جمعبندی پایتخت ۶ ؛ حرکت در امتداد شب یا همسفر با ممل امریکایی؟
در پایتخت ۶ ایده های جذابی وجود داشت مانند: آزادی ارسطو از زندان و تبعات این زندانی بودن بر زندگی او، راننده نماینده مجلس شدن نقی، اهدا اعضا بدن بابا پنجعلی بعد از مرگ مغزی او، تغییرات بهتاش و دروازبانی برای تیم نساجی، گوینده اخبار شدن هما، ازدواج رحمت و فهیمه، زنده بودن و بازگشت بهبود بعد از ۵ سال و…
همه این اتفاقات بر روی کاغذ و به عنوان ایدههای فیلمنامه برای فصل جدید این مجموعه چشمگیر و خواندنی هستند، اتفاق ناخوشایند این است که اگرچه همه آنها در فصل جدید مطرح شدند اما به شکلی پرورش نیافته و خام دستانه از آنها استفاده شد. هیچ کدام از آنها یک موقعیت جذاب نمایشی (دراماتیک) بوجود نیاورد و بیشتر به یک موقعیت صرفا متکی بر کلام انجامید.
انصافا یک سوم ابتدایی (۵ قسمت اول) فصل ۶ بهتر از ادامه آن بود و از زمان برگشتن بهبود به بعد دیگر روند شلختگی و پاره پاره شدن داستان کاملا مشهود شد و به قولی سقوط پایتخت ۶ رقم خورد تا جایی که در قسمت ۱۵ در واقع تمام حدود ۷۰ دقیقه این قسمت به ۳ موقعیت حرف زدن بهبود و نقی/ حرف زدن دلال فوتبالی با بهتاش و ارسطو و حرف زدن نقی و هما در ماشین خلاصه شده است!
مخاطبان هم در فضای مجازی هر کدام به نوعی به این مشکلات سریال اشاره کردند، علی الخصوص اتفاقی که از همان ابتدا با سیلی از انتقاد همراه بود عوض شدن شکل مناسبات خانواده و رعایت نکردن بزرگتر، کوچکتر در این فصل جدید بود که بیشتر به شکل برخوردهای بهتاش با نقی و دیگر اعضای خانواده برمیگشت که گفته میشد نمایش چنین رفتارهایی در یک سریال پربیننده بدآموزی دارد.
از دیگر نکات قابل نقد طولانی شدن صحنهها و بحثهای کشدار و زمانبر درباره اتفاقاتی بود که میتوانست خیلی سریعتر خاتمه یابد ولی همچنان حرف و حرف و حرف و عاقبت هم هیچ. همان مطلب یا نکتهای که قرار بود در ۱ دقیقه مطرح شود را ۵ برابر یا بیشتر طول میدادند.
شاید نبود مرحوم خشایار الوند در نگارش فیلمنامه پایتخت ۶ دلیل اصلی چنین اتفاقاتی باشد ولی بهرحال از محسن تنابنده به عنوان ایده پرداز اصلی پایتخت بعد از ۶ فصل چنین اشتباهاتی بعید است.
در کل پایتخت ۶ ارجاعاتی به شرایطهای مختلف اجتماعی از گرانی و مشکلات معیشتی گرفته تا نمایندگان مجلس و فضای اطراف آنها، اهدا اعضا، دلالی در فوتبال و … را با خود داشت که از نکات جذاب آن بود.
سریال پایتخت یکی از نقاط قوتش جلو رفتن بر مدار اتفاقات روز جامعه بوده و هست و در همین فصل هم بحث روزی مانند کرونا را وارد داستان کردند و بهبود را به آن ارتباط دادند.
در قسمت پانزدهم و نشان دادن رحمت و همسرش سواربر موتور در ماه عسل یکی دیگر از عجایب فصل ششم است.
همان چند پلان از رحمت و همسرش سوار بر موتور در جاده، با قایق وسط دریاچه و حرف زدن از روشن بودن لامپ موتور، فورا ذهن را درگیر سه فیلم قبل از انقلاب کرد: «همسفر» ، «ممل آمریکایی» و «در امتداد شب». ۳ فیلم که همیشه در ادبیات صدا و سیما و طیف فکری نزدیک به آنها سمبل فیلمفارسی وحتی فساد و فحشا در سینمای قبل از انقلاب بوده است، حال ارجاعات نوستالژیک به آنها در تلویزیون پخش میشود! با فضای موسیقی یادآور همان فیلمها!
معلوم نیست سازندگان پایتخت چه موقعیتی را پیش روی خود و مخاطب میبینند؟ یک نوع از سرگردانی دیده میشود.
آیا برای جذابیت داستان به چنین تمهیدی روی آوردهاند؟ مصالح داستانی کم آمده است؟ خواستهاند شوخی با آن فیلمها بکنند؟ یا صرفا خواسته اند یک کار بامزه انجام دهند؟
بهرحال هر چه باشد عجیبترین اتفاق سریال پایتخت تا به امروز همین چند صحنه کوتاه است که ماه عسل رحمت و همسرش پخش شد!
پایتخت ۶ یک نوع افول از استانداردهای خود سریال پایتخت است و چه حیف است که چنین سرمایهای با چنین موقعیتی مواجه شود، برخی از منتقدان نوشتهاند که هنرمندان ما خداحافظی در اوج را باید یاد بگیرند، نه وقتی که افول اتفاق افتاد خداحافظی آنها به اقتضای شرایط رقم بخورد.
اعتقاد دارم مجموعه پایتخت هنوز پتانسیل بازگشت و ادامه بسیار بهتر دارد اما به شرطی که از عجله، شلختگی و دست کم گرفتن مخاطب دوری کنند.