بخش فارسی شبکه بی بی سی روز دوشنبه برنامه ای به نام «کودتای خزنده» پخش کرد که شامل فایل صوتی بخشی از جلسه فرماندهان سپاه در ۵ آذر ۱۳۶۳ در تهران است.
این برنامه واکنش های متعددی را در پی داشت.
در همین خصوص، تسنیم نوشت: همزمان با سالروز هفته دفاع مقدس، صوت جلسه گروهی از پاسداران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران با سرلشکر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در آذرماه سال ۱۳۶۳ منتشر شده است.
این فایل صوتی اشاره به جلسهای دارد که محسن رضایی با برخی پاسداران و فرماندهان سپاه در سال ۶۳ برگزار کرد. در آن مقطع برخی فرماندهان سپاه تهران از تیپ سیدالشهدا، بر سر چگونگی ادامه جنگ با فرماندهکل سپاه اختلاف نظر داشتند. شخصیتهایی همچون شهید کاظم نجفی رستگار (فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السّلام)، شهید حسن بهمنی (فرمانده عملیات لشکر ۱۰ سیدالشهدا)، شهید حسین اسکندرلو، شهید احمد غلامی و برخی دیگر معتقد بودند بهجای تمرکز بر جنوب باید بر غرب کشور تمرکز کرد.
در کشاکش اختلاف نظر برخی فرماندهان سپاه تهران با فرماندهی ارشد سپاه بر سر مسائل نظامی، برخی افراد وابسته به بیت آیتالله منتظری و جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب بهروی این اختلافات موجسواری کردند. اکبر گنجی از جمله این افراد بود که تلاش میکرد محسن رضایی و واحد اطلاعات سپاه را به سیاسیکاری متهم کند.
برخی افراد نزدیک به بیت آیتالله منتظری که با فرماندهی محسن رضایی نیز مخالف بودند در این اختلافافکنی ورود داشتند. عمادالدین باقی از جمله افرادی بود که در این اختلافات از قم نقش داشت. تشدید اختلافات موجب شد سخنرانی محسن رضایی در پادگان ابوذر به تشنج کشیده شود و علیه وی شعار سر دهند.
از آنجا که ادامه این اختلافات بهصلاح نبود، جلسهای با حضور برخی فرماندهان سپاه تهران و بهپیشنهاد محسن رضایی در محل سپاه منطقه تهران در پاستور تشکیل میشود تا به انتقادات پاسخ دهد. هرچند صحبتهای امثال شهید حسن بهمنی در این جلسه رنگوبوی نظامی دارد، اما اکبر گنجی تلاش میکند برخی اعضای ــ سابق ــ جناح راست (جناح فقاهتی) سازمان مجاهدین انقلاب مانند محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و حسین نجات را به تلاش برای حذف آیتالله منتظری متهم کند.
اکبر گنجی در صحبتهای مبسوط در این جلسه فرمانده سپاه را متهم کرد که خط امام را در سپاه حذف و جریان خاصی را که بهطور مشخص جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است در سپاه حاکم کرده است! گنجی و منصور کوچکمحسنی بهشدت به نظرات منفی آقای منتظری نسبت به سپاه و نظر وی مبنی بر حذف نیروهای حزباللهی در سپاه تأکید داشتند که محسن رضایی با هوشیاری تصریح کرد؛ اگر میخواهید بنده و سپاه را در مقابل ایشان (آیتالله منتظری) قرار دهید به جایی نخواهید رسید.
سردار اکبر عاطفی در مصاحبهای به نقش اکبر گنجی در این جلسه اشاره میکند و میگوید: تمام قصد حسن بهمنی و بقیه فرماندهان که در آن جلسه حضور داشتند، برای رفع موانع جنگ بود. خود حاج کاظم رستگار به من گفت که «ما موضع سیاسی نداریم و قصدمان از تشکیل این جلسه، این است که فقط میخواهیم به گوش امام و مسئولین برسانیم که جنگ چگونه اداره میشود و باید بعضی موانع موجود را از سر راه برداریم.»، میگفت: «آقا محسن فرمانده ماست و حفظ حرمت او بر ما واجب است. اما یکسری سؤالاتی برای ما مطرح شده که باید به آن پاسخ داده شود.»
در سپاه تهران تریبون گذاشتند و فرماندهان لشکر ۱۰ و بقیه افراد دیگری هم حضور داشتند. آقامحسن هم با همان اورکت همیشگی خودش وارد جلسه شد و در کنار تریبون ایستاد، حتی روی زمین هم ننشست.
ابتدا حسن بهمنی پشت تریبون رفت و یک صحبت کلی کرد، بعد از آن بعضی از بچهها مثل آقای کوچک محسنی یکسری از سؤالاتشان را مطرح کردند.
آن زمان ما اکثراً، اصلاً اکبر گنجی را نمیشناختیم، یکمرتبه دیدیم یک نفر پشت تریبون و کل قضیه را سیاسی کرد. گنجی خطاب به آقامحسن گفت: «فکر کردید ما نمیفهمیم وقتی به قم میروید، به دیدار آقای راستی کاشانی میروید.»”
با بالا گرفتن اختلافات، امام خمینی پیامی را از طریق شهید محلاتی (نماینده وقت ولی فقیه در سپاه) به پادگان ولیعصر(عج) آورد و در صبحگاه خوانده شد. امام راحل در این پیام با اشاره به شرایط حساس کشور فرمودند:
“خیال نکنید اگر کسی آمد و هیاهو کرد که سران سپاه چه هستند، از حلقوم خودشان است، از حلقوم خودشان نیست، از حلقوم دشمنان اسلام است. اگر مردم خوبی هستند، بازی خوردهاند. اگر چنانچه اشخاصی باشند که نفوذ کردهاند و عمداً این کارها را انجام میدهند که سپاه را فشل کنند، باید بدانند که اگر چنانچه اختلاف در سپاه بیفتد، جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت.
اگر به خدا معتقد هستند، پیش خدا مسئولند و اینطور نیست که خداوند از آنها گذشت نماید. اگر مردمی هستند که برای ایران عمل میکنند و این کارها را انجام میدهند، باید بدانند که این وضعیت بهنفع اسلام نیست، از این کارها دست بردارید. البته من میتوانم با وضع دیگری عمل کنم، ولی بنا دارم با دوستی و برادری برخورد شود. علیایحال از اینطور کارها که موجب تضعیف فرماندهی میشود که آنها از حشمتی که دارند بیفتند، دست بردارید.
ما امروز هیچ یک از افرادی که در رأس امور هستند را امکان ندارد که برداریم و آنها همینطور خواهند ماند. با هیاهو آقای محسن و آقای رفیقدوست برداشته نمیشوند.
اگر ما یک مقام را برداریم، ما را تضعیف میکنند و این بهنفع مملکت ما نیست. چه از نظر اسلام و چه از نظر برداشت سیاسی ما از دنیا چون ما میبینیم کارهایی که در اینجا انجام میشود قبل از آن که از رادیوی خودمان بشنویم، از رادیوی بیگانه میشنویم.”
بعد از این پیام امام خمینی، شهیدان کاظم نجفی رستگار و حسن بهمنی با تمکین در برابر پیام امام راحل(ره)، ضمن استعفا از فرماندهی بهعنوان نیروی بسیجی عازم جبهه شدند. کاظم رستگار و حسن بهمنی در حین عملیات بدر در اسفند ماه سال ۶۳ به شهادت رسیدند.
محسن رضایی درباره اختلافات آن زمان سپاه و تفاوت نگاه امثال شهید رستگار و بهمنی با سیاسیکارانی مانند گنجی میگوید: “در عملیات خیبر هم تیپ ۱۰ سیدالشهدا(ع) وارد عمل شد. بعد از آن عملیات، ابهاماتی در بین فرماندهان به وجود آمد، چون عملیاتهایی که بعد از فتح خرمشهر مثل رمضان، والفجر مقدماتی والفجر۱ و خیبر که به نتایج مطلوبی نرسیده بود در بین برخی از فرماندهان همچون شهید رستگار و شهید بهمنی ابهاماتی به وجود آمده بود که باید به همین سبک به جنگ ادامه دهیم یا سبک دیگری را انتخاب کنیم لذا اعتراضاتی در سپاه تهران شکل گرفت که این اعتراضات عمدتاً درباره نحوه ادامه عملیاتها بود.
یک گروه سیاسی هم با محوریت اکبر گنجی در پادگان امام حسین(ع) بود که تلاش کردند از این اعتراضات بهنفع خودشان استفاده کنند لذا در منطقه ۱۰ سپاه ــ که مرکزش تهران بود ــ و پادگان ولیعصر اعتراضاتی شکل گرفت. اکبر گنجی که عمدتاً به بیت آقای منتظری وصل و بهدنبال منافع سیاسی خود بودند، بعد از این که امام راحل پیامی دادند امتحان سختی شکل گرفت، آنهایی که مانند شهید رستگار و شهید بهمنی ولایی و پیرو امام بودند به فرمان امام تمکین کردند و به جبهه برگشتند و جنگیدند، گروهی دیگر امثال اکبر گنجی که از همان ابتدا هم امام را قبول نداشتند سپاه را ترک کردند و به جبهه هم نیامدند.”
بعد از پیام امام خمینی، شهیدان کاظم نجفی رستگار و حسن بهمنی با تمکین در برابر پیام امام راحل(ره)، ضمن استعفا از فرماندهی بهعنوان نیروی بسیجی عازم جبهه شدند. کاظم رستگار و حسن بهمنی در حین عملیات بدر در اسفند ماه سال ۶۳ به شهادت رسیدند.
بعد از پایان گرفتن این اختلافات و شهادت حاج کاظم رستگار و حسن بهمنی، برخی دیگر به سپاه بازگشتند و با استقبال محسن رضایی روبهرو شدند، برای مثال، حسین اسکندرلو به فرماندهی گردان ارتقا یافت و ۱۲ اردیبهشت ۶۵ در عملیات سیدالشهدا(ع) منطقه «فکه» به شهادت رسید، شهید احمد غلامی به فرماندهی تیپ مستقل ۱۱۰ شهید بروجردی رسید و سال ۹۵ در سوریه به شهادت رسید.
بعد از این پیام امام خمینی، شهیدان کاظم نجفی رستگار و حسن بهمنی با تمکین در برابر پیام امام راحل(ره)، ضمن استعفا از فرماندهی بهعنوان نیروی بسیجی عازم جبهه شدند. کاظم رستگار و حسن بهمنی در حین عملیات بدر در اسفند ماه سال ۶۳ به شهادت رسیدند
آشنا: سرقت اسناد جنگ خیانت است
در همین زمینه حسامالدین آشنا، مشاور فرهنگی رییسجمهوری دیروز در گفتوگو با ایرنا این مستند را «یکی از نمونههای خیانت به ملت ایران و جاسوسی جنگی» توصیف کرد و گفت: «کسانی که این مستند را ساختند، مطمئنا نه دلشان به حال شهید رستگار میسوزد، نه شهید دانش، نه شهید همت و نه دیگر شهدای دفاع مقدس.
واقعیت این است که دهها و صدها جلسه محرمانه و دارای طبقهبندیهای مختلف در دوران دفاع مقدس در قرارگاهها، ستادهای فرماندهی و در ستادهای سپاه در سراسر کشور برگزار شده است. مباحثات بسیار عمیق، تند، جدی و صریحی میان فرماندهان، رزمندگان، سیاستمداران و مسوولان جنگ انجام شده اما سرقت اسناد جنگ و سرقت اسناد نظامی و نمایش آنها به مثابه یک افتخار حتما یک خیانت است.»
***
سایت خبری نورنیوز نزدیک به شورای عالی امنیت ملی در گزارش- یادداشتی به این مستند انتقادهایی جدی وارد آورد و آن را وارونه نمایی حقیقت توصیف کرده است.
نورنیوز نوشت: «وارونهنمایی و قلب حقیقت» طی چند سال گذشته به یکی از مهمترین تاکتیکهای عملیات روانی دشمنان ملت ایران ذیل راهبرد «جنگ ادراکی» علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است.
هدف از این راهبرد به طور مشخص در گام اول خدشه به کلیت نظام و متهم کردن آن به فساد، دروغگویی و ناکارآمدی و در گام دوم کاهش شاخص اعتماد عمومی به مجموعه حاکمیت و در نهایت فروپاشی از درون است.
این راهبرد به ویژه طی دو سال اخیر در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، تاریخی، امنیتی و… به عنوان یک نقشه راه، از سوی جبهه رسانهای دشمن مورد توجه قرار گرفته و با توجه به حجم وسیع حمایت مالی و اطلاعاتی از آن توسط سرویسهای اطلاعاتی بیگانه خروجی قابل توجهی نیز داشته است.
در همین راستا و با توجه به چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس ملت ایران در جنگ تحمیلی، چنانچه از ابتدای امسال پیشبینی میشد، جریان ضدانقلاب و معاند جمهوری اسلامی تدارک مفصلی برای تحریف این دوره درخشان از تاریخ انقلاب اسلامی دیده است.
یکی از این موارد که با تبلیغات گسترده پیشینی، نهایتا از سوی «بیبیسی فارسی» منتشر شد، مستندی به نام «کودتای خزنده در سپاه» با روایت «حسین باستانی» روزنامهنگار معاند لندننشین است که با استفاده از یک سند محرمانه سعی کرده حقیقت وقایع دوران دفاع مقدس را نزد مخاطب مخدوش کرده و ادراک افکار عمومی نسبت به آن را تغییر دهد.
توجه دقیق و موشکافانه به سیر این مستند گویای این مطلب است که گرچه دست راوی خالی است و به قول معروف؛ کوه بیبیسی فارسی موش زائیده، اما با استفاده از تکنیکهای القایی سعی میکند ذهن مخاطب را کانالیزه کرده و منظور خود را تثبیت کند.
ماجرای این مستند حول محور محتویات یک نوار کاست میچرخد که حاوی مشروح جلسهای انتقادی در آذرماه سال ۶۳ میان برخی کارکنان سپاه تهران و «محسن رضایی» به عنوان فرمانده کل سپاه است و البته نکات قابل توجهی در آن وجود دارد.
این مستند با بهرهگیری از تکنیک عملیات روانی «حرکت از پله دوم»، عامدانه از وسط ماجرا بحث را شروع کرده و چندین هدف را دنبال میکند که از مهمترین آنها میتوان به القای خودکامگی فرماندهان ارشد سپاه، بیتوجهی آنان به تلفات نیروی انسانی، باندی بودن چینش افراد در ردههای مختلف، غیر علمی بودن طراحی و اجرای عملیات نظامی و در نهایت تخریب وجهه امام راحل و تدبیرهای نظام برای اداره جنگ اشاره کرد.
درباره این مستند اما؛ نکات مهمی وجود دارد که در ادامه بدان خواهیم پرداخت:
اول؛ مبنای مستند مذکور مجموعهای از اظهارات است که اساسا برای مخاطب امکان راستیآزمایی آن وجود ندارد. حتی بالاتر از آن، برخی از منتقدان در آن جلسه اذعان دارند برخی از نکاتی را که مطرح میکنند ندیده بلکه فقط شنیدهاند!
دوم؛ تاکید راوی بر محرمانه بودن این سند تاریخی (نوار کاست)، گواه روشنی بر خطا بودن استناد به آن برای یک روایتگری دقیق و بدون تحریف است، زیرا چنانچه محسن رضایی در قسمتی از این نوار اشاره میکند، نفس آن جلسه و مباحث طرح شده در آن، به مثابه یک بحث محرمانه خانوادگی در داخل بدنه سپاه بوده و طبعا برای افراد عادی بیرون از آن جلسه به دلیل ندانستن زمینه اصلی ماجرا و وقایع قبل و بعد از آن ممکن است سوالات و ابهامات زیادی را ایجاد کند. این ملاحظه البته درباره هر موضوعی که در جلسهای محرمانه و محدود مورد بررسی قرار بگیرد میتواند صادق باشد.
سوم؛ این مستند در حالی آن مقطع تاریخی را بدون اشاره به زمینههای ایجاد کننده آن و شرایط خاص کشور در آن زمان بازخوانی کرده و نتیجه دلخواه خود را از آن میگیرد که توضیح اوضاع کشور در آن روزها خود به خود میتواند بسیاری از شبهات طرح شده را پاسخ دهد، اما بیبیسی فارسی چون اساسا به دنبال کشف حقیقت نیست از آن عبور کرده و چنانچه گفته شد، روایت خود را از پله دوم شروع میکند.
در این خصوص؛ باید توجه داشت که ایران بلافاصله بعد از انقلاب و در حالی که هنوز بسیاری از ساختارها و روندهای اجرایی کشور به حالت عادی خود برنگشته بود، مورد تهاجم نظامی آن هم با پشتوانه هر دو بلوک شرق و غرب قرار گرفت و طبیعی بود که جوانان انقلابی و بالاتر از آن رهبری انقلاب نمیتوانستند به بهانه ضعف تبحر نظامی (به معنای کلاسیک آن) دست روی دست گذاشته و شاهد تجاوز بیگانه و اشغال سرزمین خود باشند.
چهارم؛ این مستند عمدا به مشخصات فکری ـ عقیدتی و چند طیف بودن منتقدین آن روزهای فرماندهی سپاه اشارهای نمیکند تا از این رهگذر بتواند روند تحریف خود را تکمیل کند. این در حالی است که آن منتقدین را دستکم میتوان در چهار دسته تقسیم کرد که هر یک از زاویهای و با هدفی خاص نکات خود را مطرح میکنند:
الف) رزمندگانی که ناراحت، خسته و گلهمند از رخدادهای عملیات خیبر و شهادت برخی از دوستان و فرماندهان مانند شهیدان همت و حمید باکری هستند. اینها همه از سر دغدغه و احساس تکلیف انتقاد میکردند و ایرادی به اصل دفاع مقدس و شخص حضرت امام (رض) نداشتند. دلیل این مسئله هم این است که همین افراد مانند کاظم نجفی رستگار و حسن بهمنی در عملیات بعدی (عملیات بدر) تحت همین فرماندهی شرکت کرده و شهید شدند.
ب) منتسبین به بیت آقای منتظری که معتقد بودند فرماندهان سپاه اعتقادی به ایشان به عنوان قائم مقام رهبری ندارند و این مسئله را یک انحراف از مسیر انقلاب میپنداشتند.
ج) کسانی که از همان ابتدا، گزینه دیگری برای فرماندهی سپاه در ذهن داشتند و اساسا رضایی را به عنوان فرمانده کل سپاه شایسته نمیدانستند.
د) عناصر مسئلهداری که کاملا مغرضانه به تحریک آن سه دسته میپرداختند و بعدا هم مسیرشان از انقلاب و نظام جدا شد مانند «اکبر گنجی».
پنجم؛ این مستند در حالی سعی میکند اصل برگزاری چنین جلسه و بروز چنین انتقاداتی را به عنوان یک نقطه ضعف در دوران دفاع مقدس و نشانهای بر خودکامگی فرماندهان سپاه القاء کند که اتفاقا این مسئله نشاندهنده عمق سعهصدر فرماندهان و یکی دانستن خود با دیگر نیروهاست، به گونهای که شخص اول تشکیلات با پیشنهاد خود پای صحبت گروه اندکی از نیروها مینشیند و سعی میکند آنها را نسبت به موارد طرح شده اقناع کند، چیزی که در هیچیک از ساختارهای نظامی دنیا مشابه ندارد.
یک مثال روشن برای همین مسئله که اخیرا اتفاق افتاد، اخراج کاپیتان «برت کروزیر» فرمانده ناو هواپیمابر تئودور روزولت بود به این دلیل که تنها یک اعتراض کوچک به کمکاری نیروی دریایی آمریکا برای متوقف کردن شیوع کرونا در ناو تحت مدیریتش کرده بود.
ششم؛ یکی دیگر از مشخصههای زرین دوران دفاع مقدس ملت ایران و وجه تمایز آن با اتفاقات مشابه در همه جای دنیا که این مستند با ظرافت خاصی سعی دارد آن را تحریف کند، نقش و عملکرد فرماندهان جنگ در مدیریت میدانی عملیاتهاست.
خاطرات و مشاهدات ملت ایران از فرماندهان نامآور دفاع مقدس به صراحت بر این نکته تاکید دارد که به قول سردار شهید حاج قاسم سلیمانی؛ فرماندهی در جنگ ما امر به رفتن نبود بلکه امر به آمدن بود، به این معنا که فرماندهان ردههای مختلف خودشان در جلوی نیروها قرار داشتند و بعد به نیروها میگفتند بیا، نه اینکه عقب بایستند و به نیروها بگویند برو.
از سویی؛ کاملا مشخص است که در تقسیم وظایف، باید میان صف و ستاد و کارویژه هر یک از آنها تفاوت قائل شد و طبیعی است که جنس کار ستادی با کار نیروهای صف متفاوت باشد، اما با این حال به اذعان عموم نیروهای حاضر در عملیاتها، فرماندهان همواره در خطوط مقدم حاضر بودهاند.
این مستند اما تلاش دارد ماجرا را با استناد به حرف چند رزمنده که منطقا به لحاظ مباحث حفاظتی از حضور فرماندهان در خط مقدم بیخبر بودهاند، تحریف و اینگونه القاء کند که فرماندهان با خوشنشینی در مقرهای ستادی، نیروهای عادی را به کشتن میدادهاند.
این در حالی است که تاریخ درخشان این هشت سال به وضوح گویای آن است که فرماندهان زیادی در تمام ردهها اعم از گروهان، گردان، تیپ، لشگر، قرارگاه و ستاد به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
هفتم؛ این مستند ضمن طرح این مسائل سعی میکند حلقه وصلی میان تحولات آن دوره با امروز برقرار کرده و رهبری خلف صالح امام خمینی (رض) را نیز تحتالشعاع باندبازی و گرایشات سیاسی عنوان کند تا از این رهگذر ضمن ایجاد خدشه به آن مقطع پر فروغ از تاریخ انقلاب، ماهی امروزش را نیز از آب بگیرد و با اشاره به مخالفت حضرت آیتالله خامنهای با ملاقات معترضین با حضرت امام (رض) ذهن مخاطب را نسبت به رهبری ایشان دچار مسئله کند.
هشتم؛ بیبیسی سعی میکند مدیریت قاطع امام خمینی (رض) در این ماجرا را خدشهدار کند، در حالی که ایشان در کسوت فرماندهی مدبر که در حال اداره جنگی گسترده است اجازه تضعیف مدیریت جنگ و فرماندهان یکی از اصلیترین ارکان آن یعنی سپاه را نمیدهد و چنانچه در نامه ایشان* که شهید محلاتی آن را در پادگان حضرت ولیعصر (عج) تهران قرائت میکند آمده، ضمن باز گذاشتن مسیر برای بازگشت افراد به مسیر درست، به بقیه هشدار برخورد قاطع میدهد.
در پایان باید گفت؛ هم مدیریت آن زمان امام خمینی (رض) نشان داد که ایشان با دافعه و جاذبه توأمان، کشور و به ویژه موضوع جنگ را اداره کردهاند و هم امروز رهبری معظم انقلاب با همین رویکرد و اعتماد به همه جریانهای سیاسی داخل نظام در حال عبور کشور از گردنههای سخت و پیچیدهای است که دشمنان خبیث انقلاب و ملت ایران ایجاد کردهاند.
* «از این طور کارها که موجب تضعیف فرماندهی می شود که آنها از حشمتی که دارند بیفتند دست بردارید. ما امروز هیچ یک از افرادی که در راس امور هستند را امکان ندارد که برداریم و آنها همینطور خواهند ماند.
با هیاهو آقای محسن (رضایی) و آقای رفیقدوست برداشته نمی شوند. اگر ما یک مقام را برداریم ما را تضعیف می کنند و این به نفع مملکت ما نیست. من سفارش شما را به آقایان کرده ام که با شما مدارا کنند. اگر افرادی بعد از این پیام دست برنداشتند و باز بخواهند به اختلافات دامن بزنند به من اطلاع بدهید. آنها تکلیف دیگری دارند… اگر من بدانم بعد از این پیام کاری کنند به عنوان مخالف اسلام تلقی و معرفی می کنم.»
***
واکنش عطاءالله مهاجرانی به مستند کودتای خزنده بیبیسی فارسی
عطاءالله مهاجرانی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی و نماینده مجلس در دوران دفاع مقدس، در واکنش به پخش مستند بیبیسی فارسی در توییترش نوشت: دوستی پرسید: «اگر بخواهی به برنامه کودتای خزنده سپاه که توسط BBC فارسی پخش شد، پاسخ بدهی چه خواهی گفت!؟
گفتم: پاسخ متناسب این است که حسن فتحی مجموعه تلویزیونی درباره کودتای مرداد ۳۲ و نیز کودتای اسفند ۱۲۹۹ بسازد. کودتا تعریف مشخصی دارد. رضاخان کودتا کرد و شاه با کودتا برگشت.
بعد از عملیات خیبر فرماندهان و پاسداران به فرماندهی سپاه اعتراض دارند. فرمانده سپاه همگی آنان را در جلسهای دعوت میکند و به سخنان آنان گوش میکند و حتا می گوید اعتراض و نظرتان را به فرماندهی عالی برسانید.
چگونه میتوان از برگزاری چنین جلسهای و یا حتی برکناری برخی فرماندهان به کودتای خزنده تعبیر کرد؟ البته این تعبیر را وقتی در مجلس اول عضو کمیسیون دفاع بودم، از سیدمهدی هاشمی شنیدم. افرادی از بیت مرحوم آیتالله منتظری بودند که سیدمهدی هاشمی را لایق فرماندهی سپاه میدانستند و باور داشتند حق ایشان رعایت نشده است. جنگ طبعا با فراز و فرود همراه بود.
سپاه و ارتش ارکان دفاع از تمامیت ارضی، وحدت ملی، استقلال و اقتدار منطقهای ایراناند. ملت ایران با تشییع تاریخی و حماسی شهید قاسم سلیمانی حمایت خود از یک فرمانده سپاهی که خود را سرباز میخواند نشان داد. حمله به عین الاسد جلوه دیگری از اقتدار ملی بود. کودتا تعریفش متفاوت است.
البته در کودتای مرداد ماه ۳۲ رادیو BBC نقش قابل توجهی داشت. که داستان دیگری است. پیداست حکایت همچنان باقی است…»
***
عبدالله گنجی: سپاه را نکوهش نکردید، ستودید+پاسخ اکبر گنجی به او
عبدالله گنجی سردبیر روزنامه جوان در سرمقاله این روزنامه نوشت: «اخیراً شبکه ملکه با محوریت باستانی (مأمور ویژه بیبیسی برای گزارشنویسی درباره آیتالله خامنهای) با استناد به نواری از آذر ۱۳۶۳ از جلسه درونی سپاه با دو مفهوم «کودتای خزنده در سپاه» و «اعتراض به فرماندهی جنگ» مستندی منتشر کرده است. نگارنده به خاطر اینکه خوانندگان خصوصاً نسل جوان امروز اطلاعی بیش از آن نوار ندارند و صرفاً براساس آنچه بیبیسی پخش نمود قضاوت میکنند، نکاتی را درباره محتوای مستند به رشته تحریر در میآورم و صرفاً در انتها به ریشه ماجرا میپردازم.
۱- اولین نکتهای که از نقاط قوت سپاه بوده و هست، نشستن فرمانده سپاه پای انتقادات افراد ردههای دوم و سوم است که در سراسر بحث ادب و احترام منتقدین رعایت شده است. این فضای انتقادی خوشبختانه هنوز در سپاه وجود دارد.
حتی در زمان فرماندهی سردار جعفری، جوان دانشجویی که تازه به سپاه پیوسته بود، در جلسهای عمومی دهها انتقاد را طرح کرده و از قضا مورد تشویق هم قرار گرفته بود. همین روند و رویه معرف سپاه است که از قاعده «ارتش چرا ندارد» پیروی نمیکند. میشود نقد کرد و پاسخ شنید.
۲- بیبیسی تلاش میکند اعتراض جلسه ۵ /۹ /۱۳۶۳ را به جنگ و تدابیر آن ارجاع دهد- که البته صوتهایی که پخش میکند فقط شهید بهمنی به این موضوع میپردازد و مورد دیگری نیست-اما ناشیانه و سهواً بحث از فرماندهی جنگ خارج و به دوگانه اعضای سابق سازمان مجاهدین در سپاه (ذوالقدر، نجات، شمخانی، رضایی) و حامیان آیتالله منتظری تبدیل میشود
یعنی بحث کاملاً سیاسی است و چند نفر از معترضان (حداکثر سه نفر) که حرف میزنند همه صحبتهایشان به آیتالله منتظری ختم میشود و امروز بعد از ۳۶ سال بیبیسی به طرفداری از حامیان آیتالله منتظری میپردازد که همه چیز شفاف است. این درحالی است که نه اعضای سابق سازمان مجاهدین انقلاب در رأس سپاه هستند و نه کسی در حیطه سپاه و انقلاب اسلامی مدافع آیتالله منتظری است.
بحث آیتالله منتظری در مستند بیبیسی آنقدر برجسته است که محسن رضایی هم از محتوای جلسه در آخر همین را برداشت میکند و هم برای خنثیسازی فضا و هم برای نزدیکی به معترضان از آیتالله منتظری تمجید و با صراحت اعلام میکند «کور خواندهاید که بخواهید مرا مقابل ایشان قرار دهید.»وقتی محسن رضایی به پادگان ابوذر کرمانشاه میرود نیز دوباره بحث به آیتالله منتظری ختم میشود.
بعد از صدور پیام امام در این باره که توسط شهید محلاتی قرائت میشود و صریح، قاطع و کمنظیر به حمایت از فرمانده کل سپاه و عدم جابهجایی او تأکید میکند، چند معترض موجود در مستند بیبیسی به دو دسته تقسیم میشوند
۳- معترضانی که بیبیسی صوت آنان را پخش میکند، حداکثر چهار نفر هستند که اعتراض آنان را به انتصاب حسین دهقان به فرماندهی سپاه مرکزی میداند، اما در ادامه بحث فراموش میکند که در محتوای اعتراضات این را ثابت کند.
۴- بعد از صدور پیام امام در این باره که توسط شهید محلاتی قرائت میشود و صریح، قاطع و کمنظیر به حمایت از فرمانده کل سپاه و عدم جابهجایی او تأکید میکند، چند معترض موجود در مستند بیبیسی به دو دسته تقسیم میشوند. دستهای تمکین میکنند و همچون سرباز امام به جبهه اعزام و شهید میشوند، اما دسته دیگری مانند اکبر گنجی از امام خمینی به آیتالله خمینی و از مربی عقیدتی سپاه به عبور از عصمت و مهدویت میرسند که نشان میدهد این جماعت بحث معرفتی داشتند و ابتدا بین آیتالله منتظری – مصباح و بعد بین غرب و اسلام گرفتار میشوند و از سپاه که هیچ، از عقاید تشیع نیز عبور میکنند.
برخی بعد از عزل آیتالله منتظری همچنان مقابل امام میایستند که نشان میدهد اصلاً مسئله جنگ و فرماندهی آن نبوده است. جریانی با فاصله از خط امام میخواستند در سپاه باشند که برخی اصلاح و برخی به مسیر خود اصرار ورزیدند.
۵- از این جلسه چیزی عاید دشمنان نمیشود، چرا که سه ماه و نیم بعد از همین جلسه عملیات بدر با همان فرماندهان سپاه انجام میشود و سه نفر از کسانی که بیبیسی در جلسه ۵ آذر ۱۳۶۳ معترض میداند، به فرماندهی همین فرماندهان و در نهایت فرماندهی امام (ره) شهید میشوند.
۶- طبیعتاً جنگیدن، با همه پیچیدگیهای آن، منتقدانی در روش و تاکتیک دارد و احتمالاً بیبیسی و حسین باستانی نمیدانند که برای بسیاری از عملیاتها مانند والفجر ۸ برخی فرماندهان لشکر باید قانع میشدند تا وارد عملیات شوند که برخی از آنان هنوز در قید حیات و از مسئولان عالی کشورند و این افتخار سپاه است که اطاعت در آن کورکورانه نبوده و نیست.
۷- اینکه اگر کسی رئیسجمهور، وزیر، مدیرکل و یا یک فرمانده را قبول نداشته باشد ادامه کار با آن مشکل خواهد بود و این امری طبیعی است. اصل هماهنگی و قبول داشتن جهتگیریهای اصلی یک مدیر شرط اصلی برای همکاری زیرمجموعه با آن مسئول و فرمانده است؛ بنابراین طبیعی است که افرادی که دیدگاههای دیگری دارند از مجموعه فاصله بگیرند.
۸- آن همه اعتراضی که بیبیسی میگوید، بر چند نفر در تیپ سیدالشهدا تمرکز دارد و این در مقابل دهها تیپ و لشکر سپاه کشوری که همراه هستند بسیار کوچک است و اصل آن نیز طبیعی است.
۹- آنچه بیبیسی از قول آیتالله منتظری به عنوان «کودتای خزنده در سپاه» یاد میکند، امروز شفاف و قابل قضاوت است. کدام کودتا اتفاق افتاد؟ آیا امثال اکبر گنجی در بیرون از سپاه برای انقلاب فداکاری کردند یا از باورهای اعتقادی هم گذشتند؟ به نظر میرسد طرح کودتای خزنده در آن زمان ریشه در برخورد سپاه با باند مهدی هاشمی دارد. درست است که اولین نامه صریح امام به آیتالله منتظری مبنی بر لزوم برخورد با مهدی هاشمی ۲۵/ ۷ /۱۳۶۵ است، اما امام از سال ۱۳۶۱ هشدار داده بود که مراقب ایشان باشید.
به همان اندازهای که سپاه مهدی هاشمی را محدود و واحد نهضتها را جمع میکرد، باند مهدی هاشمی به آیتالله منتظری نزدیکتر میشد. مسئول وقت اطلاعات سپاه در سال ۱۳۶۱ میگوید در دیدار شورای فرماندهی سپاه با امام هر یک از مسئولان واحدها، گزارشی از موضوع، شیوهکار خود و… ارائه کردند. حضرت امام گزارشها را شنیدند، مطالبی فرمودند. مهدی هاشمی (مسئول واحد نهضتها) ضمن گزارش خود به شیوه صدور انقلاب و… اشاره کرد.
حضرت امام پس از صحبتهای مهدی هاشمی مطالبی را عنوان فرمودند که عمدتاً در رد نظرات او بود. لحن حضرت امام در عدم تأیید و نارضایتی از او به حدی آشکار و صریح بود که سبب تعجب همگان و ناراحتی مهدی هاشمی شد. در بخش پایانی جلسه چند تن از حاضران به منظور گزارش سری از اوضاع کشور نزد حضرت امام ماندند، من نیز به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه جزو این جمع بودم، حضرت امام فرمودند: «مواظب مهدی هاشمی باشید.» سال ۶۲ امام خواستار بررسی وضعیت سپاه اصفهان، قهدریجان و فلاورجان شدند که طبیعتاً مسائل مهدی هاشمی بررسی و محدود میشد و بازتاب آن در بیان آیتالله منتظری نمایان میشد.
امام سال ۱۳۶۲ از ارتباط مهدی هاشمی با بیت آیتالله منتظری از اطلاعات سپاه سؤال میکند و توصیه به برخورد میکند. حال بیبیسی بدون اینکه بفهمد از اعتراض به فرماندهی جنگ به تقابل طرفداران آیتالله منتظری با بنیانگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سپاه میرسد که بحث کاملاً سیاسی است. خوشبختانه امروز پس از ۳۶ سال صحنه قابل قضاوت است. جایگاهها، افراد، وضعیت فکری و… همه روشن است. نمیدانیم این به اصطلاح مستند برای شبکه ملکه چه دستاوردی داشت؟ میتوان گفت با کاه کهنه باد دادن صرفاً نانی برای بیکاران درست میشود و حاصل دیگری ندارد.»
عبدالله گنجی همچنین در مطلبی در کانال تلگرامی خود نوشت: «اکبر گنجی از حاضرین جلسه۵/۹/۱۳۶۳در پاسخ به نقد بنده به مستند شبکه مکله مطلب زیر را نوشته اند و عینا اینجا آوردم و سپس جواب سه نکته ایشان
فقط سه نکته کوتاه:
اولاً: هیچ یک از اعضای گروه سید مهدی هاشمی در آن اعتراضات حضور نداشتند.
ثانیاً: در این سرمقاله به کودتا علیه آیت الله منتظری اعتراف شده است.
ثالثاً: افرادی که به آنها اعتراض شد، همه بعداً پست های بالایی گرفتند و از جمله سردار نجات در سرکوب های سال ۱۳۸۸ نقش مهمی داشت. ذوالقدر هم خودش به صراحت نوشت که ما ( سپاه) با یک برنامه ریزی چند لایه ، احمدی نژاد را در سال ۱۳۸۴ رئیس جمهور کردیم. از مصباح یزدی بگیرید تا بقیه، در دوران رهبری آیت الله خامنه ای به چه مقاماتی رسیدند و چه جایگاهی پیدا کردند؟ سپاه تا چه اندازه بر اقتصاد و سیاست ایران سیطره پیدا کرد؟
اول:در هیچ جای یادشت بنده معترضان جلسه مذکور متهم به عضویت در باند مهدی هاشمی نشده اند.صحبت بنده نفوذ در بیت مرحوم آیتالله منتظری است که پس از محدود کردن مهدی هاشمی از سال۶۲شروع شده بود
دوم :ایشان نوشته این سرمقاله اعتراف به کودتا علیه آیت الله منتظری است اما نگفته کدام قسمتش؟ فراموش کرده است که سال۶۳ایت الله منتظری اصلا مسولیتی نداشته است.اتفاقا بعد از آن جلسه و سال۱۳۶۴توسط خبرگان به قائم مقامی انتخاب می شود و فروردین ۱۳۶۸توسط امام عزل می شود.
سوم:در پاسخ به اینکه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بی بی سی مستند آن را ساخته اکنون در راس سپاه نیستند، اتهامی در باره۱۳۸۸به سردار نجات می زند و نقلی را در سال۱۳۸۴ به ذوالقدر منتسب می کند.بدون اینکه به صحت و سقم سخن ایشان وارد شویم مساله به حال حاضر(زمان ساختن مستند)که مد نظر بنده بود ربطی ندارد.
صحبتهای اکبر گنجی در جلسه مذکور در مستند بی بی سی هست آیا ایشان به فرماندهی جنگ و جبهه اعراض کرده اند؟ خیر حرفهای ایشان کاملا سیاسی است و بی ربط با جنگ است.»
محمدعلی صمدی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس نیز ضمن پاسخی مفصل به انتشار فایل صوتی یاد شده، گفت: دشمن می خواهد بعد از ۳۰ سال با عینک امروز از ماجراهای آن زمان سوءاستفاده کند
***
محمد مهاجری، فعال اصولگرا در حساب توییتری خود نوشت:
«فایل صوتی که BBC تحت نام کودتای خزنده پخش کرد بدون سانسور حتی یک کلمه قابل پخش از تلویزیون خودمان بود.
بی بی سی می خواست با این مستند، دفاع مقدس را مخدوش کند اما نفهمید که دارد آزادی بیان بچه های جنگ را تبلیغ می کند.»
***
واکنش سردار نجات به مستند بیبیسی فارسی درباره دفاع مقدس
به گزارش جماران؛ به نقل از ایرنا، جانشین قرارگاه ثارالله تهران نسبت به مستند اخیر شبکه بیبیسی فارسی در مورد دفاع مقدس واکنش نشان داد.
سردار حسین نجات روز پنجشنبه درباره مستند اخیر بیبیسی فارسی در مورد جلسه فرماندهان سپاه در میانه دفاع مقدس گفت: ما در زمان جنگ دو جریان نفاق داشتیم؛ یک جریان نفاق آشکار بود که همان منافقین بودند که به صدام پناهنده شدند و اخبار و اطلاعات جنگ را یا به صورت تخلیه تلفنی یا به واسطه نفراتی که داشتند، در اختیار صدام میگذاشتند.
جانشین قرارگاه ثارالله تهران با بیان اینکه یک جریان نفاق پنهان هم داشتیم که در دفتر آقای منتظری جمع شده بودند، اظهار داشت: این جریان که تبلور آن در داماد آقای منتظری و برادر دامادش، سید مهدی هاشمی بود که بعدا اعدام شد، از سادهلوحی آقای منتظری استفاده و احساس میکردند که میتوانند همه کارهایی که مدنظرشان است را از طریق ایشان انجام دهند. ایشان فقیه وارسته و زحمت کشیدهای بود ولی متاسفانه بسیار ساده بود و روی ایشان اثر میگذاشتند.
سردار نجات ادامه داد: آنها اولین کاری که کردند، این بود که توانستند با جریانسازی به گونهای که کسی هم متوجه چگونگی آن نشود – به خاطر صلاحیتهای فقهی و سابقه مبارزاتی که آقای منتظری داشت – توانستند در مجلس خبرگان ایشان به عنوان قائم مقام رهبری رایگیری کنند، بدون اینکه با امام مشورت یا صحبتی کرده باشند.
وی با بیان اینکه بعدها امام (ره) در نامهای فرمودند که والله از همان اول من با قائم مقامی آقای منتظری مخالف بودم و با من هم مشورت نشد، تصریح کرد: این جریان دنبال بازوی دوم هم بودند یعنی سپاه را به عنوان یک قدرت برای خود میخواستند بنابراین جریانی بر علیه فرماندهان آن مقطع سپاه درست کردند دو نفرمد نظرشان بود یکی مهدی هاشمی مسئول واحد نهضتهای سپاه که بعدها باتهام همکاری با ساواک و قتل مرحوم شمس ابادی ودو نفر دیگر وعامل اصلی نفوذ در بیت منتظری اعدام شد و دیگری هم آدم بدی نبود لیکن بهبیت آیتالله منتظری خوشبین بود و تابع آنان بود.
سردار نجات افزود: زمانی که ما درگیر جنگ بودیم و احتیاج به اتحاد داشتیم، این افراد جریانی توسط تعداد محدودی از برادران یکی از یگانهای ما درست کردند که موجه و پاک بودند ولی آنها اینطور وانمود کردند که فرمانده وقت کل سپاه در جبههها خیانت میکند، در صورتی که در آن موقع همه تلاش محسن رضایی معطوف به این بود که همه نیروها و سلیقهها را جمع کند تا در جبهه پیشروی انجام دهد.
این فرمانده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه آن جریان قبل از عملیات بدر در جلسات مختلف بر علیه فرمانده وقت کل سپاه موضعگیری کردند، خاطرنشان کرد: حتی در جلسهای هم آقای منتظری به خدمت امام رسیده و گفته بود که فرمانده سپاه کودتا میکند که امام چون میدانست این از کجا آب میخورد، به آقای منتظری گفته بود اینها که بچههای خودمان هستند، بگذارید کودتا کنند. بچههای خودمان که علیه ما کودتا نمیکنند.
سردار نجات با بیان اینکه جریان کودتای خزنده به عنوان تغییر فرمانده کل سپاه و گذاشتن فردی همراستای خودشان در دست دفتر آقای منتظری بود، ابراز داشت: آنها همان بلوا را راه انداختند که در آن زمان فرمانده سپاه پاسخشان را داد که قبول نکردند. نهایتاً امام (ره) پیامی توسط آیتالله شهید محلاتی دادند که در پادگان ولیعصر قرائت شد. اول امام افرادی که این بلوا را با راه انداختند، نصیحت کرد و گفتند فریب نخورید ما با غوغاسالاری فرمانده عوض نمیکنیم. الان وقت جنگ است همه باید به جنگ توجه کنید.
وی اضافه کرد: ایشان گفتند چون میدانم شما فریب خوردهاید و به اصطلاح خائن نیستید، شما را میبخشم، بروید دنبال جنگ. اگر بعد از این کسی این قضیه را ادامه دهد، آن موقع برخورد دیگری میکنم. آن برادران هم چون فهمیدند که اشتباه کردند و مسیر بدی را طی کردند، اتفاقاً در یگانهای دیگر به صورت ناشناس رفتند، جنگیدند و یکی، دو نفر از آنها که من یادم هست، شهید شدند.
جانشین قرارگاه ثارالله تهران با بیان اینکه بعضی از آن افراد مانند اکبر گنجی که خود او هم عامل بیت منتظری و سیدمهدی هاشمیها بودند، همان فتنهانگیزیها را ادامه دادند که منجر به فرارشان از ایران شد، عنوان کرد: طیف اکبر گنجی و اینها که سنجیده کار نفاق را انجام میدادند، همین الان هم در خارج از کشور با رسانههای بیگانه همکاری میکنند ولی جریانی که فریب خورده بودند، شهید شدند.
نظرات بسته شده است.