شروط «فرزندنیاوردن» و «طلاق زن اول» باعث باطل شدن عقد می‌شود؟

امید سلیمی بنی: یکی از مسایلی که این روزها درباره شرایط ازدواج دهان به دهان می چرخد، مطلبی است که یک نماینده مجلس درباره شرط ضمن عقد ازدواج بیان کرده و گفته برخی از اشخاصی که در مسیر تاهل قدم برمی دارند، هنگام عقد ازدواج، شرط می کنند که «فرزند نیاورند». به بیان حقوقی، شرط ضمن عقد نکاح را «عدم فرزندآوری» بیان می کنند.

فارغ از اینکه آیا نماینده مزبور واقعا چنین سخنی گفته یا اصلا چنین شرطی هنگام عقد ازدواج کسی ثبت شده یا نه، باید به برخی نکات درباره شرط ضمن عقد نکاح توجه کرد، چون به نظر می رسد در شرایط فعلی جامعه از منظر اقتصادی و اجتماعی که تغییرات و ضروریات تازه ای را در جامعه شاهدیم، امکان دارد از این دست بحثها، باز هم پیش بیاید، کما اینکه الان می بینیم برخی از موسسات کلاسهای آموزش چندهمسری برگزار می کنند تا خانواده های با تعدد زوجات را آموزش دهند. از این دست مسایل جدید، درباره موضوع بسیار کهن ازدواج و تشکیل خانواده، باز هم ممکن است پیش بیاید. در این گزارش با زبان ساده، به برخی از مشکلات درباره شروط ضمن عقد نکاح که در جامعه بیشتر مورد سئوال قرار می گیرد می پردازیم. هر چند باید باز هم تکرار کرد که پیچیدگی های زیاد فقهی و حقوقی در این بحث وجود دارد که مدنظر ما نیست.

ضمن عقد ازدواج چه شرطهایی می توان بیان کرد؟

همانطور که بیان شد، ازدواج یا به تعبیر حقوقی، عقد نکاح، با گره خوردن دو اراده یا اراده دو نفر برای یک واقعه حقوقی که اینجا نکاح یعنی تشکیل خانواده است، شکل می گیرد. در نکاح، به صورت معمول و شرعی، یک مرد و یک زن تصمیم می گیرند با همدیگر خانواده شوند که این عقد به صورت دو نوع کلی انجام می شود. دائم و موقت.

در هنگام عقد دائم که بیشتر مد نظر جامعه است، می توان شروطی از سوی دو نفر (زن و شوهر) به عنوان شرط ضمن عقد نکاح مطرح شود. البته باید در نظر داشت که طبق قانون مدنی، هیچ شرطی نباید خلاف مقتضای عقد یا نامشروع و غیرقانونی باشد.

باید در نظر داشت به طور کلی سه نوع شرط در هنگام عقد نکاح می توان بیان کرد. گروه اول شروط صفت است. یعنی داشتن صفت خاصی در یکی از طرفین عقد (زن یا شوهر) به عنوان شرط ضمن عقد مطرح شود که در گزارش «فریب در ازدواج، از ازدواج پنهانی قبلی تا داشتن کلاه گیس» به برخی از آن مسایل پرداختیم.

گروه دوم شرطهای ضمن ازدواج، شرط فعل هستند. یعنی بر اساس آن، یکی از طرفین عقد، بر انجام یک عمل یا عدم انجام یک عمل، ملزم می شود. به عبارت دیگر، هنگام جاری شدن صیغه عقد، یکی از طرفین، به انجام عمل خاص یا عدم انجام عمل خاصی، خود را متعهد می کند. مانند آن که هنگام ازدواج، زن شرط می کند که شوهر حق ندارد به فلان شغل خاص یا شغلی که خلاف شئون زوجه است، اشتغال داشته باشد یا به صورت متقابل، مرد چنین شرطی را برای زن بیان می کند.

گروه سوم شرطهای ضمن عقد ازدواج، شرط نتیجه هستند، یعنی طبق آن، تحقق یک امر در خارج از عقد، برای یکی از طرفین شرط شده و با پذیرفتن این شرط، وی ملزم به تحقق آن امر می شود. این شرط متعلق به چیزی است که از قبیل غایت یا نتیجه یک کار به شمار می رود. مانند آن که زوجه برای زوج شرط کند که شوهر، فلان منزل را به او بدهد یا فلان قدر طلا برای زن بخرد.

در این قبیل از شروط، دیگر از مرد پذیرفته نیست که بگوید من تلاش کردم و نتوانستم. بلکه باید نتیجه کار و هدف شرط، حاصل شود. مثلا باید تملک آن مال به زن صورت بگیرد. در غیر این صورت، مرد شرطی را که تقبل کرده به جا نیاورده است.

چه شرطهایی ضمن ازدواج مجاز است؟

عموما در تمامی ازدواجهای دائمی که در حال حاضر به ثبت می رسد، برخی شروط ضمن عقد در قباله یا دفترچه ازدواج آمده است. . از سال ۱۳۶۰ به بعد در سند ازدواج، شروطی به عنوان «شرط ضمن‌العقد» پیش‌بینی شد که سردفتر ازدواج مکلف است قبل از اجرای صیغه عقد آنها را برای زن و شوهر قرائت و در صورت ضرورت مفهومشان را برای آنها بیان کند تا طرفین با آگاهی کامل ذیل شروط مورد قبول خود را امضا کنند.

البته زوجین می‌توانند طبق قانون مدنی ایران علاوه بر شروط چاپ‌شده در قباله ازدواج هر شرطی را که مایلند به عقدنامه اضافه کرده و با امضای خود آن را الزام‌آور کنند. این شروط باید «مشروعیت» داشته و «قانونی» شمرده شوند.  شروطی که در قباله ازدواج درج شده و عموما بیشتر زن و شوهرها آن را امضا می کنند، شروط مشروع و قانونی است که برخی از آنها به این شرح است:

شرط تحصیل زن که طی آن، شوهر به زن اجازه می دهد ادامه تحصیل دهد تا هر مرحله که خود زن لازم بداند و در هر کجا که شرایط ایجاب کند. یعنی مانند آن که زن و شوهر در تهران ساکن باشند و زن در دانشگاه تبریز قبول شود. با امضای این شرط، مرد نمی تواند زن را به دلیل آنکه راه تهران تا تبریز دور است و او اجازه نمی دهد، از تحصیل منع کند.

شرط اشتغال زن که طبق آن، مرد به زن اجازه می دهد در هر شغلی که مایل است و در هر جایی که شرایط اشتغال ایجاب می کند، به کار مشغول شود. البته باید توجه داشت طبق قنون اگر شغل زن با مصالح خانواده یا حیثیت شوهر یا زن مغایرت داشته باشد، مرد می‌تواند همسر خود را از آن شغل منع کند. در نهایت، تشخیص این که شغل زن با مصالح خانواده یا حیثیت زن و شوهر مغایر است یا نه، با دادگاه است. در این باره شرایط رای دادگاه درباره اشتغال زن به شغل رانندگی بدون اجازه همسر را قبلا توضیح داده ایم.

شرط خروج زن از کشور: مطابق قانون گذرنامه، زنان متأهل فقط با اجاره‌ کتبی همسر خود می‌توانند از کشور خارج شوند. با توجه به اینکه این مسأله در عمل مشکلات فراوانی را ایجاد می‌کند، عبارت زیر به منزله‌ شرط در حین عقد ازدواج پیشنهاد می‌شود: زوج به زوجه، وکالت بلاعزل می‌دهد که با همه اختیارات قانونی بدون نیاز به اجازه شفاهی یا کتبی مجدد شوهر، از کشور خارج شود. تعیین مدت، مقصد و شرایط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاحدید خود زن است. با امضای این شرط توسط مرد، زن می تواند بدون اجازه شوهرش، گذرنامه گرفته یا به مسافرت خارج از کشور برود.

شرط تنصیف یا تقسیم اموال موجود میان شوهر و زن پس از جدایی: این شرط، یکی از شروط جالب ضمن عقد است. هر چند در قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق که در سال ۱۳۷۱ توسط مجمع تشخیص مصلحت به تصویب رسید، موضوعی به نام «حق نحله» پیش بینی شده است که طبق آن، با توجه به سنوات زندگی مشترک و نوع کارهایی که زوجه در خانه شوهر انجام داده و وسع مالی زوج، دادگاه مبلغی رااز باب بخشش (‌نحله) برای زوجه تعیین کند، ولی شرط تنصیف، چیزی جدای از آن است. در این شرط، مرد متعهد می‌شود هنگام جدایی، اعم از آن که به درخواست مرد باشد (طلاق رجعی) یا به درخواست زن (طلاق خلع یا مبارات)، نیمی از دارایی موجود خود را (اعم از منقول و غیرمنقول که طی مدت ازدواج به دست آورده است) به زن منتقل کند. بر این اساس، شوهر ضمن عقد ازدواج متعهد می‌شود که هر گاه طلاق به‌درخواست زن نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسرداری یا سوءاخلاق و رفتار او نباشد، شوهر موظف است تا نصف دارایی موجود را که در ایام زناشویی با او به‌ دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه، بلاعوض به زن بدهد.

پرونده های زیادی وجود دارد که این شرط باعث شده تا شوهر نتواند هر زمان که اراده کرد، زن را طلاق دهد چون باید نیمی از اموال خود را به او بدهد. مثلا در پرونده ای، مهریه زن، یک سکه بود ولی دادگاه به دلیل امضای شرط تنصیف در عقدنامه، مبلغ یکصد میلیون تومان به نفع زن، رای صادر کرد!

حق طلاق چیست؟

یکی از شروط ضمن عقد که در قباله درج شده است، شرط وکالت در طلاق است. شرط وکالت مطلق زن در طلاق که به اشتباه به نام «حق طلاق» مشهور است یکی از شروط اصلی ضمن عقد نکاح به شمار می رود. در این شرط، مرد به زن وکالت بلاعزل (یعنی زن را دیگر نمی توان از وکالت عزل کرد) با حق توکیل به غیر (یعنی زن حق داشته باشد این وکالت را به دیگری هم بدهد) می‌دهد تا زن در هر زمان و تحت هر شرایطی از جانب شوهر، به مطلقه کردن خود از قید زوجیت شوهر به هر طریق اعم از این که مهریه اش را بگیرد یا ببخشد اقدام کند.

بر این اساس، ضمن عقد نکاح، شوهر به زن وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر می‌دهد تا در موارد زیر با مراجعه به دادگاه و گرفتن رای از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق، خود را مطلقه کند که این موارد عبارتند از:

-ندادن خرجی یا استنکاف شوهر از دادن نفقه به مدت ۶ ماه به هر عنوان و این که نتوان او به پرداختن نفقه، وادار کرد. نفقه در قانون، مفهوم وسیعی دارد که عبارت از برآوردن احتیاجات اولیه اشخاص واجب النفقه است و درباره زن این احتیاجات مطابق عرف معمول محل و شئونات خانوادگی زن مشخص می شود. مثلا اگر زنی قبل از ازدواج، دارای خودرو شخصی بود، پس از ازدواج، مرد مکلف است برای او خودرو شخصی تهیه کند یا اگر زن قبل از ازدواج، خدمتکار داشت، گرفتن خدمتکار برای زن، از تکالیف مالی شوهر محسوب می شود. همچنین در موردی که شوهر سایر حقوق واجبه زن را به مدت ۶ ماه ایفا نکند و اجبار او به ایفا هم ممکن نباشد، مانند این که شوهر، به مدت ۶ ماه با زن همبستر نشود و دادگاه هم امکان نداشته باشد این موضوع را به او تکلیف کند.

-سوء رفتار یا سوء معاشرت مرد به حدی که ادامه زندگی را برای زن غیرقابل تحمل کند. مانند آن که شوهر عادت به کتک زدن داشته باشد.

-مبتلا شدن شوهر به بیماری های سخت به نحوی که دوام زناشویی برای زن مخاطره‌انگیز باشد. مانند آن که مردی، به هر دلیل مشروع و نامشروع به ایدز مبتلا شود.

-دیوانه بودن یا دیوان شدن شوهر در مواردی که فسخ نکاح شرعا ممکن نباشد، یعنی بعضی مواقع، مرد عاقل باشد و در برخی مواقع، دارای جنون ادواری و حتی بیماری های شخصیتی سخت باشد.

-عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال شوهر به شغلی که طبق نظر دادگاه صالح، منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زن باشد هم یکی از شروط ضمن عقد قباله است. مثلا شوهر با حکم دادگاه از اشتغال به شغل خاصی (مانند گدایی، سرقت یا کلاهبرداری) منع شود ولی باز هم شوهر سراغ کار منع شده برود.

-محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات ۵ سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که مجموعا منتهی به ۵ سال یا بیشتر بازداشت شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد یعنی مرد به زندان بیفتد. در تمام این موارد، در صورتی حق طرح دعوای طلاق برای زن ایجاد می‌شود که حکم قطعی محکومیت شوهر صادر شود و مرد در زندان باشد.

-معتاد بودن شوهر به هر نوع اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و ادامه زندگی را برای زن دشوار کند. به جز اعتیادهای کلاسیک به مواد مخدر، اعتیادهای دیگری هم ممکن است باعث شود زن اجازه طلاق داشته باشد. از جمله اعتیاد به قمار، اعتیاد به مسایل جنسی خارج از عرف مانند دیدن فیلمهای مستهجن یا خودارضایی.

-ترک زندگی مشترک بدون عذر موجه به مدت ۶ ماه پشت سر هم از سوی شوهر که در این مورد، تشخیص ترک زندگی خانوادگی و تشخیص عذر موجه با دادگاه است

-محکومیت قطعی شوهر در اثر ارتکاب جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زن باشد. تشخیص اینکه مجازات مغایر با حیثیت خانوادگی بوده، با توجه به وضع و موقعیت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است. مثلا اگر زنی دارای اعضای خانواده ای با سوءسابقه کیفری متعدد ناشی از جرایم مواد مخدر و سرقت باشد و پس از ازدواج، شوهر جرمی مانند سرقت یا قاچاق مواد مخدر شود، زن نمی تواند بگوید این جرم، خلاف شئون خانوادگی من است!

-بچه دار نشدن شوهر، در صورتی که پس از گذشت ۵ سال از ازدواج مشخص شود شوهر عقیم است یا عوارض جسمی دیگر دارد که به او اجازه نمی دهد صاحب فرزند شود، برای زن اختیار در طلاق ایجاد می شود.

– مفقودالاثر شدن شوهر هم یکی از شرایط ضمن عقد است که در آن، زن اجازه می یابد طلاق بگیرد. به شرطی که مفقود شدن شوهر ظرف ۶ ماه پس از مراجعه زن به دادگاه ادامه داشته باشد.

-شرط بسیار چالش برانگیز این که مرد بدون رضایت زنش حق نداشته باشد زن دیگری بگیرد یا به تشخیص دادگاه بین همسران خود به عدالت رفتار نکند. به این شرط در گزارش دیگری بیشتر خواهیم پرداخت.

این ها شروط مشروعی هستند که عموما به عنوان شرط ضمن عقد نکاح، از سوی زن و شوهر امضا می شوند.

شرط «بچه دار نشدن» در ازدواج باطل هستند؟

بحث چالش برانگیزی که امروزه مطرح است، شروطی است که ضمن عقد ازدواج بیان می شود، ولی این شروط به دلیلی که بیان خواهد شد باطل هستند و نباید انجام شوند.

به طور کلی شروط باطل یا فاسد در عقد نکاح دو گروه هستند. گروه اول، شروطی هستند که هم خودشان باطل هستند و هم باعث باطل شدن اصل عقد نکاح می شوند. به اصطلاح به این شروط، شروط فاسد یا باطل و مبطل عقد هم می گویند. یعنی هم خودشان فاسد و باطل هستند و هم اینکه باعث می شوند عقد باطل شود. یعنی هر کس این شروط را هنگام عقد نکاح اعلام کند، هم عقد باطل است و محرمیت بین اشخاص صورت نمی گیرد و هم آن شرط، باطل است و از دیدگاه قانون و شرع قابل انجام نیست.

گروه دوم شروط باطل، خودشان باطل هستند ولی باعث باطل شدن عقد نمی شوند. به عبارت دیگر عقد نکاحی که این شروط در آنها وارد شده است، باطل نمی شود و اشخاص، پس از جاری شدن عقد، محرم همدیگر و زن و شوهر می شوند ولی نمی توانند آن شروط را به جا بیاورند.

بحث چالش برانگیزی که امروزه مطرح است، شروطی است که ضمن عقد ازدواج بیان می شود، ولی این شروط به دلیلی که بیان خواهد شد باطل هستند و نباید انجام شوند.

نکته بسیار مهم این است که در دو گروه شروط باطل و فاسد عقد نکاح، باید در نظر داشت عقد نکاح، عقد دائم است یا موقت (منقطع). چون اثر هر یک از شروط در هر یک از این عقدها، متفاوت است. مثلا در عقد دائم ممکن است شرطی وارد شود که هم باطل است و هم مبطل عقد، یعنی وقتی این شرط بیان می شود هم آن زن و مرد، به همدیگر محرم نیستند و هم آنکه شرط هم فاسد است و به جا آوردنی نیست. ولی ممکن است همین شرط در عقد نکاح موقت (به اصطلاح عموم، صیغه موقت) شرط صحیحی باشد که هم شرط صحیح است و باید به آن عمل شود و هم عقد صحیح است و زن و مرد، به همدیگر محرم می شوند. مثال بارز این موضوع را می توان «شرط عدم نزدیکی» یا «شرط عدم فرزندآوری» دانست که مثال دوم این روزها چالش برانگیز شده است.

یعنی در ازدواج دائم، زن نمی تواند با شوهرش شرط کند که من زن تو می شوم ولی تمکین خاص نمی کنم. یعنی همبستر نمی شوم. چون مقتضای عقد دائم، داشتن خانواده و تولید نسل است. پس این شرط چون خلاف مقتضا و هدف عقد نکاح است، باطل است و هم باعث می شود عقد نکاح هم باطل شود. چون هدف زن از برقراری این رابطه حقوقی، «نداشتن رابطه جنسی» است و چون هدف زن و نیت او، نداشتن رابطه جنسی است، و این هدف، با هدف عقد نکاح دائم که در حالت طبیعی داشتن فرزند از طریق لزوما رابطه جنسی (به استثناها کاری نداریم) است در تضاد قرار می گیرد، عقد نکاح به دلیل شرط باطل و مبطل، باطل می شود. ولی همین شرط یعنی نداشتن رابطه جنسی در عقد نکاح موقت، شرط صحیحی است. یعنی زن برای مرد شرط بگذارد که ما هنگامی که با صیغه نکاح موقت، به همدیگر محرم شدیم، من از تو تمکین خاص نمی کنم، یعنی همبستر نمی شوم. در این نوع عقد نکاح، چون هدف، فی الواقع داشتن خانواده و فرزند نیست، شرط صحیح و عقد هم صحیح است.

شرط‌های باطل، عقدهای باطل یا صحیح

شرط هایی که هم خودشان باطل هستند و هم باعث باطل شدن عقد نکاح می شوند هم دو گروه هستند. گروه اول آن است که شرط، مخالف مقتضای عقد باشد. مانند مثالی که در بالا زده شد که در آن، شرط عدم نزدیکی یا فرزندآوری در عقد نکاح دائم مطرح شود و چون این شرط مخالف مقتضای عقد است، هم شرط باطل است و هم باعث باطل شدن عقد می شود.

گروه دوم شروط باطل و مبطل عقد نکاح به شروط مجهول مربوط به می شود. شروط مجهول، شروطی هستند که جهل در آن شروط، باعث ضرر و زیان یکی از متعاقدین یا طرفین عقد می شود. جهل داشتن درباره شرط، (یعنی شرط مجهول) قهرا باعث می شود که یکی از متعاقدین، دچار ضرر شود. مثال آن وقتی است که مثلا یک پدر خانواده، به مردی که برای خواستگاری دخترش آمده است، بگوید من یکی از دخترهایم را به عقد تو درمی آورم. این که طرف عقد مشخص نیست و معلوم نیست کدام دختر این پدر، زن خواستگار شده است، شرط مجهول است و چنین شرطی باطل و عقد مبتنی بر آن هم باطل است.

اما گروه دوم شروط باطل، شروطی هستند که خودشان باطل هستند ولی باعث باطل شدن عقد ازدواج نمی شوند. یعنی فقط نباید آنها را اجرا کرد. وگرنه عقد نکاحی که این شروط طی آن عقد مطرح شده است، کاملا صحیح است و زن و مرد با همدیگر محرم هستند و حقوق و تکالیف خاص خود را دارند.

این دسته از شروط باطل، به سه گروه تقسیم بندی می شوند. گروه اول شروط لغو (بی فایده) هستند. مانند آن که شوهر شرط کند زن نباید با دو پای سالمش راه برود و مثلا همیشه باید روی ویلچر تردد کند. این شرط چون زن دارای پاهای سالم است، شرط بی فایده و لغو شمرده می شود و باطل است ولی باعث بطلان عقد نکاح نمی شود. نتیجه آن که عقد صحیح است و زن هم می تواند مانند اشخاص سالم با دو پای خود راه برود.

گروه دوم شروط نامقدور هستند. یعنی انجام آن از حیطه قدرت کسی که متعهد شده است، خارج است. مثلا مانند آن که مرد شرط کند زن باید دوقلو یا چند قلو بزاید و اگر دوقلو یا چندقلو نزاید، تخلف از شرط کرده و حق فسخ برای مرد ایجاد می شود. چون این شرط از حوزه قدرت زن بیرون است و به قدرت الهی بستگی دارد و زن اختیاری در آن ندارد، شرط باطل است ولی عقد صحیح است.

گروه سوم، شروط نامشروع هستند. یعنی شروطی که مطابق قرآن و سنت نباشند. این گروه از شروط جزییات و تفصیلات بسیاری دارند. مانند آن که برای زن در عقد نکاح، «خیار فسخ» قائل شوند. یعنی اختیاری به زن بدهند که طبق آن، مثلا زن حق داشته باشد به مدت هفت روز یا یک ماه پس از ازدواج در صورتی که از شوهر خوشش نیامد یا نخواست، عقد را فسخ کند. برخی از فقها معتقدند این قبیل شروط «خیاری» باطل است و مبطل عقد هم هست ولی بسیاری دیگر از فقها بر خلاف این دسته می گویند شروط خیاری، باطل است ولی مبطل عقد نیست.  قانون مدنی هم با تبعیت از نظریه دسته اخیر از فقها می‌گوید شرط خیار فسخ در نکاح باطل است  اما مبطل عقد نکاح نیست.

یا مثلا زنی برای مردی شرط کند که به آن شرط همسر تو می شوم که تو زن قبلی ات را طلاق بدهی یا دیگر با او معاشرت نکنی. چنین شروطی چون مخالف قرآن قلمداد می شود، شرط باطل است ولی عقد را باطل نمی کند.

در این باره، جزییات و صحبت بسیار است که در گزارشهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.