واکنش شجریان به ترور استادش توسط منافقین
نوع نشستن این استاد آواز در کنار فرد سمت چپ عکس حاکی از ارتباطی عاطفی میان محمدرضای نوجوان و این فرد است. اما این فرد معرفی نشده است. همین موضوع و کنجکاوی برای شناختن او باعث شد تا به دنبال شناختن هویتش باشیم.
عکس منتشر شده مربوط به یک جلسه قرائت قرآن بوده است. با توجه به پیشینه استاد شجریان در فراگیری قرآن در دوران کودکی و نوجوانی در مشهد، پیگیر این موضوع از برخی پیشکسوتان جلسات قرآن در مشهد شدیم. در نهایت مشخص شد که فرد نشسته در سمت چپ عکس، شهید حسین آستانهپرست از شخصیتهای مذهبی و دانشگاهی شناخته شده در مشهد است که یکی از بازارچههای قدیمی این شهر در خیابان طبرسی به نام این شهید نامگذاری شده است.
آستانهپرست معلم اخلاق محمدرضا شجریان در دوره نوجوانی بود که در مرداد ماه سال ۱۳۶۰ توسط گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) در مشهد ترور میشود.
این ترور به گفته برخی از افرادی که از نزدیک شاهد رابطه شجریان با استادش بودند، موجب تألمات روحی ایشان شد.
شجریان در مصاحبه خود با روزنامه ایران در سال ۱۳۹۵ نیز گریزی به فعالیت منافقین در آن دوره و به هم ریختن کنسرتش توسط این گروهک میزند. موضوعی که در گفتوگوی پیش رو، دختر شهید آستانهپرست نیز به آن اشاره میکند.
گفتوگوی کوتاه ما با خانم منصوره آستانهپرست به سوابق آشنایی مرحوم شجریان با شهید آستانهپرست باز میگردد که در ادامه آن را میخوانید.
لطفا از آشنایی میان مرحوم شجریان و پدر شهیدتان بفرمایید.
اجازه بدهید در ابتدا تسلیت عرض کنم درگذشت استاد بزرگ موسیقی ایران، مرحوم آقای شجریان را. هم به مردم و به هم خانواده محترم ایشان. سابقه آشنایی میان استاد شجریان و پدر بنده، به ارتباطات خانوادگی میان ما و خانواده ایشان باز میگردد. زمانیکه در سالهای دور خانواده استاد شجریان در مشهد زندگی میکردند ارتباطات خانوادگی و رفت و آمد داشتیم. رابطه خوب و صمیمانهای میان ما برقرار بود. مرحوم مادرم رابطه بسیار نزدیکی با مادر استاد شجریان داشت و رفت و آمدهای متعددی میان آنها برقرار بود. هفتهای یک بار پدرم ما را به خانه آنها میبرد و آنها نیز به همین شکل به منزل ما میآمدند. حتی در دوران کودکیام به خاطر دارم که مرحوم شجریان یک دوربین عکاسی داشت و بخشی از عکسهای خانوادگی ما را ایشان میگرفت.
پس شناخت استاد شجریان از پدرتان مربوط به دوره شاگردی ایشان نیست؟
این آشنایی، پیش از همه به دلیل روابط خانوادگی و رفتوآمدهای دو خانواده با یکدیگر مرتبط بود. پدرم از شخصیتهای مذهبی شناخته شده مشهد بود. مدرس اخلاق و قرآن در مسجد الحمید و مهدیه بود و همچنین تحصیلات دانشگاهی ایشان نیز کارشناسیارشد الهیات بود؛ بنابراین چه در سالهای پیش از پیروزی انقلاب و چه پس از آن چهره شناخته شدهای برای قشر مذهبی و دانشگاهیان بود. خانواده مرحوم شجریان نیز خانودهای مذهبی بودند. پدر آنها استاد قرآن بود. خود استاد نیز به دلیل صدای زیبا و استعدادی که داشت ازهمان کودکی و نوجوانی با قرائت قرآن با صدای زیبا انس داشت و درجلسات آموزش قرآن حضور مییافت. ایشان پامنبری پدرم بود. پدرم کلاسهای عقیدتی و اخلاقی برگزار میکرد و مرحوم شجریان نیز در آن جلسات حضور مییافت و تلاوت قرآن پیش از آغاز سخنرانیهای پدرم با او بود. به دلیل رابطه شاگردی و استادی و شناخت خانوادگی که از ما داشتند احترام زیادی برای پدرم قائل بود. این ارتباط تا جایی بود که خطبه عقد مرحوم شجریان را پدر شهید من خواندند.
ماجرای آن عکس را میدانید؟
عکس بسیار قدیمی است و من آن زمان هنوز به دنیا نیامده بودم. اما بعدا که درباره آن پرسیدم مادرم گفت که مربوط به یکی از دورههای تلاوت قرآن است. فکر میکنم عکس مربوط به دهه بیست باشد، اما زمان دقیق آن را نمیدانم.
اشاره داشتید که روابط خانوادگی نزدیکی میان دو خانواده برقرار بود. علاوه بر اینکه پدر شما معلم اخلاق استاد محمد رضا شجریان بود. به خاطر دارید که پس از ترور و شهادت پدرتان، واکنش ایشان چه بود؟
شجریان چند سال پیش از انقلاب از مشهد به تهران مهاجرت کرده بود. اما ارتباطات و آشناییهای خانوادگی ما ادامه داشت. به خاطر دارم از خانواده ایشان که میگفتند وقتی خبر ترور و شهادت پدرم به مرحوم شجریان رسید بسیار ناراحت و اندوهگین شده بود. گفته بود که خدا این مجاهدین (منافقین) را لعنت کند که استاد ما را اینطور از ما گرفتند. با اینکه ۱۶ یا ۱۷ سالی پدرم از ایشان بزرگتر بود و معلم او بود، اما همانطور که گفتم به دلیل روابط خانوادگی که داشتیم ایشان تقریبا همیشه پدرم را میدید. ترور پدرم، ایشان را بسیار ناراحت کرد. این نکته را بگویم که آزار منافقین نه فقط به پدرم که به ایشان هم رسید. در سالهای اول انقلاب شنیدم که همین منافقین یکی دو بار کنسرت مرحوم شجریان را به هم ریخته بودند و مانع از اجرای آن شده بودند.