شبی که سند افتخار علی(ع) بر تارکِ تاریخ شد
بدین صورت که هرگاه در جایی، آزادی به طور کامل سلب شود و ماندن در آن جا نتیجه ای جز زبونی و ترک وظایف الهی نداشته باشد، وظیفه خداپرستان چنین بوده است که به مکان هایی هجرت کنند که در آنها، آزادانه به انجام آیین خویش بپردازند.
هجرت های پیامبران
مسئله «هجرت» تنها به آیین اسلام اختصاص ندارد. پیش از اسلام نیز «هجرت» وجود داشته است که از مشهورترین و مهم ترین آنها، می توان به «هجرت اصحاب کهف»، گروهی از جوان مردان موحّد، آن هم از طبقه درباریان اشاره کرد که برای نجات خویش و یافتن محیطی آماده برای یکتاپرستی، تصمیم به هجرت گرفتنند.
در میان پیامبران پیشین نیز هجرت مطرح بوده است. از جمله هجرت های مشهور پیامبران، هجرت حضرت ابراهیم( ع) است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. هجرت های دیگری در اقوام و ملل و آیین های جهان، وجود داشته است که با دست زدن به این حرکت، زمینه رشد و آسایش و گسترش خود را فراهم ساخته اند.
هجرت نخست
نخستین هجرتی که در اسلام صورت گرفت، هجرت گروهی از مسلمانان، از زن و مرد، به سرزمین حبشه در سال های نخستین دعوت عمومی پیامبر ص (در سال پنجم بعثت) بود. آنان برای رهایی از چنگال مشرکان قریش و به جا آوردن وظایف دینی خود، به دستور پیامبر(ص) و فرار از آزار و اذیًت آنان، مکّه را به قصد حبشه ترک نمودند و از این پس بود که توانستند در آن جا در آرامش زندگی کرده و به خودسازی و تکالیف خویش بپردازند. این هجرت، به نام «هجرت نخست» معروف است.
هنگامی که قریش با آزار و تحت فشار قرار دادن مسلمانان و مجبور ساختن آنان بر دست برداشتن از اسلام و دلسرد کردن آنها از یاری پیامبر(ص)، مایوس گردید و در برابر این فشارها نیز رسول خدا (ص) به یاران خود فرمان هجرت به مدینه را داد. مسلمانان نیز در چند نوبت، به صورت گروه های اندک و پنهانی و دور از دیدگان قریش ،رهسپار مدینه شدند.
ترس کفار از هجرت
کفًار قریش که از هجرت مسلمانان و سپس هجرت رسول خدا(ص) هراس داشتند، برای پیشگیری از حرکت پیامبر(ص) در دارالندوه گرد آمدند تا در اینباره تصمیم بگیرند. دار الندوه یا مجلس کهنسالان و بزرگان مکًه ، مکانی بود که از سوی قصی بن کلاب، نیای والای پیامبر(ص) پس از سیادت و فرمانروایی بر تمام قبایل مکًه و پیرامون آن، در کنار مسجد الحرام برای مشورت در اداره کارها و حل مشکلات بنا کرد. پس از وی نیز بزرگان مکه برای مشورت در کارهای مهم خود در آن اجتماع میکردند. در (دارالندوه ) افراد زیر چهل سال، حق شرکت و رای دادن را نداشتند.
کفًار قریش در این هنگام که از گسترش آیین اسلام و گردهمایی آنان در مکانی خارج از مکًه وحشت داشته و بیم از دست دادن آقایی و سیادت و بزرگی خود را در میان قبائل جزیره العرب داشتند، در دار الندوه گردآمده و به مشورت و رایزنی برای خاموش کردن نطفه اسلام برآمدند!
در این جلسه خاندانهایی نظیر بنی عبد شمس، نوفل، عبدالدار، جمح، سهم، اسد، مخزوم و سایر خاندانهای مهم مکه حضور داشتند، اما دو خاندان تهام و بنیهاشم به آن دعوت نشده بودند. به این دلیل که این دو خاندان از حامیان اصلی حضرت محمد(ص) در مکه به شمار میرفتند و حضور آنها در این جلسه خوشایند مخالفان پیامبر نبود.
تصمیمی در یک جلسه تاریخی
در این جلسه تاریخی، نظرات گوناگونی از سوی حاضران ارائه شد و در پایان پیشنهاد ابو جهل از همه پیشی گرفت. وی عنوان نمود که قریش از هر قبیله، جوانی دلیر انتخاب کند و شبانه ، هنگامی که پیامبر(ص) در خانه اش خوابیده است، بر او حمله کنند و دسته جمعی او را در خانهاش بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشود و بنی هاشم نمیتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و در این صورت است که دیه او پرداخت می گردد!
افراد از قبائل چهل گانه ، تعیین و تاریخ حمله وکشتن پیامبر(ص) در شب اول ماه ربیع الاول سال چهاردهم از بعثت که همانا از این پس به سال نخست هجری ، مشهور شد، از سوی کفار مکًه تنظیم شد.
شب آن ماموریت تاریخی
در این هنگام بود که جبرئیل از سوی پروردگار، مأمور اطلاع رسانی به پیامبر(ص) شد. در لیله المبیت پیش از آن که قاتلان پیامبر(ص) به سمت خانهی او روان شوند و دستور قتل پیامبر را اجرا کنند، ایشان حضرت علی (ع) را فرا خواند و ماجرا را با او در میان گذاشت. از آنجا که مقرر شده بود پیامبر(ص) از مکه به مدینه (که در آن زمان یثرب نامیده میشد) هجرت کند، حضرت علی (ع) در بستر او خوابید تا کسی به نبود پیامبر اسلام در خانه تردید نبرد. چرا که در غیر این صورت سران قریش خروجیهای شهر مکه را زیر نظر میگرفتند و ممکن بود برنامه هجرت پنهانی ایشان به مدینه ،شکست بخورد.
به این ترتیب پیامبر اسلام پیش از رسیدن قاتلان از خانه خارج شد و مکه را به قصد مدینه ترک کرد. روایت خروج پنهانی حضرت محمد (ص) از شهر مکه بدون آن که ماموران قتل او از جریان با خبر شوند، در قرآن به این ترتیب آمده است: «وَ جَعَلنا من بَینِ اَیدیهِم سدًا و من خَلفهُم سدًا فَاَغشیناهُم فهم لایُبصرون» به این معنی که «و (ما) فرا روی آنها یک سدًو پشت سر آنها نیز سدًی نهاده و پردهای بر (دیدگان) آنها فرو گستردهایم. در نتیجه نمیتوانند ببینند.»
جزئیاتی از ماجرای آن شب
پیامبر(ص) که تصمیم به حرکت و هجرت به مدینه را گرفته بودند، در شب رخداد و حمله کفًار، به حضرت علی(ع) فرمودند « که قریش قصد دارند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در جای من میخوابی تا من به غار ثور بروم؟” علی(ع) عرض نمود : “در این صورت شما سالم میمانید؟” پیامبر ص فرمود: “آری.” علی(ع) تبسمیکرد و سجدهٔ شکر بهجای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: “آنچه را که مأمور شدهای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد! به هر چه میخواهی فرمانم بده که همانند دستیار شما هستم، همانگونه که مقصود شماست در آن وارد میشوم و موفقیتم تنها از ناحیه خداست.”سپس پیامبر ص ، علی(ع) را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند.
مشرکان از ابتدای شب، خانه رسول خدا ص را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و بعدها عرب دربارهٔ ما میگویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.
علی درهای خانه را بست و آنان با سنگ بر علی که در بستر خوابیده بود، میزدند تا مطمئن شوند کسی در بستر خوابیده است. البته شک نداشتند که وی رسول خداست و پگاهان که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، وقتی علی(ع) را در بستر پیامبر(ص) مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟ علی(ع) فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند.»
در این هنگام به سوی علی(ع) یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیدند و کتک زدند و ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده و تا سر حد مرگ زدند و سپس آزادش کردند. آنگاه در جهت مدینه به تعقیب محمد(ص) پرداختند.
چهل شمشیری که بی نتیجه ماندند
زمانی که چهل شمشیر بدست از چهل قبیله قریش، بر بالای بالین حضرت محمد(ص) حاضر شدند و علی(ع) را بجای ایشان دیدند، متحیًر گردیدند. سپس اختلاف میان آنان بر کشتن یا رها کردن امیر المؤمنین(ع) افتاد. سرانجام به این نتیجه رسیدند که ایشان را نکشند. در خصوص علت این چشم پوشی از قتل امام علی(ع) دلایل زیادی بیان شده است.
عده ای بر این عقیده هستند که امام علی(ع) پیش از ورود پیامبر(ص) به مدینه ، در میان کفار قریش ، انسان گنه کار و دشمن خونیینشان نبوده است. چرا که تا آن لحظه بزرگان مکه، تنها پیامبر(ص) را مقصر بدبختی هایشان می دیدند. دیگر این که پدر حضرت علی(ع) از بزرگان مکه بود و کشتن چنین انسانی دلیل قانع کننده ای باید می داشت. علاوه بر این پیش از این ،جنگی میان مسلمانان و کفار شکل نگرفته بود که کینه ای از امیر المؤمنین(ع) در دل کفار باشد. از همه مهمتر قریش از انتقام بنی هاشم پس از قتل امام علی(ع) بیم داشت.
بدین ترتیب «لیله المبیت» که یکی از رویدادهای مهم و سرنوشتساز تاریخ اسلام است، دستاوردهای بزرگی را به همراه داشت که مهمترین آنها ، نجات جان پیامبر ص ، وسپس هجرت حضرتش به مدینه ، وآغاز گسترش وقدرت اسلام در جزیره العرب وجهان آن روز گردید.
این فداکاری آنقدر بزرگ و سرنوشت ساز بود که آیه ای در تمجید از امیر مؤمنان(ع) نازل گردید. علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت معتقدند آیه وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُإ إبتغاء مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ یعنی: و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است. (سوره بقره، آیه ۲ در شأن علی(ع) در ماجرای لیله المبیت نازل گردانیده است.