اوایل سال۱۳۸۰ بود که مردی در تهران به اداره پلیس رفت و از پسر جوانی به اتهام آزار و اذیت پسر خردسالش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: همراه همسرم و پسر پنج سالهام در خانهای در غرب تهران زندگی میکنیم.
ساعتی قبل پسرم برای بازی به کوچه رفت و دقایقی پیش در حالی که گریه میکرد وارد خانه شد. هر چقدر از او سؤال کردم که چرا گریه میکنی جوابی نداد و من هم فکر کردم با بچههای همسایه دعوا کرده است، اما بعد به مادرش گفت که پسر جوانی او را فریب داده و داخل پارکی مورد آزار و اذیت قرار دادهاست. به همین خاطر تصمیم گرفتم از پسر شیطان صفت شکایت کنم که به سزای اعمالش برسد.
پسر خردسال هم به مأموران گفت: داخل کوچه تنهایی بازی میکردم که پسر جوانی به من نزدیک شد. او موهایش را از ته زده بود و لباس سربازی به تن داشت که به من گفت داخل پارک نزدیکی خانهمان تعدادی خرگوش هستند و از من خواست که همراهش به پارک بروم و خرگوشها را به من نشان دهد.
من حرفهایش را باور کردم و همراه او به پارک رفتم که آنجا پشت درختها مرا کتک زد و بعد هم مرا آزار و اذیت کرد. با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس وقت دادسرای جنایی برای شناسایی متهم در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
در حالی که متهم هیچ سرنخی از خود به جای نگذشتهبود، مأموران پلیس متهم ۱۹ساله را به نام سیروس که اهل یکی از شهرستانهای اطراف تهران بود شناسایی و دستگیر کردند. سیروس بعد از دستگیری ابتدا منکر جرم خود شد، اما در بازجوییهای فنی به آزار و اذیت پسر خردسال اعتراف کرد و مدعی شد که شیطان او را فریب دادهاست.
متهم پس از تحقیقات تکمیلی و صدور کیفرخواست در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد، اما در جلسه دادگاه جرم خود را انکار کرد. بنابراین برای ادامه تحقیقات روانه زندان شد تا اینکه مدتی بعد با گذاشتن وثیقه از زندان به مرخصی رفت و از آن روز به بعد فراری شد.
حکم اعدام در ملأ عام
در حالی که سیروس فراری بود پرونده وی در یکی از شعبههای دادگاه کیفری بررسی شد و هیئت قضایی هم وی را مجرم شناخت و به صورت غیابی به اعدام در ملأعام محکوم کردند. حکم اعدام متهم پس از تأیید در یکی از شعبههای دیوان عالی کشور برای سیر مراحل اجرای حکم به دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد.
بدین ترتیب متهم تحت تعقیب مأموران پلیس قرار داشت، اما مأموران پلیس هیچ ردی از او پیدا نمیکردند که مشخص بود، وی هر چند وقت یکبار محل زندگیاش را تغییر میدهد. در نهایت مأموران پلیس یکسال قبل متهم را در یکی از شهرهای اطراف تهران در حالی که با خودروی نیسانی در حال رانندگی بود شناسایی و دستگیر کردند.
متهم پس از انتقال به اداره پلیس دوباره جرم خود را انکار کرد. وی گفت: من آن سال پسر خردسال را آزار ندادم، اما مأموران پلیس حرفهای مرا باور نمیکردند تا اینکه پروندهام به دادگاه رفت.
وقتی از زندان مرخصی گرفتم، از ترس فرار کردم دیگر به زندان نرفتم تا اینکه فهمیدم به اعدام محکوم شدهام وبعد از آن سعی کردم شناسایی نشوم. پس از این تصمیم گرفتم ازدواج کنم و الان هم متأهل هستم و یک فرزند دارم و از آنجایی که من بیگناه بودم موضوع پروندهام را به همسرم نگفته بودم.
در این مدت کار میکردم تا اینکه خودروی نیسانی خریدم و با آن شروع به کار کردم که شناسایی و دستگیر شدم.
نجات مرد اعدامی
سپس متهم در یکی از شعبههای هم عرض دوباره محاکمه شد و دوباره جرم خود را مقابل هیئت قضایی انکار کرد.
در حالی که تحقیقات درباره پرونده سیروس ادامه داشت، شاکی به دادگاه رفت و اعلام کرد: فکر میکنم مردی که ۱۹سال قبل مرا آزار داد، این مرد نباشد و در هر صورت من او را میبخشم.
با اعلام گذشت شاکی و انکار جرم از سوی متهم قضات دادگاه حکم بربی گناهی مرد اعدامی دادند و وی را از اعدام تبرئه کردند. بدین ترتیب متهم چند روز پیش از زندان آزاد شد و پرونده وی برای همیشه بسته شد.
نظرات بسته شده است.