ماجرای توله یوزپلنگ ها ، الگوی مینیمال مدیریت در ایران
چرا کوچکترین مسائل، از تامین گندم و روغن و گوشت و نهاده های دامی و شیر توله ببر گرفته تا کیفیت خودرو و عوامل کلان اقتصادی را به تحریم نسبت داده می شود و از تحریم به عنوان عاملی برای سرپوش گذاشتن بر کارنابلدی و سوء مدیریت و بی لیاقتی و رانت خواری و … سوء استفاده می شود؟!
در همین زمینه
عصرایران – دیروز خبر تلف شدن دومین توله یوزپلنگ “ایران” منشر شد، دومین توله از سه توله یوزپلنگی که خبر به دنیا آمدنشان درمیان خبرهای ریزگرد و گرانی و خشکسالی و اختلاس و … خاطر مردم کشور، به ویژه علاقمندان و فعالان محیط زیست را خشنود کرد.
اما بلافاصله حاشیه های ماجرا شروع شد، اول تعیین اشتباه جنسیت توله ها که ابتدا گفتند ماده هستند و بعدا معلوم شد که نر بوده اند! سپس تلف شدن یکی از آنها در همان ابتدای کار و دیروز هم خبر رسید دومین توله یوزپلنگ ایران هم از دست رفت.
حالا حسن اکبری، معاون سازمان حفاظت از محیط زیست در گفتگو با همشهری به تشریح دلایل تلف شدن توله یوزها پرداخته که هرکدام از آنها با کمال تاسف قابل تعمیم به دیگر مسائل کشور است و الگوی کوچکی از نحوه اداره امور و برخورد با مسائل در کشور را به دست می دهد.
اکبری در بخشی از صحبت هایش با اشاره به تحریم ها گفته “شیر با کیفیت برای این گونه خاص در کشور نداریم و تمامی شیرها به دلیل مسائل تحریمها مستقیماً قابل خرید نیست و همینها باعث شد توله دوم را از دست دهیم”.
اتفاقا حرف مردم هم همین است! آنها هم کمرشان زیر بار طاقت فرسای تحریم ها له شده است. گرانی و کمیابی دارو، به ویژه دارهای بیماران خاص، کمیابی شیر خشک های مخصوص نوزادانی که گرفتار بیماری های خاص یا حساسیت گوارشی هستند، افزایش سرسام آور هزینه های زندگی ناشی از اثرات تحریم ها بر صادرات نفت، خودروهای بی کیفیت که تبدیل به ارابه های مرگ شده اند و …. همه و همه هزینه هایی هستند که مردم این سرزمین بابت قطاری از مفاهیم انتزاعی و ناملموس، با گوشت و پوست و استخوان خود لمس می کنند و آن را می پردازند!
حالا سوال اینجاست، اگر واقعا موضوع تحریم ها تا این حد و این چنین جزئی به تار و پود کوچک ترین و پیش پا افتاده ترین مسائل ما نفوذ کرده که حتی توله های حیوانان وحشی هم از آن در امان نیستند، چرا با گذشت چند ماه از استقرار دولت جدید، یکصدایی دولت و مجلس، اذن رهبری و فراهم بودن تمامی زمینه ها، همچنان هیچ کورسوی امیدی در فضای مذاکرات برجامی دیده نمی شود؟
و اگر احیای برجام مهم نیست، چرا کوچکترین مسائل، از تامین گندم و روغن و گوشت و نهاده های دامی و شیر توله یوزپلنگ گرفته تا کیفیت خودرو و عوامل کلان اقتصادی به تحریم نسبت داده می شود و از تحریم به عنوان عاملی برای سرپوش گذاشتن بر کارنابلدی و سوء مدیریت و بی لیاقتی و رانت خواری و … سوء استفاده می شود؟!
معاون سازمان حفاظت از محیط زیست در بخش دیگری گفته است: “پس از اینکه در عادت دفع یکی از تولهها اشکال پیش آمد، بلافاصله یکی از متخصصان داخلی به آنجا منتقل شد و توله را ویزیت کرد. متأسفانه مسیر محل نگهداری تولهها تا نزدیکترین دامپزشکی فاصله قابل توجهی دارد.”
جل الخالق! یعنی با تلف شدن اولین توله یوزپلنگ شما نفهمیدید که ممکن است برای دو توله باقی مانده هم مشکل ایجاد شود و حداقل محلی در نزدیکی دام پزشکی برای آنها در نظر بگیرید یا دامپزشکانی که مدام مراقب آنها باشند را به کار گیرید؟
مگر توله ها در یکی از روستاهای دورافتاده کشور و دور از چشم شما به دنیا آمده بودند؟ جوری حرف می زنند گویی داشته اند از جایی رد می شدند که تصادفا دیده اند توله یوزپلنگی به دنیا آمده و حالش خوب نیست و متاسفانه دامپزشکی دور بود و توله تلف شد!
مگر در سال چند توله یوزپلنگ در این کشور به دنیا می آید که این توله ها این قدر برایتان بی اهمیت بوده اند که نه توانسته اید شیرشان را تامین کنید، نه دامپزشک اش را، نه کسی که بتواند آنها را درست به دنیا بیاورد و از آنها مراقبت کند؟ این گونه که شما صحبت می کنید ظاهرا با یک اتفاق مواجه شده اید و روح تان هم از باردار بودن ایران، مادر یوزها و دوران بارداری و … خبر نداشت؟
اما باز هم متاسفانه ما بارها و بارها شاهد در این کشور شاهد این مسائل و این شیوه عملکرد که آدمی شرم دارد آن را مدیریت (ولو در ابتدایی ترین صورت آن) بنامد بوده ایم.
زلزله، سیل، خشکسالی و تغییر اقلیم، ترافیک شهری، آلودگی هوا، ریزگردها، نظام آموزشی فشل و ناکارآمد، ساختار فرهنگی و اخلاقی به شدت آسیب دیده، نظام باز توزیع ثروت و درآمد، صنعت خودرو و … همه و همه مشکلاتی هستند که کشور سالهاست با آن درگیر است، اما هر بار هر دولتی ، هر وزیری، هر مدیری و هرکسی که در کوچکترین موقعیت و مسئولیت قرار می گیرد، به گونه ای با آن برخورد می کنند که گویی نه روحشان از چنین چیزی خبر داشته، نه به عمرشان چنین چیزی دیده اند و نه اساسا کوچکترین اشرافی به حوزه ای که مسئولیت آن را پذیرفته اند دارند( البته گاهی واقعا همینطور است!).
هربار که دولتی، مدیری، وزیری و یا مسئولی بر سر کار می آید، هرآنچه از گذشته بوده را نفی می کند، گذشتگان را به خیانت و کم کاری متهم می کند، مفاهیمی چون بانیان وضع موجود و امثالهم می آفریند، شروع می کند به اختراع مجدد چرخ و نهایتا طولی نمی کشد که کار به ” خدا پدر قبلی را بیامرزه ” می انجامد! واقعا تا کی؟ خودتان خسته نشدید؟!
معاون سازمان محیط زیست در بخش دیگری و در یک اعتراف دیرهنگام گفته است:”یوزپلنگ گونه خاصی است و دانش آن را نداریم و طبیعتاً باید از دامپزشکهای خارج از کشور کمک بگیریم و قرار بود اوایل هفته پیش رو به ایران بیایند و کار درمانی انجام شود.”
مسؤول محترم! حتما باید دومی هم می مرد که به این نتیجه برسید که دانش و تجربه این کار را ندارید و باید از دیگران کمک بگیرید؟
حالا انشاالله که سومی زنده می ماند، اما حقیقت این است که این عدم پذیرش و عدم اشراف به مسائل، راه حل ها و توانایی اجرای آن، گریبانگیر تمام مسائل در این کشور است!
فلان طرح اقتصادی را اجرا می کنیم، بدون اینکه به پیامدهای آن بیندیشیم و هزینه های گزافی را به کشور و مردم تحمیل می کنیم.
هزاران میلیارد تومان هزینه می کنیم و سد می سازیم، بعد می فهمیم که جانمایی مناسبی نداشته و مخزن آن شور است و کشاورزان پایین دست را به حاک سیاه نشانده است.
کارخانه فولاد و لاستیک احداث می کنیم، بعد می فهمیم که منابع آبی منطقه را به یغما می برد و بخش بزرگی از جغرافیای کشور را با مشکلات عمیق اقتصادی و اجتماعی روبرو کرده است.
مجوز پتروشیمی می دهیم و طبیعت منطقه را با خطر جدی مواجه می کنیم.
خودرو می سازیم، نه بدنه مقاومی دارد، نه ایربگش باز می شود، نه امکاناتی متناسب با خودروهای معمولی دیگر نقاط جهان دارد و با این حال نه حاضر هستیم اجازه دهیم خودرویی وارد شود و با تمام قوا در برابر آن می ایستیم و نه حاضر هستیم از دیگران برای ارتقای صنعت خود کمک بگیریم و به تولید تعدادی گاری با تکنولوژی قرن گذشته میلادی به خود می بالیم.
فلان قانون و مجوز را تصویب می کنیم، بعد می بینیم ای دل غافل، در فلان جا فلان رانت را ایجاد کرده و موجب سوء استفاده های بسیار شده است و … .
هزاران میلیارد تومان هزینه می کنیم و سد می سازیم، بعد می فهمیم که جانمایی مناسبی نداشته و مخزن آن شور است و کشاورزان پایین دست را به حاک سیاه نشانده است.
کارخانه فولاد و لاستیک احداث می کنیم، بعد می فهمیم که منابع آبی منطقه را به یغما می برد و بخش بزرگی از جغرافیای کشور را با مشکلات عمیق اقتصادی و اجتماعی روبرو کرده است.
مجوز پتروشیمی می دهیم و طبیعت منطقه را با خطر جدی مواجه می کنیم.
خودرو می سازیم، نه بدنه مقاومی دارد، نه ایربگش باز می شود، نه امکاناتی متناسب با خودروهای معمولی دیگر نقاط جهان دارد و با این حال نه حاضر هستیم اجازه دهیم خودرویی وارد شود و با تمام قوا در برابر آن می ایستیم و نه حاضر هستیم از دیگران برای ارتقای صنعت خود کمک بگیریم و به تولید تعدادی گاری با تکنولوژی قرن گذشته میلادی به خود می بالیم.
فلان قانون و مجوز را تصویب می کنیم، بعد می بینیم ای دل غافل، در فلان جا فلان رانت را ایجاد کرده و موجب سوء استفاده های بسیار شده است و … .
این فهرست شرم آور ناکارآمدی، کارنابلدی، بی مسئولیتی و بی وجدانی و بی تقوایی می تواند همچنان ادامه یابد، اما روی سخنم با مسؤولان کشور است: گرامیان! تا ابد نمی توان کشور را با آزمون و خطا اداره کرد و بر مسائل و مشکلات سرپوش گذاشت و آنها را شعار و نصیحت و گفتار درمانی و … رفع و رجوع کرد.
ممکن است تا به خود بجنبیم بقیه فرزندان ایران هم از دست بروند!
نظرات بسته شده است.