مسافربر نماهایی که شرافت و وجدان ندارند.
من به چشم دیدم لرزه بر اندام و ترس دختری را که در تاریکی شب مورد مزاحمت عده ای لاشخور صفت شده بود.
پایگاه خبری رسا نشر – مهدی سوری – ساعت ۱۸ همین امروز ، کیلومتر ۹ جاده مخصوص کرج، بلوار کوهک، دختر خانمی که مشخص بود از محل کارش تعطیل شده و به سمت خانه می رود، کنار خیابان ایستاده بود و منتظر یک خودروی امن بود تا به مقصد برسد. درست در همین لحظه من هم کمی آنطرف تر منتظر تاکسی بودم. هر خودروی مسافر بری که جلوی دختر خانم ترمز می کرد، داخل خودرو را نگاه می کرد و انگار که نمی توانست اعتماد کند، و سوار نمی شد. در این بین خودروهایی هم بودند که با نیت پلید جلوی پای این خانم جوان ترمز می کردند و می خواستند او را سوار کنند. به سبک مزاحمت هایی که دیگر همه ما دیده ایم. از یک طرف اصرار و از دیگری انکار. در کمتر از ۱۰ دقیقه بیشتر از ۶ خودرو مزاحم با رانندگان در سنین مختلف، در آنجا توقف کردند. من دیگر به رفتن خودم فکر نمی کردم. ایستاده بودم تا این صحنه را ببینم. ته این داستان چه خواهد شد؟ دختری که مشخص است از سرکار باز میگردد. ظاهری ساده و موجهی دارد. چگونه است که در وسط جاده این همه مزاحم و افراد کثیف پیدایشان می شود؟
- تصویر تزئینی است.
۵ دقیقه دیگر هم گذشت. تعداد مزاحمین بیشتر شد. یکی از آنها که از خودرو پیاده شد و قصد داشت دختر را به زور سوار کتد. در این لحظه من به سمتشان رفتم. و راننده چون دید تنها نیست، صحنه را ترک کرد. به آن دختر خانم گفتم اجازه بدهید کمکتون کنم. و در کوتاهترین زمان از اسنپ درخواست خودرو دادم که به سلامت و در امنیت کامل به منزل برسد. او رفت. اما من ماندم و یک سوال بزرگ. چه شد که بعضی از ماها انقدر کثیف و بد ذات شده ایم؟ چه رسم مسلمانی و انسانیت است که در وسط یک جاده به جای مردانگی و رساندن یکی از نوامیس این مملکت، برای تور کردن و آزار آن نقشه می کشیم. من به چشم دیدم لرزه بر اندام و ترس دختری را که در تاریکی شب مورد مزاحمت عده ای لاشخور صفت قرار گرفته بود. چه کسی به این افراد اجازه می دهد هر زنی را می بینند همراه نیت و هوس هایشان بدانند و بخواهند او را سوار کنند؟ یک زمانی به این مزاحمان می گفتند مگر خواهر و مادر ندارید؟ اما من مطمئنم چنین انسان هایی شرافت و وجدان ندارند. برایشان خانواده و ناموس اهمیتی ندارد. وگرنه از تاریکی شب و خلوتی جاده برای مزاحمت نوامیس استفاده نمی کردند. مردی و مردانگی هم گویی دارد به سرعت در این جامعه رنگ می بازد. و انگار فقط باید تاسف خورد …