تیک‌تاک وایب‌ها را احیا کرد

آفتاب دسامبر، قهوه در لیوان سرامیکی، جنگلی از درختان بلند کاج و آهنگی روح‌بخش. تیک‌تاک پر است از ویدئوهایی با این نوع محتوا که هر کدام «وایب» خاصی را به مخاطبشان می‌فرستد.

تیک‌تاک وایب‌ها را احیا کرد

یک روز عصر که بی‌خبر از همه‌جا در خلسۀ تیک‌تاک فرورفته بودم، از داخل یک برج مسکونی در منچستر انگلستان با صحنۀ شهریِ ناآشنایی روبرو شدم. در یکی از طبقات بالایی، کنار پنجره‌های عظیم و پوشیده از مه، مردی درون استخری درخشان به پشت شناور بود و به آهنگ سوزناک «وایت فِراری» از فرانک اوشن گوش می‌داد. این ویدیوی ده‌ثانیه‌ای با ‍vibin# هشتگ شده بود. در کلیپی دیگر، زنی روزمرگی صبحگاهی‌اش را نشان می‌داد، با تصاویری از ملحفه‌های چروکیده، لباس خواب سرمه‌ای و یک لیوان بزرگ پر از چای ماچا که بخار از آن بالا می‌رود و صحنه‌هایی گذرا از چیزهایی دیگر: گیاه مونسترا، تکه‌ای سوزان [و خوشبو] از چوب پالو سانتو و خیابانی پرجنب‌وجوش. همۀ این تصاویر با هم حال‌وهوایی آرامش‌بخش، روشن و خوش‌منظر از سودمندی ایجاد می‌کردند. این ویدیو نیز با ‍vibes# هشتگ شده بود. حتی در توضیح کلیپ دیگری در تیک‌تاک این جمله آمده بود: «عاشق وایب [حال‌وهوای] شب‌های اینجا هستم.» کلیپ ترکیبی بود از: آپارتمانی نیمه‌تاریک که با نور یک تابلو نئون صورتی با عبارت «خانۀ عشق کجاست؟» روشن شده بود، سگی از نژاد «شیبا اینو» که برای خودش پرسه می‌زد، یک چراغ حبابی روی دفتر نقاشی طرح پیکاسو، یک تلویزیون دیواری صفحه‌تخت که آهنگ مشهور «لافی هیپ هاپ رِیدیو…» را از کانال یوتوب پخش می‌کرد. اگر می‌خواستم دقیق‌تر بگویم، می‌گفتم که حال و هوای ویدیو به سلیقۀ خوش نسل زی می‌خورد، دنیای نوجوانی که والدینش ممنوعیت‌‌ها و محدودیت‌های زمان استفاده از صفحه نمایش را برداشته‌اند: وایب‌های نیمه‌شب پشت کامپیوتر رومیزی در زیرزمین.
این بارقه‌های زودگذر از زندگی به‌ظاهر عادی، در قالب ویدیوهای کوتاه و فشرده، در میان ژانرهای روزمرۀ تیک‌تاک زیاد به چشم می‌خورند و فیدهایم را در این برنامه که از الگوریتم خاصی پیروی می‌کنند تحت تسلط خود در آورده‌اند. ممکن است بعضی‌ها با کلیپ‌های رقص‌های تقلیدی یا شوخی خوش باشند، درحالی‌که من فقط وایب‌های آرام را می‌بینم. یکی از این وایب‌ها آشپزی کردن با خونسردی در قایقی بادبانی است که در گسترۀ اقیانوس اطلس تلوتلو می‌خورد. همین‌طور سرکشیدن آب کرنبری درحال اسکیت‌سواری در جاده و گوش‌دادن به آهنگ «دریمز» از گروه فلیت‌وود مک، کاری که نِیتن آپوداکا در ویدیویی که اکنون در تیک‌تاک پربیننده شده انجام می‌دهد. البته ما معنی واژۀ «وایب» را می‌دانیم. نمادی است برای اشاره به کیفیتی انتزاعی که نمی‌توانید دقیقاً آن را مشخص کنید؛ نوعی جو محیطی («حال‌وهوای آرام»). به همین دلیل از چیزی یا کسی خوشمان یا بدمان می‌آید (وایب خوب دربرابر وایب بد). وایب یک درک درونی بی هیچ توضیح روشنی است (صرفاً می‌گوییم «وایب گرفتم»). بسیاری از وایب‌ها اسم مشخصی ندارند، اما برخی دیگر دارند. مثلاً سوداد (Saudade) را، که واژه‌ای است در زبان پرتغالی برای بیان حالت اشتیاق تلخ و شیرین، می‌توان یک وایب به حساب آورد. همین‌طور است واژۀ ژاپنی ایکی (iki)، حالتی از وقار و برازندگی بی‌تکلف، یا واژۀ آلمانی فرنوِه (fernweh)، به‌معنی شوق سفر به جایی در دوردست که با چشم‌اندازهای دور یا جنگل‌های ناشناخته برانگیخته می‌شود. هوگه (Hygge)، در فرهنگ دانمارکی حالت گرمیِ رضایت‌بخش، نوعی وایب است که در ایالات متحده کاملاً تجاری شده.)
اما در عصر رسانه‌های اجتماعی، «وایب» معنای دیگری پیدا کرده و بیشتر به لحظه‌ای از شیوایی دیداری-شنیداری می‌ماند و به‌گفتۀ رابین جیمز، استاد فلسفۀ دانشگاه کارولینای شمالی در شارلوت، نوعی «همنوایی یکدلانه» بین فرد و محیط اطرافش است. نسبت وایب به ادراک حسی مثل نسبت شعر هایکو به زبان است: ترکیب دقیقی از تصویر، صدا و حرکت. (گاهی هشتگ Aesthetic# [زیبایی‌شناختی] را برای مشخص‌کردن وایب‌ها به کار می‌برند، اما این اصطلاح بیشتر جنبۀ بصری دارد). وایب می‌تواند مثبت یا منفی، زشت یا زیبا و یا فقط منحصر‌به‌فرد باشد. حتی می‌تواند به‌خودی‌خود به یک کیفیت تبدیل شود: وقتی می‌گوییم چیزی وایبی است، یعنی وایب شدیدی از خود گسیل می‌دهد یا تناسب خاصی با وایب‌ها دارد. وایب‌ها محیطی برای رساندن احساس هستند، نوعی درک انتزاعی که قبل از اینکه واژه‌ها اسمی برای تجربه بگذارند شکل می‌گیرد. این کیفیتِ پیش‌زبانی باعث می‌شود وایب‌ها بسیار مناسبِ عرصۀ مرتبط با رسانه‌های اجتماعی باشند که روزبه‌روز صوت، عکس و ویدیو را بیشتر بر متن برتری می‌دهد. وایب‌ها ازطریق صفحۀ نمایشِ ابزارهای ما همیشه گسیل و دریافت می‌شوند.
واژۀ «وایب» مخفف وایبریشن [ارتعاش] است؛ چیزی که طنین می‌اندازد،
در رسانه‌های اجتماعی، کاربران نه‌تنها وایب‌ها را نگه می‌دارند بلکه وایب‌های جدیدی هم تولید می‌کنند
پژواک دارد و فضایی را پر می‌کند. این اصطلاح در اوایل قرن بیستم به ویبرافون ربط پیدا کرد، نوعی ساز از خانوادۀ ماریبما که در آن به‌منظور ایجاد صدایی پرارتعاش‌تر، زیر میله‌هایش از فن‌های موتوردار استفاده می‌کنند. هنگام اختراع این نوع ساز در دهۀ ۱۹۲۰، موسیقی‌دان‌ها مطمئن نبودند که باید این نام مستعار مفرد باشد یا جمع، وایب یا وایبز- درنهایت دومی جا افتاد. امروزه صدای این ساز بی‌درنگ چیزهای زیادی را تداعی می‌کند: موسیقی سبک تروپیکالیا، تب جزایر هاوایی در اواسط قرن بیستم، جهان‌وطنی سطحی و حس نوستالژی‌ای که گاهی صادقانه و گاهی طنزآمیز است.
«وایب» به‌زبان خودمانی به حال‌وهوا یا احساسی اطلاق می‌شود که در دهۀ ۶۰ در کالیفرنیا پدید آمد و این واژه را برای همیشه با هیپی‌ها پیوند زد. قدمت این اصطلاح به ۱۹۶۵ برمی‌گردد که در آن سال نشریۀ زیرزمینی برکلی بارب چندین بار از آن استفاده کرد. سال بعد، گروه بیچ بویز با آهنگ موفق خود «گود وایبریشنز» این اصطلاح خودمانی را به مخاطبان گسترده‌تری معرفی کردند. این آهنگ از برقراری ارتباط نیمه‌خودآگاه روی طول موج یکسان می‌گوید: «من ارتعاشات خوبی می‌گیرم/او به من برانگیختگی می‌دهد». (در این آهنگ، هیچ ویبرافون واقعی به کار نرفته است، بلکه از الکتروترِمین استفاده می‌شود که به همان اندازه پرارتعاش است). همین‌طور نویسندۀ جوانی به‌نام بیبی وِین در کتاب نسل گریزپا۱ که حاصل پژوهش او در سال ۱۹۷۰ دربارۀ جوانان عصیانگر آمریکایی است، وایبز را «لمس ارواح» توصیف می‌کند. اما خیلی زود این واژه دربارۀ هرچیزی به کار گرفته شد. در سال ۱۹۷۳، مجلۀ کالچرز اعلام کرد که: «هر اتاق پر از جمعیت، هر شهر یا حتی کارزار سیاسی مجموعه ارتعاشات خودش را دارد».
مانند بسیاری از گرایش‌‌های پیشگام در جبهۀ فرهنگی، با افزایش مقبولیت این واژه بین جریان اصلی جامعه، بخشی از قدرتش از بین رفت. (تریشا براون، طراح رقص، سال ۱۹۷۶ در مجلۀ پرفورمینگ آرت می‌گوید، واژۀ «وایبز، برای من هیچ معنایی ندارد».) شاید امروزه زیاد به «وایب دهۀ هشتادی» اشاره می‌کنیم -که یادآور ترکیب مثلاً لباس براق، موهای پف‌دار و دستگاه مه‌ساز است- اما سال‌های دهۀ هشتاد و نود شاهد دل‌مشغولی ویژه با وایب نبود. شاید جست‌وجوی سرمایه چنان بر آن دوران حکمفرما بود که مانع پژواک و گیرایی‌اش می‌شد. (مجلۀ وایب، که در سال ۱۹۹۳ راه‌اندازی شد، تصویری کالایی‌شده از فرهنگ هیپ‌هاپ ارائه کرد). اما در طول آن دو دهه، وایبز به یک موضوع جذاب فلسفی بدل شد. گرنوت بومه، فیلسوف آلمانی، سال ۱۹۹۳ در مقاله‌ای از ژونال تیسیس ایلِوِن «اتمسفر» را مبنای گونۀ جدیدی از زیبایی‌شناسی ادراک می‌شناسد، نوعی احساسات فراگیر که وجه اشتراک زیادی با وایب دارد. هایدگر برای توصیف وضعیتِ در جهان بودن از واژۀ مود۲ استفاده می‌کند و والتر بنیامین هاله۳ را احساسی می‌داند که با حضور یک اثر هنری منحصر‌به‌فرد، مثلاً یک نقاشی، ایجاد می‌شود. اما از دیدگاه بومه، چیزهایی به‌مراتب دنیوی‌تر -همچون لوازم آرایشی، تبلیغات بازرگانی و دکوراسیون داخلی- نیز جو خودشان را ساطع می‌کنند و نوعی «زیبایی‌شناسی زندگی روزمره» تشکیل می‌دهند.
 

منبع: ترجمان

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.