران زیر ۱۵ سال ثبت میشود. یعنی جمعیتی نزدیک به شهرستان بهمئی!
مردم از خودشان میپرسند داستان هزاران دختری که هر سال در همین سن و سال به خانه بخت! میروند و کسی ویدئویشان را منتشر نمیکند چه میشود؟ آنها که در روستاهای دور و بی نشان در این سن کودکی تن میدهند به ازدواج سرنوشتشان چه میشود؟
ازدواج در سنین پائین هواداران پرقدرتی دارد و کسانی البته موافق این رویه هستند در واکنش به اعتراضات گفتند اتفاقاً آمار نشان میدهد که میزان طلاق در میان دخترانی که در سن پائینتر ازدواج میکنند کمتر است اما آیا این را هم در نظر میگیرند که دختری در آن سن و سال به حقوقش هم آشناست؟ اصلاً اگر اعتراضی داشته باشد و طلاق بخواهد کسی اجازه فریاد به او میدهد؟ آیا خانوادهای که به هر دلیلی در آن سن دخترکش را عروس کرده، با خواسته او برای طلاق همراهی میکند؟
شبکههای اجتماعی این روزها به داد مردم میرسند. آنها به رسانههای مردم بیرسانه تبدیل شدهاند. حتی وقتی فیلتر هستند باز واقعیتهای جامعه را بازتاب میدهند. مدام یاد جملهای از عبدالحسین روح الامینی- پدر محسن از قربانیان کهریزک- می افتم که گفت: «هشت سال است من به دنبال یک کار حقوقی طاقتفرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمیترسند از رسانهها میترسند»
مردم این ویدئو را در شبکههای مجازی دیدند که فیلتر هستند. توئیتر و تلگرام! موجهای اعتراضی معمولاً از توئیتر شروع میشود که فضای رسانهای بیشتر دارد و اهل قدرت و سیاست هم در آنجا حضور دارند. آبشار خبر از آنجا سرازیر میشود و اگر چیز دندانگیری داشته باشد همه گیر میشود و در اینستاگرام که عمومیتر و سرگرمی پسندتر است به اشتراک گذاشته میشود، اتفاقی که برای این ویدئو افتاد و همه در مورد آن حرف میزدند.
اعتراضها که بالا گرفت به ظهر نرسیده فرماندار و رئیس دادگستری و مقامات استانی و بعد کشوری واکنش نشان دادند. چهره معصومانه دخترک در لباس محلی که انگار در یک تئاتر بازی میکرد در کنار پسر جوانی که داماد بود و خواندن خطبه عقد و حضور خانواده ها و … با واکنش های تندی همراه شد و هشتگ #کودک_همسری یکبار دیگر از دردی کهنه خبر داد. درد عروس شدن دخترانی که هنوز انتظار میرود با عروسکهایشان بازی کنند.
آنها که دخترانی همسن و سال عروسک این ویدئو داشتند از تصور اینکه کودکشان در این سن زن شود، ترسیدند، فعالان اجتماعی فریاد زدند و موجی که شکل گرفت را دیگر نمیشد با دستور و بخشنامه و فیلتر متوقف کرد. کار به جایی رسید که خبر دادند با حضور نماینده قوه قضائیه خطبه عقد لغو شده و آبی بر آتش ریخته شد.
بحث ها هنوز ادامه دارد که آیا انتشار ویدئو کاری اخلاقی بود؟ آیا اگر مردم چهره معصومانه دخترک را نمی دیدند باور می کردند که دختر ۱۱ سالش است و این همه واکنش نشان می دادند؟ آیا در موارد مشابه باید سکوت کرد؟ آیا …
اما این پایان ماجرا نیست. از دیروز آمارهای مختلفی منتشر شد که نشان میدهد تعداد این ازدواج ها اصلا انگشتشمار نیست. برخی آمارها میگوید سالانه بالغ بر ۴۰ هزار ازدواج دختران زیر ۱۵ سال ثبت میشود. یعنی جمعیتی نزدیک به شهرستان بهمئی!
مردم از خودشان میپرسند داستان هزاران دختری که هر سال در همین سن و سال به خانه بخت! میروند و کسی ویدئویشان را منتشر نمیکند چه میشود؟ آنها که در روستاهای دور و بی نشان در این سن کودکی تن میدهند به ازدواج سرنوشتشان چه میشود؟
ازدواج در سنین پائین هواداران پرقدرتی دارد و کسانی البته موافق این رویه هستند در واکنش به اعتراضات گفتند اتفاقاً آمار نشان میدهد که میزان طلاق در میان دخترانی که در سن پائینتر ازدواج میکنند کمتر است اما آیا این را هم در نظر میگیرند که دختری در آن سن و سال به حقوقش هم آشناست؟ اصلاً اگر اعتراضی داشته باشد و طلاق بخواهد کسی اجازه فریاد به او میدهد؟ آیا خانوادهای که به هر دلیلی در آن سن دخترکش را عروس کرده، با خواسته او برای طلاق همراهی میکند؟
شبکههای اجتماعی این روزها به داد مردم میرسند. آنها به رسانههای مردم بیرسانه تبدیل شدهاند. حتی وقتی فیلتر هستند باز واقعیتهای جامعه را بازتاب میدهند. مدام یاد جملهای از عبدالحسین روح الامینی- پدر محسن از قربانیان کهریزک- می افتم که گفت: «هشت سال است من به دنبال یک کار حقوقی طاقتفرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمیترسند از رسانهها میترسند»