نگاهی به مرگ تدریجی زنانگی در «زخم کاری» و «میخواهم زنده بمانم»
در این نوشتار، به چگونگی تجلی یافتن کهن الگوی «آنیموس» در دو اثر «میخواهم زنده بمانم» و «زخم کاری» پرداخته شده است.
شهرام شاهحسینی و امیرحسین مهدویان، در این دو اثر، شخصیتهای زنانی را به تصویر میکشند که بنا به موقعیت اجتماعیشان، آنیموس و قطب مذکر پویا و فعالی دارند.
برقراری هماهنگی و اتحاد میان این دو نیمه از روان، حفظ تعادل در روان انسان را سبب میشود و استیلای هریک از این قطبهای متقابل در فرد (آنیما و آنیموس)، سلسلهای از خصلتها و ویژگیها را پدید میآورد که از منظر اجتماعی و فرهنگی قابل مطالعه و بررسی است.
در اندیشه یونگ، کهنالگوی آنیموس، نیمه مردانه در روان زن است که قطبی نامعمول در روان ناخودآگاه زن است.
مطالعه خاستگاه و بازتاب اجتماعی و فرهنگی چیرگی آنیموس در شخصیتهای زن این تیپی، در این دو اثر، تاثیرپذیری کنشهای روانی فرد از ساختارهای «اجتماعی» و «فرهنگی» و ارتباط تنگاتنگ و متقابل میان این دو ساختار را آشکار میکند.
آنیموس مطابق با نظر یونگ، کهن الگوها یا آرکی تایپهایی هستند که در ناخودآگاه تمام بشریت وجود دارند و همین که به خودآگاه فرد میرسند، نمودهای مختلفی مییابند.
از سویی دیگر، عوامل خانوادگی و سیاسی در شکلگیری و رشد آنیموس و نوع نگرش به آن در زنان، موثر است. هرچند تظاهر و نمودهای آنیموس به شکل واحدی نیست اما نتایج، اکثر مواقع واحد است.
سمیرا (رعنا آزادیور) در «زخم کاری» و زهره (آزاده صمدی) در «میخواهم زنده بمانم»، انتاگونیست قصهاند. زنان خطرناک، سلطهگر و فتنهگر که چهرهای تازه، کامل و نامتعارف از زن را با تمام ابعاد رو میکنند و البته این مسخ و مرگ تدریجی زنانگی به واسطه بحرانهایی بزرگ در سیاست مانند انقلاب و جنگ، روند مدرنیته، جامعه در حال گذر و چالشهای خانوادگی است. آنیموس در نظر این دو فیلمساز، هم منجی فیلم است وهم منجی بشریت.
زهره، زنی مقتدر و منتقم است. خفقان روزگار را پذیرفته و ترفندهای خطرناکی از قتل و آدمربایی در سر دارد. بستر خانوادگی و پدر به عنوان والد غیر همجنس در شکلگیری شخصیت او نقش اساسی دارد. او زنِ مردانهای است که مردها از او عاجزند. استقلال و برخورد ستیزهجویانه او، حتی در مردانی – چون شوهر مستبدش- احساس عجز و ناتوانی به وجود میآورد. اشتیاقی به ادامه رابطه با او در میان نیست.
شیوا (آناهیتا درگاهی)، آنیموسی است که برای انتقامگیری از مرگ پدر -به عنوان والد مخالف- از جان، زندگی و آبرو میگذرد. در او روح و جان مردانگی دور نیست. میداند توفیقی به دست نمیآورد، مگر در لوای قاموس مردانگی. کشمکش بین حالات مردانه و زنانه منجر شده تا علاقهاش متوجه هدفهایی شود که برای رسیدن به آن میبایست صفات زنانه را فراموش و گاهی معشوقش را کنار بگذارد. از زن بودن خود احساس خوبی ندارد و زنانگی را مانع رسیدن خونخواهی میداند.
سمیرا به اموری فکر میکند که بیشتر به مردان تعلق دارند، صفات زنانهاش دچارمرگ تدریجی است. شوهر را میزند و به او راهکارهای خلاف میدهد . حیات عاطفی او مرده و زنانگیاش ناچیز است. در این قلمرو با مردان رقابت دارد و معرفت و استایل زنانه در شخصیت و روح او جای خود را به تعقل سرد و جنگجویانه و منفعتطلبانه داده است.
این تا جایی است که جلوههای آنیموس و جنبهها و نمودهای مختلف آن در گفتار و تُن صدای آنان، به وضوح تجلی یافته است. هر سه شخصیت با انتخاب درست فیلمساز، حاوی این ویژگی هستند.
سمیرا با امیال و انگیزههای مردانه، آگاهانه شرارت میکند، طراح قتل گادفادر قصه میشود. شخصیت او مفعول نیست. مکمل قهرمانهای مرد نیست. با قالب و نقش تحمیلی از سوی عرف و سنتها ناسازگار است. او زن بهمثابه «مرد رذل»است، اگر «مالک» پایش را کج میگذارد، نه تنها وجدان بیدار او نیست، بلکه خود محرک گناه و خلاف است. همسرش را به جنایت تشویق میکند، نقشه قتل میریزد. وسوسه برای کسب قدرت از مردان پیرامونش بیشتر است و «جنسیت» از ابعاد وجودی او قابل حذف است.
انرژیهای درونی زنی چون سمیرا و زهره که روح آنیموس در آنها جاری و ساری است، کمرنگ است و یا برای تحریف، تقلب و شگرد انتقامجویی به کار گرفته میشود.
سمیرا، «معشوقه» راستینی نیست، جز سوءاستفاده حامی و سرپرست نیست. «مادر» هم نیست و مادرانگیاش ظاهری است، اما انرژی «آمازون» او اکتیو است. دارای تمرکز حواس بالا و فزونخواه است، ابراز وجود میکند، هدفدار و متکی به نفس و خود کفاست، ارتباط او با مردان در قالب رفیق و رقیب است.
زهره و سمیرا به سوی جنبه «آمازون» متمایلاند و به سوی قدرت و در ضدیت با عشق جهتگیری دارند. یکی مادری را به تعویق میاندازد و با انرژی «مادونا» در تماس نیست و دیگری از معشوقه فقط به قصد کامجویی جنسی استفاده میکند.
انرژی «مادونا» حاوی متانت، معنویت و سرشتی الهامبخش است. بازتابنده و تجسم محسنات کامل زنانه از بعد بردباری و وقار است که زنان مورد بحث کمترین میزان را دارند. این نوع زن در پی کسب عظمت برای خود نیست و مرد را در زندگی به سوی عظمت میکشاند. مهمترین بخش غالب مادونای زن، وفاست. سمیرا، مالک را در ثروت و خوشی پذیرا است، نه تنگدستی و ناخوشی.
این سه زن، نمونه شخصیتهای آمازون امروزیاند، نه آرامش یافته و نه حصارهای خود را گشودهاند. پریشان و رقیب و مبارز مردانند. برای آنها صِرف وجود داشتن به تنهایی کافی نیست.
در پس ظاهر فریبنده، کامل و خودکفای خود، بهعنوان یک شخصیتهایی آنیموس، زنانی عصبی و غمگین هستند که غالباً احساس میکنند، برای زندگی واقعی خود وقت ندارند و میبایست در لباس مردانگی، ساختار زنانهاش را تقویت کنند.
آنها در بند خانه و شوهر و فرزندانش نیستند، با اهداف شوم، خود را به زنجیر کشیدهاند. تمام انرژی را در جهان بیرون به کار میگیرند.
زهره و سمیرا احساس میکنند فقط به دلیل انجام دادن و نقشه کشیدن ارزش دارند و موفقیتها و دستاوردهایشان نه به دلیلِ بودن، بلکه در پستوی مردانگی بهوجود آمده است.
ویژگیهای آنیموسی در وجودشان برای رسیدن به رویاهاست، زنانه زندگی میکنند و مردانه تلاش!