استاد! زندگی واقعی مثل داستان ستایش و یاور چلویی نیست که برای همه تصمیم بگیرید!!

ما این روزها زنان موفق بسیاری داریم. از زنده یاد مریم میرزاخانی و انوشه انصاری تا مدیران، دانشمندان، پزشکان، نویسندگان، خلبانان، هنرمندان و ورزشکاران زنی که نقش مهمی در پیشرفت جامعه ایرانی دارند. چه کسی می تواند نقش زنان را علاوه بر همسر بودن ، مادر بودن و یک نیروی تلاشگر در عرصه های مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و حتی ورزشی نادیده بگیرد؟

پایگاه خبری رسا نشر – احترام به بزرگترها واجب است. حفظ حرمت هنرمندان و علی الخصوص پیشکسوتان جایگاه ویژه خودش را دارد. و مَثَلِ آنچه جوان در آیینه بیند، پیر در خشت خام هم پسندیده و بجاست. با همه این تفاسیر اما حفظ کرامت انسانها و بخصوص پذیرش حقوق زنان در جامعه یک حقیقت غیرقابل انکار است. از این رو هرکسی در هر جایگاهی با هر پیشینه ای ، می بایست ضمن احترام به جایگاه زنان، طوری کلامش منعقد شود که با واقعیت ها همخوانی داشته باشد.

در گذشته زنان جدی گرفته نمی شدند. حق رأی پیشکش، حتی حق حرف زدن و حضور در جامعه را هم نداشتند. تفکر متحجر گذشتگان زنان را فقط نوکر دست به سینه ای می خواست که علاوه بر رفع و رجوع امور مردانه ، همزمان نقش دستگاه تولید مثل و بقاءِ نامِ اجداد پدری را داشته باشند. اگر فرزندانی از نوع کاکل زری به آنان هدیه میشد عزیز و اگر غیر کنیز لقب می گرفتند.

استاد! زندگی واقعی مثل داستان ستایش و یاور چلویی نیست که برای همه تصمیم بگیرید!!

حالا اما فرق می کند. ضعیفه های دیروز، با تلاش بسیار توانسته اند به بخشی از حقوق اولیه خود دست یابند. ما این روزها زنان موفق بسیاری داریم. از زنده یاد مریم میرزاخانی و انوشه انصاری تا مدیران، دانشمندان، پزشکان، نویسندگان، خلبانان، هنرمندان و ورزشکاران زنی که نقش مهمی در پیشرفت جامعه ایرانی دارند. چه کسی می تواند نقش زنان را علاوه بر همسر بودن ، مادر بودن و یک نیروی تلاشگر در عرصه های مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و حتی ورزشی نادیده بگیرد؟ آیا کسی هست؟

بله. قطعاً! هنوز هم هستند افرادی که خود را عقل کل جامعه می دانند و چیزی جز جامعه مرد سالار در ذهنشان نقش نمی بندد! اینها وارثان همان تفکر پوسیده و متحجر گذشته هستند. فرقی نمی کند که چه جایگاهی دارند. غرورشان اجازه نمی دهد حرفی غیر از حرف آنان درست باشد. و پای زنان اگر در میان باشد رگ غیرتشان هم باد خواهد کرد.

ضمن احترام،  پیشنهاد می کنم به حقیقت جامعه باز گردیم. و از نقش هایی که بازی می کنیم بیرون بیاییم. خودمان باشیم. نه نقش یک دلال مهاجرت در ترکیه باعث می شود که ما بد شویم و نه بازیگری در جایگاه مالک اشتر، یار دیرین امام علی (ع) برای ما جایگاه مقدسی می سازد که خودمان را برتر ببینیم و به خودمان اجازه بدهیم درباره هرچیزی نظر بدهیم و گفتار خود را حق بدانیم. اجازه بدهیم هرکسی خودش برای اهداف و برنامه هایش تصمیم بگیرد. فیلمنامه زندگی اش را خودش بنویسد و آنطور که دلش می خواهد نقش خودش را بازی کند. استاد عزیز! زندگی واقعی مثل داستان ستایش و یاورچلویی نیست که برای همه تصمیم بگیرید!!

با احترام
شبنم حاجی اسفندیاری

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.