شهریار در این شهر یار ولایت بود/ داستان سرودن علی ای همای رحمت
وقتی پرده پایین میآید و نور صحنه را میگیرند، داستان تازه در ذهن مخاطب آغاز میشود. این تعبیری است که اهل هنر از تئاتر ارائه میدهند. نمایشنامه زندگی محمدحسین بهجت تبریزی یا شهریار شیرین سخن هم در این تعریف به خوبی می گنجد.
شهریار که در سال ۶۷ و در سن ۸۲ سالگی مرگ را در شعر زندگی خود ردیف کرد، در سالهای بعد از درگذشت اش به اندازه تمام سالهای زندگی خود به شهرت رسید. به طوری که ۲۷ شهریور، روز بستن پردههای چشمان شهریار در زندگی، توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان روز ی برای پاسداشت شعر و ادب فارسی نامگذاری شد.
اگرچه در سه دهه اخیر نام شهریار بیش از هر شاعر معاصر دیگری به گوش ایرانیان و حتی علاقه مندان شعر فارسی و ترکی در تمام جهان رسیده است؛ اما مسئله غم انگیر آنجاست که شاید بیش از نیمی از همان علاقه مندان و ارادتمندان شهریار، درباره او جز اسمش و چند بیت معروفش چیز بیشتری نمیدانند.
پرداختن به زندگی، استعداد ادبی یا جهان بینی شهریار چیزی است که بی شک در این گزارش نمی گنجد و آنچه امروز به مناسبت روز گرامیداشت استاد شهریار مورد توجه قرار میدهیم، یک جنبه معنایی خاص در اشعار اوست. موضوع ولایت در شعر شهریار؛ چیزی که به واسطه شعرهای عاشقانه محمدحسین بهجت تبریزی، آنچنان که باید به گوش همگان نرسیده است.
اگر در آسمان شعر شهریار دنبال عشق به ولایت علی علیه السلام بگردید، شعر علی و شب، علی انسان کامل، بال ولایت، علیای همای رحمت، و مهر و ماه ولایت از جمله ستارگانی هستند که میتوانند شما را راهنمایی کنند.
در این میان کمتر کسی پیدا میشود که علیای همای رحمت را نشنیده یا ازبر نباشد:
علیای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین / به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند / چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ / به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من / چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابو العجائب / که علم کند به عالم شهدای کربلا را
…
مرحوم آیت الله نجفی مرعشی، درباره داستان سروده شدن شعر علیای همای رحمت چنین تعریف کرده است:
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیا خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم در زاویه مسجد کوفه نشستهام و امیر مؤمنان علی علیه السلام با جمعی در آنجا حضور دارند. حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. چند تن از شعراء عرب را آوردند. فرمودند: شعرای فارسی زبان را نیز بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شعراء فارسی زبان آمدند. فرمودند: شهریار را بیاورید. شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! و شهریار خواند.
آیت الله مرعشی در ادامه رؤیای صادقهاش فرمود: وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی میکند. گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که در قم به نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد، دیدم دقیقاً همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر علیه السلام دیدهام.
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساختهای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساختهام؟ چون من نه این شعر را به کسی دادهام و نه درباره آن با کسی صحبت کردهام.
آیت الله مرعشی در پاسخ شهریار فرمود: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیر المؤمنین علیه السلام تشریف دارند. حضرت، شاعران اهل بیت علیهم السلام را احضار فرمودند. ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آنگاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری را که مطلع آن را بیاد دارم، خواندید.
شهریار فوقالعاده منقلب میشود و میگوید: من فلان شب این شعر را ساختهام و همان طور که قبلاً عرض کردم، تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار ندادهام.
آیت الله مرعشی نجفی فرمود: وقتی شهریار، تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده بود، من آن خواب را دیده بودم.
استاد شهریار از جمله شاعران زمان شناسی بود که توانست نعمت ولایت را در زمان حیات خود نیز با تمام وجود درک کند و در نکوداشت و پاسداشت مقام ولایت، با آنچه در توان داشت بکوشد. درباره دیدارها و گفتگوهای رهبر معظم انقلاب با استاد شهریار، روایتهای بسیار شنیدنی وجود دارد.
هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۷ و به مناسبت روز جوان، رهبر معظم انقلاب دیداری با جوانان داشتند و در این جلسه گرم و صمیمی، یکی از جوانان از ایشان می پرسد: از بین شعرای معاصر، آثار کدام یک را بیشتر مطالعه کردهاید و به او علاقه دارید؟
ایشان در پاسخ میفرمایند که در هر قالب شعری به چند نفر علاقه دارند و در غزل از سه نفر نام میبرند که یکی از آنها، «شهریار» است. ایشان میفرمایند: «از شعر شهریار خیلی خوشم میآمد و با ایشان هم آشنا بودم. البته من بعد از انقلاب با ایشان آشنا شدم، قبل از انقلاب هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتیم.»
علاقه و عشق شهریار به ولایت و رهبری و علاقه حضرت آیت الله خامنه ای به استاد شهریار زبانزد عام و خاص است.
اواخر تیرماه سال ۶۶، قرار است رئیس جمهور به استان آذربایجان شرقی سفر کنند. یکی از برنامههایی که معظم له روی آن تاکید ویژه دارند، دیدار با استاد شهریار است. شب شعری در محل استانداری تدارک دیده میشود. ساعت اندکی از ۹ شب گذشته و کسی وارد میشود و خبر از ورود استاد را میدهد. آیت الله خامنه ای با ورود استاد از جا بر میخیزند. بعد از سلام و علیک، یکدیگر را عاشقانه در آغوش می کشند. تبسمی زیبا بر لبان آیت الله خامنه ای نقش بسته و به شهریار میگویند که از علاقههای زندگی ام زیارت حضرت عالی بود و الحمدلله امشب موفق شدم. شهریار نیز با سیمایی مبتهج و بشّاش چشم در چشم ایشان دوخته، کم کم حلقه اشک دور چشمان استاد را فرا میگیرد و وقتی توجه خود را معطوف به دست راست ایشان میکنند، بغض به اشکی سرازیر تبدیل میشود. شهریار زیر لب میگوید: «پسر عموجان! ابوالفضل مایی، تو هم مثل حضرت ابوالفضل دستت را دادی در راه اسلام و امام و انقلاب. آخر این چه شقاوتی ست که با این دست چنین کنند؟»
شهریار در این شب شعر، غزل معروف «کشتی نجات» را قرائت میکنند که همواره با تحسین آیت الله خامنه ای و حضار همراه است.
گل و شمعم به مزار دل خونین آمد
گفت پاشو که مسیحات به بالین آمد
ناخدا نوح نبی بود که کشتی نجات
راه طوفان زد و با بار دل و دین آمد
قاصد کوی خدا را چه بنامیم ای دوست
چه به از آنکه به سر سوره یاسین آمد
رهبر معظم انقلاب علاقه خاصی به استاد شهریار داشتند که این علاقه در رویدادهای متعدد و سالیان سال تجلی یافته است. از جمله در سال ۸۵ در جریان برگزاری کنگره یکصد سالی استاد شهریار، رهبر انقلاب فرمودند:
شهریار شاعر بسیار بزرگی است. تجلیل از او حقیقتاً تجلیل از شعر فارسی و ادب فارسی است. علاوهی بر این، شخصیّت خود شهریار به نظر من با قطع نظر از محصول ذهن او -که شعر او است- شخصیّت برجستهای است.
شهریار یک شخصیّت پاکیزه و دارای خصال برجستهی اخلاقی بود. یک انسان متواضع، حقپرست، پارسا، بسیار صمیمی و صادق؛ از جملهی کسانی که کالای شعر خود را حاضر نیست به کسی بفروشد؛ این خیلی مهم است.
شهریار برای بسیاری از شاعران جوان در ایران و سراسر دنیا یک الگوی کم نظیر است. مهمترین درسی که پیروان راه او میتوانند بیاموزند، این است که همیشه فوت و فن حرفهای در شعر و ادب و هنر حرف اول را نمیزند؛ گاهی باید عاشق باشی و بگذاری عشق به جای تو سخن بگوید.
عشق به ولایت از جمله موضوعاتی است که شهریار همواره در شعرهای شهریار می درخشد و البته که عشق به ولایت در زندگی شهریار، عشقی کاملا دوجانبه بود.
نظرات بسته شده است.