چرا عده ای دنبال رمال ها می روند؟/ واقعا مهره مار باعث خوشبختی صاحبش نمی شود؟

روزنامه جوان نوشت: بعضی‌ها تنبلند، با برچسب بدشانسی و طالع نحس داشتن، بی‌خیال دنیا می‌شوند و هیچ تلاشی نمی‌کنند. به جای آن منتظر معجزه می‌مانند. برای خرید شانس سراغ مهره مار می‌روند.

  این آدم‌ها حاضرند میلیون‌ها تومان هزینه یک مهره کوچک کنند که معروف به مهره شانس است، اما حاضر نیستند مغز خود را تکان بدهند و افکار پوسیده را دور بریزند. نمی‌خواهند بپذیرند شانس در ذهن آدم‌ها شکل می‌گیرد. این روزها انرژی درمانی‌های نوین همه تلاشش را می‌کند تا به آدم‌ها بیاموزد هیچ خوش‌شانسی‌ای در این دنیا اتفاقی نیست و هر کس می‌تواند سرنوشت خود را تغییر دهد. چرا عده ای دنبال رمال ها می روند؟/ واقعا مهره مار باعث خوشبختی صاحبش نمی شود؟
تا زمانی که آدم‌ها به جهل و بهانه آوردن برای شکست و ناکامی‌هایشان دنبال ریشه‌های بدشانسی باشند، گربه سیاه را نحس می‌دانند.
گربه هم یکی از مخلوقات زیبای خداوند است که عده‌ای آن را بدیمن می‌دانند و وای به روزی که صبح‌شان را با نگاه خیره یک گربه سیاه که می‌گویند شیطان است شروع کنند. آن‌وقت است که تا شب منتظرند بلا از در و دیوار روی سرشان آوار شود. بعضی‌های دیگر از آیینه شکسته می‌ترسند. هر جا آیینه‌ای خرد شود صاحب بیچاره‌اش را بداقبال می‌دانند. یعنی می‌شود همه بدبختی‌های یک نفر به خاطر یک تکه آیینه باشد؟ بیچاره عروس‌هایی که بر حسب حادثه آیینه بختشان شکسته و آن‌ها را بداقبال دانسته‌اند!
مورد بعدی که آدم‌ها آن را به بدشانسی گره زده‌اند و ریشه در جهل‌شان دارد عدد ۱۳ است که نحس می‌پندارند. آدم‌هایی هستند که پلاک خانه‌شان را به جای ۱۳، دوازده به‌علاوه یک می‌نویسند یا تولدشان را یک روز قبل یا بعد از سیزدهم می‌گیرند.
چه شد که برای ما ایرانی‌ها منحوس شد؟ در زمان ایرانیان باستان، عمر جهان هستی را ۱۲ هزار سال می‌دانستند. به همین دلیل عدد ۱۳ نمادی نو و آغازگر دورانی جدید بوده است. آن‌ها نوروز را ۱۲ روز جشن می‌گرفتند و حسن ختامش را در طبیعت می‌گذرانند که شروع خوبی در آن سال داشته باشند. همچنین آرش کمانگیر در روز سیزدهم بود که موفق شد و آن را در تاریخ باستان به تیر روز نام نهادند و در تقویم مایا ۱۳ عددی مقدس بود. عدد ۱۳ رقم مبارکی برای تاریخ ایران محسوب می‌شد تا زمانی که خرافه و فرهنگ غرب وارد اعتقادات ما شد. آن‌قدر نفرت از عدد ۱۳ شدت یافت که سیزده‌بدر ما، به جای روز نو شدن تبدیل شد به روز دور شدن از نحسی. خیلی‌ها هنوز معتقدند روز سیزده‌بدر اگر خانه کسی بروی بدیمنی و نحسی برای میزبان به ارمغان می‌بری و این تفکر فقط مختص ایرانی‌ها نیست. متأسفانه این جهل در تمام تاریخ ریشه دوانده و عدد ۱۳ را منحوس کرده است. تا آنجا که مسیحیان ۱۳ نفری پشت یک میز غذا نمی‌خورند و بعضی هواپیماها صندلی شماره ۱۳ ندارند و مستقیم بعد از ۱۲، صندلی ۱۴ را می‌فروشند. استفاده از عبارت ۱۲ به‌علاوه یک هم ابتکار امریکایی‌ها بود برای دور شدن از نحسی.
یکی دیگر از ابزاری که اهل خرافه و جهل معتقدند برایشان خوش‌یمنی و شانس می‌آورد نعل وارونه اسب است. بسیاری از مردم برای جذب شانس و اقبال، نعلی را به در خانه می‌آویزند و برای خوش‌اقبالی آن را در خانه نگه می‌دارند، اما این هم یک فرهنگ غلط است که قرن‌ها پیش به اشتباه رایج شده و مثل هر فرهنگ غیرایرانی دیگر در آیین و باورهای ما جا خوش کرده است. احتمالاً آن‌هایی که از این نعل وارونه استفاده می‌کنند حتی دلیل خوش‌یمن بودنش را نمی‌دانند و فقط سینه به سینه این خرافات را منتقل کرده‌اند.
روایت است که اعتقاد خوش‌یمنی این نعل‌ها برمی‌گردد به واقعه تلخ عاشورا. وقتی سپاه دشمن سر مبارک حضرت امام حسین (ع) را روی زمین انداختند ابن‌زیاد دستور داد با سُم اسب روی پیکر ایشان به تاخت بتازند. سربازان اندکی به نشانه پیروزی و جشن و پایکوبی نعل اسب‌هایشان را نو کرده و بر سر ایشان فرود آمدند. بعدها این نعل‌ها را که برایشان نماد خوش‌اقبالی در جنگ بود فروختند و کم‌کم این نعل وارونه شد نماد خوش‌اقبالی و متأسفانه برخی مسلمان‌نماها نیز جاهلانه به چنین موضوعی اعتقاد دارند.
گزینه بعدی مهره مار است. شنیده‌اید می‌گویند فلانی مهره مار دارد؟ می‌گویند فلانی حرف بزند بقیه بی، چون و چرا گوش می‌کنند؟ اصلاً مهره مار را می‌خرند برای جذب دیگران و تأثیرگذاری. مارگیرهای زیادی در هند و دیگر نقاط جهان مشغول جمع‌آوری مهره‌ها هستند و آن‌ها را به قیمت گزافی می‌فروشند. برای کارشان تبلیغات مفصلی می‌کنند و بین فرعی و اصلی بودن مهره‌ها با هم رقابت می‌کنند برای جذب مشتری. حالا چیست این مهره دلبر پرطرفدار که عده‌ای حاضرند برای خوش‌شانس شدن میلیون‌ها پول بدهند و مهره‌ای اندازه یک یا دو لپه به گردن بیاویزند؟ مهره‌ای که می‌گویند وقتی اثر می‌کند که دعای مخصوصش را بخوانی و وقتی اثر می‌کند که متعلق به مار ماده باشد. برای اثبات اصل بودن مهره هم شیوه‌های خاص خودشان را دارند که اینجا مجال توضیحش نیست. فقط برایم جالب است بدانم اگر این مهره‌ها آن‌قدر معجزه‌آساست و قرار است زندگی افراد را با داشتنش زیر و رو کند چرا زندگی رمال‌ها و مارگیرها را تکان نمی‌دهد؟! چرا خودشان برای اثبات ادعایشان هم که شده این مهره‌ها را برای پولدار شدن استفاده نمی‌کنند؟ اگر خرافه نیست پس چیست؟! در اینکه امروزه سنگ‌های درمانی اهمیت یافته و علم در این زمینه در حال گسترش است شکی نیست. در اینکه احتمالاً این مهره بار مغناطیسی بالایی دارد حرفی نیست، اما چطور می‌شود که یک مهره بتواند یک‌شبه زندگی آدم‌ها را زیر و رو کند؟
مارها هنگام جفت‌گیری یک تکه استخوان از نزدیک سرشان جدا شده و روی زمین می‌افتد. تکه‌های استخوانی از لحاظ مغناطیسی بسیار قوی هستند و افراد زیادی به آن اعتقاد دارند. جالب است بدانید مارها هم شامل این بدشانسی‌ها می‌شوند و فقط بعضی‌شان مهره گران‌تری دارند مانند مار شاه‌کبری که خواهان زیاد دارد و احتمالاً اولین کسی را که جذب انرژی و قدرتش می‌کند دلال این مهره‌هاست. بد نیست لیستی از آدم‌های موفق و پولدار تهیه شود و تحقیق شود چند درصد از آن‌ها مهره مار همراه خود دارند و هنگام شرکت در مجامع علمی و اقتصادی چه چیزی همراه داشته‌اند که به موفقیت رسیده‌اند.
اگر قرار بود یک مهره آدم‌ها را پولدار کند یا خوش‌یمنی بیاورد آیا فقیری در جهان می‌ماند؟ مطمئن باشید آدم‌های زرنگ‌تر از شما هستند که اگر یقین به درستی این ادعا داشتند حتی یک مهره هم برای دیگران باقی نمی‌گذاشتند. اعتقاد ما به این خرافه‌ها فقط جیب رمال‌ها و جادوگرها را از جهل‌مان پر می‌کند و بس!
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.