پناهدادن کشور ایران به مهاجرین ما باعث حمایت مردم ما در افغانستان هم گردید؛ زیرا مهاجرینی که در اینجا کار میکردند و اجرت کارشان را برای خانوادههایشان در داخل افغانستان میفرستادند، یک منشأ خیر و برکتی بود از سوی جمهوری اسلامی ایران برای مهاجرین و افغانستانی ها. بابت همه اینها ما تقدیر و تشکر میکنیم، هم از مسئولین و هم از ملت ایران که در این شرایط حساس اینها را تحمل و یاری کردند.
در همین زمینه
جماران نوشت: آیت الله محمدباقر بهسودی مرجع تقلید شیعیان افغانستان به مهاجرین افغان در ایران توصیه کرد: ما از برادران و خواهران افغانستانی خود خواهش میکنیم که در هر کجایی که هستند، شئونات جمهوری اسلامی ایران را احترام قائل باشند، به فرهنگ جمهوری اسلامی ایران احترام قائل بشوند و قوانین جمهوری اسلامی را محترم بشمارند.
آیتالله محمدباقر بهسودی از مراجع تقلید افغانستان و جانشین مرحوم آیتالله العظمی محقق کابلی، ضمن توصیف شخصیت آن مرجع فقید نکات جالبی را درباره مهاجرین افغانستانی به ایران و مهماننوازی مردم و مسئولان ایرانی بیان کرد.
در این گفت و گو که در آستانه همایش نکوداشت بینالمللی مرجع فقید آیتالله العظمی محقق کابلی در سالن همایشهای مدرسه دارالشفاء قم، انجام شده است، آیت الله بهسودی ارتباطات محقق کابلی با امام و نهضت اسلامی را نیز روایت کرد.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیتالله فاضلی بهسودی در پی می آید:
علاقهمندیم ابتدا در باره مهمترین ویژگیهای علمی و فردی مرحوم آیتاللهالعظمی محقق کابلی که حضرتعالی یکی از شاگردان برجسته ایشان بودید، بشنویم تا بعد وارد بحث همایش و رونمایی از آثار ایشان بشویم.
ایشان ویژگیهای متعددی داشتند که به صورت مختصر به برخی از آنها اشاره میکنیم.
نسبت به مسأله تعبد ایشان عرض کنم که فرد بسیار متعبد و متهجدی بودند. تا آنجایی که ما اطلاع داریم و از قرائن هم پیداست، این آقای بزرگوار فرد مقید به نماز شب بودند و راجع به این مسأله خیلی جدی بودند؛ به گونهای که این رازونیازهای شبانه ایشان هیچ وقت ترک نمیشد. علاوه براینکه خودشان مقید به آن بودند، به دیگران نیز راجع به نماز شب و آثار و برکاتی که بر آن مترتب است، سفارشهایی میکردند. شاگردها و طلاب را نسبت به اهمیت و اهتمام به آن تأکیدات فراوانی میکردند و خودش هم عملا اهل تعبد و تهجد بود. در چند موردی که ما توفیق همراهی با ایشان را داشتیم، مثل سفرهایی که به مشهد مقدس و همچنین به افغانستان و بعضی دیگر از سفرهایی که با ایشان یکجا بودیم، میدیدم که نماز شب ایشان ترک نمیشد.
همچنین، این بزرگوار تأکید زیاد بر اقامه نماز جماعت میکردند. معمولا، در دفاتر مراجع زیاد مرسوم نیست که همیشه نماز جماعت به صورت مرتب در آن برگزار بشود، ولی ایشان تأکید داشتند که در دفاترشان نماز جماعت به صورت منظم و مرتب برگزار بشود.
لذا از آن زمانی که ایشان به مرجعیت رسیدند و دفاترشان راه افتاد، نماز جماعت در این دفاتر ترک نمیشد. در دفتر قم نیز غالبا خود ایشان هم نماز ظهر و عصر را برگزار میکردند و هم نماز مغرب و عشا را. وقتی هم که به افغانستان میرفتند، در شهر کابل در مدرسه جامعه الاسلام که دارای یک سالن اجتماعات بود، به ضمیمه مسجد ابوذر که در کنار این مدرسه قرار داشت، باز هم خود ایشان نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشار را به جماعت برگزار میکردند. همواره توصیه میکردند که اینها خالی نمانند و همیشه باید نماز جماعت برگزار بشود.
در دفتر قم نیز تا آن زمانی که خودشان در قید حیات بودند و در تواناییشان بود، خود این بزرگوار حضور پیدا کرده و نماز جماعت را برگزار میکردند. در زمانهایی که ایشان در مسافرت میرفتند و بعدا که به خاطر کهولت سن توانایی حضور مرتب را نداشتند، به ما وظیفه میدادند که نماز جماعت را برگزار کنیم و ما هم نماز جماعت را اینجا در دفتر ایشان برگزار میکردیم. اینها همه دال براین بودند که ایشان روی مسأله تعبد زیاد تکیه میکردند.
از دیگر ویژگی فردی این بزرگوار، توکلشان به خداوند بود. ایشان در مورد هرچیزی که پیش میآمد ابتدا تأمل و تفکر میکردند، بعد استخاره میکردند و براساس همان استخاره، توکل بر خداوند کرده و تصمیم میگرفتند. ایشان خیلی معتقد به استخاره بودند و توصیه میکردند که استخاره را بعد از نماز صبح روز جمعه انجام بدهید. خودشان هم اگر استخاره میکردند، همین کار را میکردند و بر طبق همان استخاره عمل میکردند.
بعد از اینکه به کاری تصمیم میگرفتند، با توکل بر خداوند اقدام به آن کار میکردند. خیلی هراس نداشتند از این که حالا این به نتیجه میرسد یا نمیرسد؛ چون بعد از تأمل و تفکر در رابطه با آن مسالهای که تصمیم میگرفتند تا آن را انجام بدهند و استخاره هم آن را تأیید میکرد، اقدام میکردند و الحمد لله غالبا به نتیجه هم میرسید.
مسأله دیگر در باره ویژگی شخصیتی ایشان، مرتب بودن، منضبط بودن و تقیدشان به حفظ شئونات روحانیت بود. تا آنجایی که من از زندگی و فعالیت علما اطلاع دارم، ایشان خیلی مرتب و اهل انضباط بودند و همواره ویژگی و شئون روحانیت را حفظ میکردند. وقتی که ما خدمتشان مشرف میشدیم، همیشه ایشان را ملبس به لباس روحانیت میدیدیم؛ ما هیچ وقت این بزرگوار را در لباس عادی نمیدیدیم. هر کس که به دیدنشان میرفت، ایشان قبلا آمادگی میگرفتند، با عمامه و با لباس مرتب و منظم حضور پیدا میکردند. در هیچ جای و زمانی، حتی در دوران جوانی دیده نشده است که ایشان بدون لباس روحانیت حضور پیدا کرده باشند؛ چه در زمانی که در نجف اشرف بودند، چه در زمانی که در افغانستان تشریف برده بودند و چه در زمانی که در ایران حضور داشتند، ایشان به شدت مقید به همین لباس روحانیت بودند. بنابراین، یکی از علمایی که بسیار منضبط بود که شئونات روحانیت و علما را حفظ بکند، ایشان بودند.
انضباط و مرتب بودنشان تنها به حفظ شئون روحانیت خلاصه نمیشد؛ ایشان نسبت به مسأله تحصیل و تدریس نیز به شدت منضبط و مقید بودند. این بزرگوار از همان زمان جوانی که در افغانستان مشغول تحصیل بودند و زمانی که به نجف آمدند و بعد برگشتند به افغانستان تا این اواخر عمر شریفشان، دیده نشده است که وقتشان را هدر داده باشند و یا اهتمام به تحصیل و تدریس نداشته باشند. حتی بعد از آنکه از نجف اشرف به افغانستان برگشتند که دوران جهاد بود و خیلی از علما درس و بحث را رها کرده و فقط مقید به مسائل جهاد شده بودند، این بزرگوار در عین مشارکت در جهاد، باز هم مقید به مطالعه و تدریس بودند.
ایشان در همان زمانی که در عرصه سیاسی، اجتماعی و جهاد فعالیت میکردند و جنگهای داخلی را تحریم کردند که این جنگها جواز شرعی ندارد و وجوهاتی که در جنگهای داخلی مصرف میشود، مکلفین را برئ الذمه نمیکند، در همان زمان مقید بودند تا دروس حوزویشان را نیز برگزار کنند. در اوایل دوران جهاد، درس کفایه الاصول را میگفتند و سپس در همان فضای جنگ و جهاد، درس خارج را شروع کردند. هم مشغول تدریس بودند و هم مشغول جهاد، هم افغانستان میرفتند و هم اینجا در ایران میآمدند، هم با احزاب همکاری و فعالیت داشتند و هم فعالیت تدریسی و حوزوی میکردند. بعد از دوران جهاد نیز هیچ وقتی دیده نشد که ایشان وقتشان را تلف بکنند.
روحیه انضباط و اهتمام شدید این بزرگوار به تحصیل و تدریس، باعث شده بود که ایشان به شدت مخالف تعطیل شدن درسها باشند و خودشان سعی میکردند تا آخرین حد ممکن، درسهایشان را به صورت منظم و بدون تعطیلی برگزار کنند. هر زمانی که در حوزه علمیه به صورت رسمی درسها شروع میشد، ایشان نیز درسهایشان را شروع میکردند و هر زمانی که درسهای حوزه علمیه به صورت رسمی تعطیل میگردید، ایشان هم درسهایشان را تعطیل میکردند و در وسط سال به دلیل اینکه مثلا به مسافرت یا زیارت بروند، هرگز درسها را تعطیل نمیکردند و برای درسها اهمیت قائل بودند.
از ویژگیهای دیگر ایشان، اهتمام به مطالعه، تحقیق و نوشتن بود. این بزرگوار از همان ابتدای جوانی تا انتهای عمرشان، مشغول مطالعه، تحقیق، نویسندگی و پاسخ دادن به مسائل شرعی بودند.
توصیهای مرتب به علم و تقوا از دیگر خصوصیات حضرت آیتاللهالعظمی محقق کابلی(ره) بود که همواره طلبهها را هم به زحمت کشیدن در درس و مطالعه تأکید میکردند و هم به رعایت تقوا و تزکیه نفس. هرکسی که از آن بزرگوار نصیحتی میخواستند، ایشان این آیه شریفه را تلاوت میکردند که «إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَادَی» و تأکید میکردند که این توصیه الهی به تقوا است و ما هم همین توصیه را برای شما میکنیم.
*نگاه ایشان به حضرت امام و انقلاب اسلامی ایران چگونه بود؟ اساسا آیا ایشان در نجف شاگرد امام هم بودند؟
بله، ایشان فرمودند که یک مدتی را در درسهای حضرت امام خمینی(ره) هم میرفتیم. ایشان به امام کاملا معتقد بودند و از نهضت و قیام امام دفاع و حمایت میکردند؛ چه آن زمانی که در نجف بودند و چه بعد از آن. همیشه تأکید میکردند که حرفی و سخنی بر خلاف نظام و برخلاف امام جواز ندارد و تمام مقررات جمهوری اسلامی ایران را ایشان احترام قائل بودند. خیلی وقتها به مناسبتهایی، در درسشان اسم امام را میبردند و برای امام و تداوم انقلاب امام دعا میکردند.
آن زمانی که حضرت امام به نجف مشرف شده بودند، ایشان میگفتند که ما با تعدادی از علمای افغانستان خدمت حضرت امام رسیدیم و مسأله تبعیض در پرداخت شهریههای حوزه علمیه نسبت به طلاب افغانستانی را مطرح کردیم. قبل از حضور حضرت امام در نجف اشرف، بعضی از علما یک نوع تبعیض یا یک نوع تفاوت بین طلاب افغانستانی و سایر کشورها قائل بودند؛ یعنی شهریههای طلاب را براساس ملیتها میدادند و نسبت به طلاب افغانستان یک نوع تبعیض قائل میشدند. بعد که حضرت آیتاللهالعظمی محقق کابلی(ره) همراه با تعدادی از علمای دیگر افغانستان خدمت حضرت امام رفتند و این مسأله را مطرح کردند، ایشان قول داده بودند که اگر ما اینجا ماندیم، انشاء الله این تبعیض را از حوزه برمیداریم که بعد از مدتی، این تبعیض برداشته شد و از آن به بعد، برای همه طلبهها طبق همان امتحاناتی که میدادند شهریه پرداخته میشد. شهریه حضرت امام حتی روی رتبه هم نبود؛ یعنی همه را به طور مساوی شهریه میدادند.
حمایت ایشان از حضرت از حضرت امام (رحمه الله علیه) هم قبل از انقلاب اسلامی بود و هم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. این حمایت مختص به حضرت امام هم نبود؛ ایشان از نظام اسلامی ایران و رهبری فعلی آن نیز همواره حمایت کرده و به ایشان خیلی ارادت داشتند.
این بزرگوار چندین بار خدمت مقام معظم رهبری در تهران مشرف شدند. یک وقتی ایشان به رهبری گفته بودند که ما با چه زحمتی از مسئولین دفتر شما وقت میگیریم تا خدمت شما برسیم، رهبری نیز گفته بودند که شما نیاز به وقت گرفتن ندارید؛ هر زمان که خواسته باشید، میتوانید بیایید. ایشان خودش این حرف را از زبان مقام معظم رهبری نقل میکردند.
*پس این ارتباط تنگاتنگ بوده است؟
بله. در اینجا در قم نیز وقتی مقام معظم رهبری میآمدند، از جمله کسانی که خدمت ایشان مشرف میشدند و با ایشان دیدار میکردند، همین مرجع فقید بودند.
*آیا در نهضت حضرت امام به ویژه در مبارزات قبل از انقلاب، ردپایی از ایشان دیده میشود؟ ولو در حد تبلیغ حضرت امام در افغانستان؟
در آن زمان در شهر کابل، چهار تا حوزه علمیه بود:
ـحوزه علمیه مدرسه محمدیه که زیر نظر مرحوم شهید آیتالله سید سرور واعظ بود.
ـمدرسه جامعه الاسلام که زیر نظر مرجع فقید حضرت آیتاللهالعظمی محقق کابلی(ره) بود و مؤسس آن نیز خود ایشان بودند.
ـمدرسه مهدویه که زیر مرحوم شهید آیتالله افشار بود.
ـیک مدرسهای دیگر هم زیر نظر آقای تقدسی بود.
البته بعضی حوزههای علمیه کوچکتر دیگر هم در کابل بود، ولی مهمترین این حوزهها و مدارس علمیه همین چهار تا بودند. از میان این چهار تا آن حوزه علمیهای که محل تجمع مبارزین و شخصیتهای انقلابی که خیلیهایشان با حضرت امام و مقام معظم رهبری در ارتباط بودند، مدرسه «جامعه الاسلام» بود. در این مدرسه نوعا طلبههای جوان، طلبههای انقلابی و طلبههای مبارز بودند که در اطراف این مرجع فقید فعالیت داشتند و ایشان نیز از آنها حمایت میکردند.
چیزی که مسلم است این است که اگر ایشان از این مبارزین و جوانان حمایت نمیکردند، ممکن بود جامعه در شرایط آنروز این جوآنها را نمیپذیرفتند؛ زیرا بسیاری از آن مبارزان جوانهای روشنفکر بودند که جامعهای آنروز به آسانی آنها را نمیپذیرفتند؛ ولی این مرجع بزرگوار از آنها حمایت کردند و در آن مدرسه برای آنان جا دادند، اتاق دادند و آنها نیز در درسهای ایشان شرکت میکردند.
اساتید و طلبههایی که در آنجا مشغول تحصیل بودند نیز از جمله مبارزین بودند که بعدا بسیاری از آنها در رأس امور سیاسی قرار گرفتند و احزابی که تشکیل شدند، اداره بخش سیاسی آنها به عهده همین طلاب و شاگردان این مرجع فقید بود. عرض کردیم که بسیاری از این مبارزین و طلاب جوان با حضرت امام مرتبط بودند. فرزند آیتالله منتظری، شهید محمد منتظری نیز وقتی که به کابل میآمد -البته ایشان با لباس افغانی به کابل میآمدند و طبق بعضی صحبتها، شاید مدرکش هم افغانستانی بوده است- با همین شخصیتها و طلابی مرتبط با مدرسه جامعه الاسلام در ارتباط بودند.
اینها نشان میدهد که قطعا یک نوع ارتباطی بین مرجع فقید و حضرت امام و سایر مبارزینی که در ایران بودند، برقرار بوده است.
*عمدهای فعالیتهای شهید محمد منتظری روی چه محورهایی بود؟
ظاهرا یک نوع حرکتهایی را میخواستند ایجاد بکنند و به نوعی طلبههای جوان و مبارز را جهت داده و وادار میکردند که با حکومتهای فاسد، ظالم و مستبد آنروز افغانستان وارد مبارزه بشودند تا زمینه تشکیل حکومت اسلامی را در آنجا به وجود آورند. این رفتوآمدشان نیز حتما برای مقدمات همین کارها بوده است؛ چون هر نهضتی که به وجود میآید نیاز به یک سلسله مقدماتی دارد و تا آن مقدمات فراهم نشود، آن هدف هم تحقق پیدا نمیکند. حضرت امام هم که قیام کردند و این نهضت اسلامی را به وجود آوردند، یکباره تحقق پیدا نکرد، بلکه چندین سال در قم مبارزه کردند، سپس چندین سال در نجف اشرف آمدند و در آنجا بحث حکومت اسلامی را ارائه کردند که الآن به صورت کتابی چاپ شده است.
در همان نجف اشرف نیز شخصیتهای بسیار مبارزی از ایران و سایر کشورهای اسلامی با امام ارتباط پیدا کردند. این نهضت اسلامی تنها مرهون شخصیتهای ایرانی نبوده، بلکه در اینجا شخصیتهای افغانستانی هم سهم دارند، شاید شخصیتهای لبنانی و سایر مبارزان از جاهای دیگر نیز در پیروزی آن سهیم باشند. حتما اینها به عنوان همکار، به عنوان مؤید و به عنوان حامی حضرت امام و این نهضت اسلامی بوده و هستند. هم در آن زمان بودند و هم الآن کسانی هستند در تمام کشورهای اسلامی الحمد لله از اصل این نظام اسلامی حمایت و پشتیبانی میکنند.
برویم سراغ آثار و جایگاه علمی مرحوم آیتاللهالعظمی محقق کابلی، تا برسیم به بحث همایش و رونمایی از اثر ایشان.
درباره آثار علمی ایشان باید گفت که اولین اثری که این مرجع فقید نوشتند «تحریر العروه» است که تقریر درس خارج فقه حضرت آیتاللهالعظمی آقای خویی(ره) بوده است. ایشان حدود بیست سال در نجف اشرف بودند که شاید در حدود هفده هجده سال در درس فقه و اصول حضرت آیتالله خویی حضور داشتند؛ این را آیتالله خویی(ره) در تقریری که بر «تحریر العروه» نوشته است نیز از این بزرگوار اسم برده که هم در درس اصول ایشان شرکت داشته و هم در درس فقه ایشان حضور داشتهاند.
خود این بزرگوار نیز فرمودند که من هم در درس اصول ایشان شرکت میکردم و هم در درس فقه ایشان و هر دو درس اصول و فقه آیتالله خویی را به صورت کامل نوشته بودم که درس اصول ایشان در حدود ۹جلد شده بود و درس فقه ایشان را هم تحت عنوان تحریر العروه کامل نوشته بودم که تنها یک جلد آن آن را موفق به چاپ شدم. ایشان میگفت وقتی دیدم که بعضی از بزرگان دیگر درسهای اصول را تحت عنوان «مصباح الاصول»، «محاضرات»، «تنقیح»، «مستند» و… نوشتند، من از ادامه چاپ آن در آن شرایط منصرف شدم؛ ولی این نوشتهها را بنا داشتم که در فرصت دیگری، تنظیم کرده و چاپ بکنم.
ایشان بعدا این نوشتهها را همراه با خود به افغانستان برند و بعد، در دوران تسلط خلقیها و کمونیستها، ظاهرا آن نوشتهها را دفن میکنند یا در کدام جایی به امانت میگذارند که به هر صورت، آن آثار و نوشتههای ایشان از بین میرود. در افغانستان وقتی که کمونیستها مسلط شدند، به دلیل برخورد بسیار ظالمانهشان و کشتار مردم مذهبی مخصوصا علما و روحانیت، همه علما کتابهای خود را دفن میکردند که بعد از طولانی شدن این وضعیت، اکثر آنها از بین رفتند؛ از جمله خودم کتابهایی را که از نجف به افغانستان بردم، موقعی که به طرف ایران آمدم همه آنها را که چندین صندق کتاب بود دفن کردم و بعد از چهارده پانزده سال که آزادی آمد، وقتی آنها درآوردیم، همه تبدیل به خاکستر شده بود و هیچ اثری از آنها نمانده بود. این آثار مرجع فقید نیز یا ظاهرا مفقود شده یا زیر خاک از بین رفته است.
از دیگر آثار ایشان، سلسله درسهای فقهی ایشان است که تحت عنوان «المباحث الفقهیه» تاکنون تعدادی از آن به چاپ رسیده است. ایشان این درسها را از اول کتاب خمس شروع کردند که یک جلد آن چاپ شد. بعد کتابهای «اجتهاد و تقلید» و «طهارت» است که در مجموع، شش جلد از این آثار ایشان چاپ شده است و بیشتر از این را هم فرصت نکردند که درس بدهند.
همچنین ایشان یک کتاب کوچک دیگری در باب قضا هم دارند که آن را در روزهای چهارشنبه درس میگفتند که تحت عنوان «وظیفه القضاه» به شکل یک کتاب کوچک و مختصر درآمده است. کتاب استفتائات جدید در قالب سه چهار جلد نیز از ایشان است که در کنار توضیح المسائل و کتاب مناسک ایشان که علاوه بر زبان فارسی به عربی هم ترجمه شده، نیز چاپ گردیده است. توضیح المسائل ایشان را به نام «منهاج الصلحا» ما با یکی از دوستان ترجمه کردیم.
در ارتباط با جایگاه علمی و فقهی ایشان باید عرض کرد که آیتاللهالعظمی خویی(ره) در تقریر خود بر کتاب «تحریر العروه» که توسط آیتاللهالعظمی محقق کابلی(ره) نوشته شده است، چند نکته مهم را درباره این مرجع فقید مطرح کرده است و من گاهی در رسانههای مختلف گفتهام که ما باید آن شرایطی که تحریر العروه و این تقریرات برآن نوشته شد را درک بکنیم که در کجا نوشته شد؟ این تقریرات را چه کسی برای ایشان داد؟ آن شرایط چه شرایطی بود؟ روشن است که این تقریرات را شخصی مثل حضرت آیتالله خویی نوشته است؛ کسی که از اساتید فقها و مجتهدین بوده و از جمله مراجعی که موفق شدند در زمان حیاتشان شاگردان بسیار متعددی را تربیت کنند که تا هنوز ثمرات و برکات همین مرجع بزرگوار در حوزههای علمیه ادامه دارد.
در اطراف مرحوم آیتالله خویی بسیار شخصیتهای بزرگی بودند که خیلی از آنها در قید حیات نیستند و به رحمت خدا رفتهاند ولی آثار و تألیفات آنها هست و خیلی از بزرگان دیگر بودند که الآن در قید حیاتند و جزو شاگردان ایشان بودند. در چنین شرایطی و در بین این همه شاگردان فحول که هرکدام جزو اساتید برجسته و جزو مراجع بودند، اگر یک کسی مثل آیتالله محقق کابلی یک کتابی مینویسد و آیتالله خویی(ره) نیز آن را تقریر کرده و مینویسد «حضر ابحاثنا الاصولیه و الفقیه حضور تفهّم و تحقیق و تدقیق و تعمّق» و این تعبیرها را به کار میبرد که با این شرایط، ایشان در درس فقه و اصول من شرکت کرد و بعد از آن تعبیر به علامه و رکن الاسلام میکند، همه اینها بیانگر عمق علمی این مرجع فقید است که در همان زمان حضور استادش در این حد از عمق و جایگاه فقهی بودند.
*این همایشی که روز سه شنبه برگزار میشود روی چه هدفی است و کدام یک از آثار ایشان رونمایی میشود؟
این مجموعه که بناست در این همایش رونمایی بشود از آثار ایشان نیست، بلکه یادنامه این مرجع فقید است که خود چند بخش دارد:
– یک بخش زندگینامه ایشان است؛ که در یک جلد تدوین شده است.
– دو جلد دیگر نیز مصاحبههایی است که در باره ایشان با شخصیتهای گوناگون صورت گرفته است؛ مصاحبههایی که با شخصیتهای افغانستان و دیگران چه در زمان حیاتشان و چه بعد از حیات ایشان انجام شده و در قالب این دو جلد جمعآوری گردیده است.
– یک جلد آن نیز در باره پیامها است؛ چه پیامهایی که خود مرجع فقید در زمان حیاتشان دادند و چه پیامهایی که بعد از رحلت ایشان در رابطه با شخصیت آن بزرگوار از طرف شخصیتهای علمی، سیاسی و… صادر شده است.
– ضمنا آثار علمی این مرجع فقید نیز معرفی شده است که در مجموع، پنج جلد آن آماده چاپ شده و انشاء الله تعالی در همین هفدهم ربیع الاول بناست که در مدرسه دار الشفا از آن رونمایی بشود.
*چه شد که ایشان از نجف آمدند ایران؟ چه سالی وارد ایران شدند؟ مرجعیت ایشان از کی شروع شد؟
ایشان بعد از بیست سالی که در نجف بودند، رفتند به افغانستان و مدرسه جامعه الاسلام را ایشان تأسیس کردند و در آنجا هفت سال تدریس کردند. بعد از هفت سال که کمونیستها افغانستان را اشغال کردند، در سال ۵۸ ایشان از افغانستان خارج شدند و رفتند طرف پاکستان. یک مدتی در آنجا بودند و یک تشکیلاتی علمایی را آنجا تشکیل دادند و بعد از آنجا به ایران آمدند و اینجا نیز همکاریهایی با احزاب داشتند.
مرجعیت ایشان نیز در سالهای ۷۲-۷۳ شروع میشود.
*شما چه مدتی شاگرد ایشان بودید؟
از اولین روزی که به عنوان یک مرجع درس فقه ایشان شروع، من از همانروز اول در درس و کنار ایشان بودم تا روز آخر.
*مسئولیتی در دفترشان هم داشتید؟
بله. ما اول به عنوان ممتحن بودیم، بعد به عنوان مسئول بخش استفتائات بودیم که ایشان من را با یکی از برادران(آقای افتخار) به عنوان مسئول بخش استفتائات معرفی کردند. بعد در این اواخر که ایشان ضعیف شده بودند، تقریبا کلیه مسئولیتها را به ما واگذار کرده بودند؛ یعنی تمام کارهایی که مربوط به یک مرجع میشود و تمام کارهایی که مربوط به یک ولی فقیه میشد را به ما واگذار کرده بودند. مسئول دفتر هم در حقیقت ما بودیم، مسئول شهریه و مسئول تدوین و تنظیم آثار ایشان نیز ما بودیم.
از اول تا آخر همین شش جلد کتاب مباحث فقیه را ایشان به ما واگذار کرده بودند؛ آن بزرگوار فقط دفتر درسهایشان را در اختیار ما قرار میدادند و بقیه کارهایش مربوط به ما بود. بیشترین کارهای استفتائات را هم ما انجام میدادیم گرچه همکارم آقای افتخاری هم بودند، ولی سنگینترین کارهایش به عهده ما بود؛ استفتائات را میدیدیم، تصحیح میکردیم و میدادیم برای چاپ. اگرچه قبلا آقای عارفی مسئول دفتر که الآن هم هستند و آقای اخلاقی معاون ایشان هم بودند و آدمهای فعالی هستند اما زمانی که گرفتاریهای ایشان زیاد شدند و نتوانستند که به کارهای دفتر رسیدگی بکنند، همه مسئولیتهای به دوش ما افتاد.
*خدمات اجتماعی و عام المنفعه ایشان هم نسبت به طلبهها و هم نسبت به امور پناهندگان افغان در داخل و خارج کشور ایران چه بوده است؟
در زمان گذشته و در زمان حال بیشترین مشکلات مردم در افغانستان و همچنین بیشترین مشکلات مهاجرین در ایران توسط دفتر مرجعیت حل و فصل میشدند و الآن هم میشوند. در کابل دفتری است که مراجعین به آن در زمینههای مختلف خیلی زیاد است؛ اختلاف و دعوایی که در آنجا میآید حل و فصل میشود، مسأله طلاق، نکاح، وجوهات شرعیه و خلاصه بیشتر مسائل در آنجا حل و فصل میشود، چه در زمان جمهوریت و چه در زمان الآن طالبان. در این دفتر الحمد لله چند نفر فعال است که مشکلات آنها را حل میکنند. الآن چهار پنج تا نماز جمعه در کابل برگزاری میشود که امام جمعه آنها از اعضای دفتر کابل است که هرکدامشان هم در دفتر فعالیت میکنند و هم به عنوان امام جمعه هستند.
در کابل چندین نماز جمعه برگزار میشود که از آن جمله، مسئولیت پنج نماز جمعه در اختیار دفتر کابل است. اعضا و مسئولین دفتر که جزو این امامان جمعه است، بیشترین خدمات را به مردم نیز از طریق همین نمازهای جمعه ارائه میدهند.
در هرات که یک مصلای خیلی با شکوه در آنجا تأسیس شده است نیز نماز جمعه در آن برگزار میگردد و بیشترین جمعیت نیز در آنجا جمع میشود. در مزار شریف، در بامیان، در غزنی و در جاهای مختلف دیگر دفتر وجود دارد که بیشترین مشکلات مردم در همین دفترها حل و فصل میشود و تنها دفتری که از خود علمای افغانستانی شهریه راتب و بدون تعطیلی-که از ابتدا تا حالا یک ماه هم تعطیل نشده است- میدهد، همین دفتر است. در ایران نیز این دفاتر به طلبهها شهریه میدهند؛ در هرکدام از از شهرهای قم، تهران، اصفهان، شیراز و مشهد هم دفتر است و هم شهریه به طلاب میدهند. در حدود شاید هفت هزار طلبه افغانستانی در ایران است که دفتر ما مرتب به آنها شهریه پرداخت میکند. در حدود سه چهار هزار طلبه افغانستانی در داخل افغانستان است که به صورت مرتب از این دفتر شهریه میگیرند. هرکجا که الحمد لله دفتر است، غالبا مدارسی نیز در کنار آن است که توسط خود حاج آقا (مرحوم آیتاللهالعظمی محقق کابلی) تأسیس شده است.
اما مدارس دیگری که تحت پوشش دفتر مرجعیت است و با حمایت این دفتر فعالیت میکنند، به دهها مدرسه میرسد؛ یعنی کمترین مدرسهای در افغانستان و در هزارهجات یا جاهای دیگر پیدا میشود که مرتبط با این دفتر و در حمایت این دفتر نباشد. در زمان خود آن مرجع فقید هم، ایشان اجازه میدادند که وجوهات شرعیه در این راه مصرف بشود، الآن هم ما برای هر مدرسه و حوزه علمیهای که فعال باشد، نصف وجوهات شرعیه را اجازه میدهیم. شاید دهها یا صدها نفر الآن وکیل و نماینده در تمام افغانستان فعال است.
*دفاتری در کشورهای دیگر هم دارید؟
بله، فعلا در نجف اشرف هم یک دفتر است، در پاکستان دو تا دفتر است اما در بقیه کشورها ما دفتر نداریم.
*عمدهای شهریهها و اعتبارات این دفاتر از وجوهات و کمکهای مؤمنین است یا اینکه خیرین از جاهای دیگری هم کمک میکنند؟
بیشتر وجوهات است؛ وجوهات همین برادران افغانستانی که چه در خود افغانستان هستند و چه در ایران یا در کشورهای دیگر هستند. اینها مختصر وجوهات خودشان به اینجا میدهند و ما هم آن را به طلبهها شهریه میدهیم. الحمد لله در حدی است که الآن تقریبا بیست سی سال است که به طلبهها شهریه میدهیم.
*یعنی خود مهاجرین وجوهات شرعیه میدهند و مقیدند به مسائل شرعی؟
بله، مقیدند. الآن از کشورهای خارج، حتی در کشورهای خارج زنهایی هستند که وجوهاتشان را یا مستقیما به دفتر ارسال میکنند یا توسط افرادی با واسطه ارسال میکنند. خیلی از مؤمنین هستند که قبلا در افغانستان یا ایران بودند و الآن که در کشورهای خارجیاند، همان وجوهاتشان را میفرستند. البته در جاهای دیگر هم مقلدین بقیه مراجع نیز هستند که وجوهاتشان را برخی به آنها میدهند و برخی نیز به ما پرداخت میکنند. ولی در همان حدی وجوهات میدهند که ما هم دفاتر اینجا را اداره میکنیم، هم شهریه طلبهها را میپردازیم و هم دفاتر و مدارس افغانستان را اداره میکنیم و الحمد لله کم و کسری هم نمیآید.
*حضرت آیت الله! شما به عنوان چشموچراغ مهاجرین افغانی و پردرخششترین عالمانی که فعلا از اهل افغانستان در قم هستند، الآن با توجه به چالشی که به وجود آمده و دشمن سعی میکند که از این سوءاستفاده کند و ضد افغان بودن مردم ایران را به دلیل مهاجرت گستردهای که ایجاد شده، تبلیغ کند؛ چه توصیهای هم به مهاجرین و هم به مردم ایران دارید که بتوانند هم نقشههای دشمن را نقش برآب کنند و هم به عنوان یک دوست یا میزبان، مهمانداری کنند؟ چه توصیههایی را احساس میکنید که باید گفته بشود؟ اگر این توصیهها متوجه طالبان هم میشود، میتوانیم از زبان شما بشنویم؟
این سوال شما بسیار به روز است؛ زیرا در همین روزها این مسائل بسیار داغ است، هم در بین برادران ایرانی و هم در میان مهاجرین افغانستانی ما، هم در داخل جمهوری اسلامی ایران و هم در خارج از ایران روی این مسأله بحث و گفتگو میشود.
ما اولا تقدیر و تشکر میکنیم از همه مسئولین جمهوری اسلامی ایران مخصوصا از مقام معظم رهبری که یک عنایت خاصی نسبت به مهاجرین دارند و هم در ابتدا که در زمان حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) بودند که اولین مهاجرتها آغاز شد و هم در همین شرایط و تحولاتی که بعدا در زمان مقام معظم رهبری به وجود آمد و هر دو عنایت و نظر خاصی نسبت به اوضاع افغانستان و نسبت به مهاجرین افغانستانی داشتند، ما هم از هر دو شان تقدیر و تشکر میکنیم و برای حضرت امام رحمت و رضوان آرزومندیم و برای مقام معظم رهبری طول عمر و عزت آرزومندیم.
همچنین از بقیه مسئولین جمهوری اسلامی و مخصوصا از ملت ایران که در حقیقت صاحب این مملکت، ملت ایران است و اینها این همه مهاجرین را تحمل کردند از آن زمان تا این زمان. اصلا سابقه ندارد-ما که چنین چیزی را سراغ نداریم- که در یک زمانی در یک کشوری پنج میلیون، شش میلیون مهاجر وارد شده باشند و در حدود بیش از چهل سال پنجاه سال در آنجا زندگی بکنند و مردم آن کشور آنها را تحمل بکنند و در یک شرایط خاصی هم تحمل بکنند که خودشان در حال تحریم است، معذلک این جمعیت کثیر را تحمل بکنند.
الحمد لله از برکات جمهوری اسلامی ایران خیلی از علما و فضلای ما اینجا تحصیل کردند و به یک مراتبی رسیدند. خیلی از دانشآموزان و دانشجویان ما در حد دکترا اینجا مشغول تحصیل بودند و حتی تعدادی از اینها در اینجا مشغول کارشدند و تعداد زیادی از دکتران ما اینجا به صورت رسمی فعالیت میکنند. خیلی از خواهران ما در دبستان، دبیرستان یا در دانشگاه رفتند و تحصیلات عالیه کردند. نهضت سوادآموزی به وجود آمد که از طریق آن خیلی از برادران و خواهران بیسواد ما با سواد شدند، اینها همه از برکات جمهوری اسلامی ایران بود و اینها را ما نادید نمیگیریم.
علاوه براین، پناهدادن کشور ایران به مهاجرین ما باعث حمایت مردم ما در افغانستان هم گردید؛ زیرا مهاجرینی که در اینجا کار میکردند و اجرت کارشان را برای خانوادههایشان در داخل افغانستان میفرستادند، یک منشأ خیر و برکتی بود از سوی جمهوری اسلامی ایران برای مهاجرین و افغانستانیها. بابت همه اینها ما تقدیر و تشکر میکنیم، هم از مسئولین و هم از ملت ایران که در این شرایط حساس اینها را تحمل و یاری کردند.
در عین حالی که ما تشکر میکنیم، باید یادآوری هم بکنیم که این مهاجرین همواره در کنار مردم جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا انتها بودهاند؛ از ابتدای دفاع مقدس که وقتی جنگ تحمیلی بر ایران شروع شد، اینها در کنار برادران ایرانی خود بودند. همچنین در مسأله سوریه که در قالب لشکر فاطمیون این مهاجرین همسو و کمککار بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران بودند؛ به اعتراف مسئولین بلندپایه جمهوری اسلامی ایران، نقش مهمی را در پیروزی سوریه همین گروه فاطمیون افغانستانی داشتند. البته در کنارشان برادران پاکستانی و عراقی هم بودند و رأس امور همهشان نیز خود مسئولین جمهوری اسلامی ایران بودند، ولی اینها به عنوان یک گروهی که در آنجا مقاومت کردند و سختیها را تحمل کردند و شهیدان زیادی هم دادند، در کنار جمهوری اسلامی ایران فعالیتها و دستاوردهای چشمگیری داشتند.
شما اطلاع دارید که این مهاجرین چندین هزار نفر در سوریه شهید دادند و همچنین در دفاع مقدس نیز چندین هزار نفر شهید دادند که متأسفانه این مطلب تا مدتها برای مردم بیان نشده بود و مردم ایران از آن اطلاع نداشتند، ولی در این سالهای اخیر، مسئولین این مطلب را رسانهای کردند، برای مردم گفتند و الآن مردم ایران نیز متوجه شدند که بله، اینها هم در دفاع مقدس و هم در آزادی و دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) در کنار ما بودهاند و الآن خیلی از مردم ایران متوجه شدند که اینها حامی ما هم هستند.
اضافه بر این، مهاجرین افغانستانی در داخل جمهوری اسلامی ایران نیز همواره سختترین کارها را با کمترین دستمزد و بدون امتیازها انجام دادهاند؛ کارهایی که بیشتر آنها را برادران ایرانی حاضر نبودند با این دستمزد کم و بدون امتیاز انجام بدهند. این بندگان خدا نه بیمه هستند و نه حمایتی از سوی نهادی و سازمانی میشوند؛ اگر یک حادثهای برای اینها پیش بیاید، کدام کسی نیست که آنها را حمایت کرده و جبران حادثه برایشان کند.
یکی از ویژگیهایی که مهاجرین دارند، مسأله امانتداری اینها است؛ اینها واقعا مردمانی هستند که با امانت و با صداقت کار میکنند و مردم ایران نیز به اینها اعتماد دارند و این هم به نفع جمهوری اسلامی ایران است؛ زیرا این همه مهاجر نیروی کاری فعالی هستند که در سازندگی جمهوری اسلامی ایران نقش مؤثر دارند. این مطلب را هم بایستی برادران ایرانی در نظر داشته باشند که مهاجرین اینطوری نیست که هیچگونه نفعی برای جمهوری اسلامی ایران نداشته باشند؛ نه، اینها منافع زیادی هم دارند.
بعضی رفتارها و واکنشهایی که این روزها و گاهی در شرایط خاص دیگر صورت میگیرد، به نظر ما دستهای دشمن نسبت به آن کار میکند؛ چه کسانی که مخالف جمهوری اسلامی ایران است و چه کسانی که مخالف مهاجرین است، میخواهند که بین اینها یک نوع اختلاف و نفاق ایجاد بکنند و آنها را نسبت به همدیگر بدبین بکنند یا مثلا مردم ایران را نسبت به مهاجرین بدبین بکنند و مهاجرین را نسبت به ایران بدبین بکنند.
مسلّم است که اگر اینها در کنار هم باشند، یک نیروی عظیمی هستند که خیلی کارها را اینها میتوانند در کنار هم انجام بدهند؛ یعنی اتحاد و همسویی پنج شش میلیون مهاجر با جمهوری اسلامی ایران و همچنین حمایت جمهوری اسلامی ایران از این پنچ شش میلیون نیروی فعال و کارآمد، مسلم است که این بسیار یک نیرو و قدرت مؤثری را به وجود میآورد که اگر شرایط ایجاب بکند، در یک مواقعی میشود خوب از اینها استفاده کرد. ولی دشمن میخواهد که زمینههای این استفاده را و آینده را از اینها بگیرد و اینها را به جان همدیگر بیندازد و اینها را به همدیگر بدبین بکند تا نتوان دیگر از این نیروی عظیم استفاده کرد.
به زعم من، دستهایی در این زمینه در کار است؛ وگرنه، خود مسئولین جمهوری اسلامی ایران و کسانی که در سطح بالای اداری است، خودشان اعتراف میکنند که مهاجرین افغانستانی هیچ مشکلی برای ما ندارند. الآن هم که الحمد لله اینها تنظیم شده است و یک نهادی نیز به نام «سازمان ملی مهاجرت» از طریق ریاست جمهوری اسلامی برای سروسامان دادن به مهاجرین آماده شده تا همه اینها را تحت پوشش اداری واحد قرار دهند، دیگر کدام مشکلاتی نیز جمهوری اسلامی را از ناحیه اینها تهدید نمیکند.
*الآن آمار غیر رسمی در باره تعداد مهاجرین بین هشت تا ده میلیون هم گفته میشود. آیا شما هم از تعداد مهاجرین کدام آمار رسمی دارید؟
نه، ما آمار رسمی نداریم و آمار رسمی بیشتر به مسئولین جمهوری اسلامی ایران ارتباط مییابد. ما هم چند شب جلوتر صحبتهای وزیر کشور را دیدیم و شنیدیم که ایشان گفت تعداد مهاجرین افغانستانی در ایران از شش میلیون بیشتر نیست. آمار دقیق برای وزارت کشور بیشتر معلوم است. البته به گفته مقامات رسمی دولت ایران، این آمار اعم از مهاجرین رسمی و غیر رسمی است که در مجموع، ممکن است حدود شش میلیون جمعیت مهاجرین افغانستانی در ایران باشند.
*آیا مهاجرین افغانستانی از ایران و مردم ایران راضی هستند؟ بالاخره به شما خیلی مراجعه میکنند.
روی یک سلسله توقعاتی که مردم ما از جمهوری اسلامی ایران دارند، اگر بعضی از این خواستهها و توقعات آنها برآورده نشود، ممکن است یک سلسله نارضایتیهایی بین آنها به وجود آمده باشد؛ ولی در مجموع، مردم ما همواره از ملت ایران راضی و سپاسگزارشان بودهاند. این یک امر طبیعی است که «الناس عبید الاحسان»؛ وقتی یک کشوری احسان میکند، این همه مهاجر را میپذیرد، طبعا اگر کسی وجدان انسانی داشته باشد، از آن ملت راضی است. یکی از چیزهایی که عقل حکم میکند این است که در این جهان یک خالقی وجود دارد که نعمتهایی فراوانی را برای بشر داده است و از باب شکر منعم، باید او را شناخت و سپاسگزار او بود. حالا هم جمهوری اسلامی ایران که برای مهاجرین این همه خدمت کرده است، این طبیعی است که باید از آن و از ملت ایران راضی باشند.
از طرف دیگر، هم مردم مهاجر و هم جمهوری اسلامی ایران باید درک کنند که ایران یک کشور اسلامی است که در رأس آن یک مرجع و یک فقیه قرار دارد، مسئولین آن نیز الحمدلله جزو علما هستند و همچنین همسایه، هم دین و هم مذهب هستند، هیچ کسی برای آنها مخصوصا برای شیعیان افغانستان نزدیکتر از ایران نیست و مسئولین جمهوری اسلامی نیز بایستی درک کنند که برای ایران نیز هیچ کسی نزدیکتر از شیعیان افغانستان نیست و اینها واقعا و کاملا به جمهوری اسلامی ایران ارادت دارند.
یک چیزی که باید به برادران مهاجر عرض بکنم این است که باید وضعیت ایران را در نظر بگیرند؛ یعنی کاملا باید مقررات، شئونات و فرهنگ جمهوری اسلامی ایران را رعایت بکنند. متأسفانه بعضی از افراد در میان مهاجرین هستند که متوجه این مسأله نیستند و این مسائل را رعایت نمیکنند؛ نمیدانم که عمدا این کارها را انجام میدهند یا اینها خیلی از مسائل بیخبرند که نباید چنین کارهایی را بکنند.
بعضی از نمونههای این رفتارها و حرکات خلاف شئونات را شما در برخی از جاها توسط بعضی از مهاجرین میبینید که چنین حرکاتی در جمهوری اسلامی و در انظار مردم هرگز به صلاح نیست. این انتظار را از همه مهاجرین داریم که این جهتها را رعایت بکنند؛ هم قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران را رعایت بکنند و هم فرهنگ جمهوری اسلامی ایران را رعایت بکنند. بعضی چیزها ممکن است برای افغانستان یک چیز عادی باشد، ولی در اینجا نه. باید درک کرد که اینجا افغانستان نیست، اینجا ایران است؛ وقتی ایران است، باید شرایط مردم ایران را در نظر بگیرید و از خود بپرسید که این حرکات و این کارهایی که ما انجام میدهیم، آیا متناسب با فرهنگ و شئونات این مردم است یا نه؟ میپسندند یا نه؟ اگر نمیپسندند، این کارها را انجام ندهید.
حالا بعضی از کارهایی که توسط برخی از مهاجرین انجام میگیرد مثل بعضی حرکتهایی که گاهی در داخل مترو تهران انجام میگیرد درست نیست؛ باید درک کرد که چنین کارهایی از طرف خود ایرانیها هم صورت نمیگیرد، ولی برخی از مهاجرین افغانستانی ما آنجا بعضی کارهای ناشایست را انجام میدهند که همه مردم از آنها متنفر میشوند و با خود خواهند گفت که اینها به عنوان مهمان بودند، اما الآن چه حرکتهایی را انجام میدهند. یا در بعضی از جاهایی دیگر که تجمعاتی بیجا میکنند.
بر این اساس، ما از برادران و خواهران افغانستانی خود خواهش میکنیم که در هر کجایی که هستند، شئونات جمهوری اسلامی ایران را احترام قائل باشند، به فرهنگ جمهوری اسلامی ایران احترام قائل بشوند و قوانین جمهوری اسلامی را محترم بشمارند. همچنین در برخوردشان با برادران ایرانی به گونه صحیح و به گونه درست رفتار بکنند. این انتظار را ما از برادران و خواهران مهاجر مان داریم.
نظرات بسته شده است.