جنگ تازه قرمز و آبی؛ متلک سیاسی با شورت ورزشی!

این جنگ ساواکی و چریک و چپی و توده‌ای بین قرمز و آبی خیلی وقت است برنده‌ای ندارد. بازنده اما فراوان.

عصرایران؛ احسان محمدی- یونسکو هر از چندگاهی ویدئوهای تبلیغاتی در خصوص کودکان می‌سازد که محتوای بیشتر آنها این است که «بچه‌ها آنچه را از والدین ببینند، همان را انجام می‌دهند».
https://rasanashr.ir/wp-content/uploads/2020/04/01487247.jpg
در چند روز گذشته حسن روشن پیشکسوت تیم ملی و استقلال به منظور دفاع از تیمسار خسروانی که در یک برنامه تلویزیونی از او به نیکی یاد نشد، از خط و ربط یکی دو بازیکن پرسپولیس و ارتباط آنها با ساواک گفت. نوعی گلاویز شدن با همایون بهزادی پیشکسوت تیم ملی و پرسپولیس که البته در خاک خفته است.
قصد نصیحت‌های پیرانه ندارم که «باغچه هر کسی را بیل بزنیم، حتماً چند کرم در آن پیدا می‌شود» که اصولاً این روزها همه حق را یک‌جا و بسته بندی شده متعلق به خودشان می‌دانند اما وقتی موسفید کرده‌هایی که با هم نان و نمک خوردند، حرمت هم را نگه نمی‌دارند چه انتظاری از طفل‌های نی‌سوار و بوق در دستی است که گمان می‌کنند اگر همسایه بدبخت شود، آنها خوشبخت می‌شود!
فضای ورزش، فضای رقابت است و لذت کل‌کل اما قرار بود انسانی‌تر و اخلاقی‌تر زندگی کنیم. قرار بود یک گام به جلوتر برداریم و از چیزی که هستیم به انسانی بهتر ارتقا پیدا کنیم اما این ره که می رویم به هیچستان است! بنزین ریختن روی آتشی است که جوانترها از روشن کردنش لذت می‌برند و از پریدن رویش کیف شان کوک می‌شود.
اینکه در یک برنامه تلویزیونی اشتباهی صورت گرفته – که گرفته- مجوز نمی‌شود که بزرگترها به جان هم بیفتند. حسن روشن و چهره‌هایی مثل او البته که منتظر اظهار فضل! من نیستند و حرف‌شان را می‌زنند و کارشان را می‌کنند و احتمالاً از دیده شدن و تکرار اسم‌شان لذت می برند. بهرحال از قرار معلوم، دیده شدن به هر قیمت به از نادیده گرفته شدن و گمنام زیستن!
حسن روشن در روزگار خودش بازیکن بسیار بزرگی بود اما گاهی وارد بازی‌های کوچک می‌شود. انگار که نهنگی توی چاله آب خیابان شنا کند. بیش از آنکه تماشایی باشد، دردآور است. او البته صلاح خود را بهتر می‌داند اما افتخاری در این نیست که امروز علی کریمی مثلاً برای جبران به ناصر حجازی بند کند یا کریم باقری به منصور پورحیدری بتازد.
در این شهر شلوغ و بازار مکاره، بازنده کسی است که بخواهد آهسته و پیوسته برود، بخواهد وارد جنجال‌ها نشود، از آرامش و صلح بگوید، درست وقتی دیگران شمشیرها را تیز می‌کنند و از بوی خون تازه لذت می‌برند. این جنگ ساواکی و چریک و چپی و توده‌ای خیلی وقت است برنده‌ای ندارد. بازنده اما فراوان.
اگر احترام می‌خواهیم، باید احترام بگذاریم. بجنگ تا بجنگیم و «چشم در مقابل چشم» فقط کشته و زخمی‌ها را بیشتر می‌کند و جهان را کور. برای درک این نکته ساده لازم نیست آدم حتماً ملی‌پوش باشد، حتماً در آن رژیم و این حکومت نفس کشیده باشد. کافی است این روزها به اخبار نگاه کند. به آمار کسانی که تا دیروز زنده بودند و امروز عدد شده‌اند…
حرف آخر را اما از زبان نسل جدید می‌گویم که در چنین موقعیت‌هایی به طنز و طعن می‌گویند: باز هر جور خودتون راحتید!
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.