۳۸۷۲ قربانی کرونا؛ فقط عدد و آمار نیست!
در همین زمینه
شمار قربانیان کرونا در ایران تا ظهر ۱۹ فروردین به ۳۸۷۲ نفر رسیده اما آمارها در ذات تطبیقی خود توان بازگفتن داستان ۳۸۷۲ خانواده داغدار را ندارند…
امید خزانی
برای غالب مردم ما که جفای جنگ و تنگنای تحریم و سیلی سیل و زخم زلزله را چشیده اند کرونا مصیبت اندرمصیبت است و عبرتی در آن نمی بینند که قبلا نچشیده و نگرفته اند. کارگران را چه به هشتک #درخانه_ بمانیم!
اما برای برخی از ما که کرسییی برای تدریس و منبری برای وعظ و میزی برای ریاست داریم شاید عبرتی نهفته داشته باشد جاه سوز و دیده گشا!
برای من کرسی تدریس به قبل و بعد از سه شنبه سرد ۴ دی ماه ۹۷ تقسیم می شود. سه شنبه ای که چندصد متر آنطرف تر از محل سقوط اتوبوس مرگ با مخاطبانی که آنها را صرفا با صفت دانشجو می شناختم، مشغول افاضه فضل بودم!
تا قبل آن مصیبت هرگز عروسک بابالنگ دراز صورتی رنگی که به کوله پشتی دخترکی کم حرف متصل بود، را ندیده بودم و یا پوتین های مردانه ای که وزن سنگین آرزوهای دخترکی دیگر را می کشید نظرم را جلب نکرده بود ! تا قبل آن مصیبت طعنه می زدم که لیست اسامی کلاسم با اسامی دختران که خود را با غیر نام شناسنامه ای شان ملینا و سارینا می نامند مغایر است! گویی انبوهی تار از کسانی بودند که فقط در لیست آمار بودند و هیچ صفت بارزی جزصفت دانشجویی نداشتند!
هنوز در تبختر استادی بودم وصفیر آمبولانس ها در نفیرم اثر نکرده بودند که جلوی آسانسور ده ها کوله پشتی خونین و گل آلود و لنگه کفش های گلی خماری ام را برای همیشه بردند. در آن میان لنگه کفش ارزان قیمت خون آلودی بود که آن روز صبح صاحب آرزوهای گرانی را بدانجا حمل کرده بود و کوله پشتی نایکی بود که نوشته بود اصل است اما نبود ولی پسرک جوانی که آن را حمل کرده بود اصل اصل بود!
اما آمار اینها را نمی گفت فقط می گفت ۱۰ کشته ۲۶ مصدوم ! مصیبت ها چه از نوع آشنای تحریم و تصادف باشند یا از نوع غریب شان مثل کرونا یک وجه مشترک دارند؛ آمار. آمارها عاطفه کشند ؛ سرد و بی روح اند و سم اند برای انسانیت . چطور می شود انسانها را به آمار تقلیل داد با آن همه عظمت شان و سقف لایتناهی آرزوهایشان.
آمار قربانیان کرونا در ایران تا ظهر ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ به ۳۸۷۲ رسیده است. بله ۳۸۷۲ نفر…اما آمارها در ذات تطبیقی که دارند توان بازگو کردن داستان آن ۳۸۷۲ خانواده را ندارند! حتی داستان مسوولیت پذیری و مسوولیت گریزی را هم که اساسا باید بتوانند نقل کنند نمی توانند چون در مقام مقایسه با فلان و فلان کشور رنگ می بازند و تبدیل می شوند به سند افتخار!
مصیبت ها اگرازعینک مقام و منصب نگریسته نشوند، عبرت آموزند. چشم ها را سهراب گونه می شویند؛ پرده عادت ها را پاره می کنند و چشم ها را از دیدن به نگریستن تغییر می دهند و به حباب نگران لب رود قسم اش می دهند که آدم باشد. مصیبت ها نهیب می زنند که این تبخترها، فخرفروشی ها و کرسی ها و میزها و جامه های تزویر همه رفتنی اند!
در مصیبت کرونا عبرت است برای سیاسیون ما فراتر از تطبیق های آماری به زنان و مردان این سرزمین نگاه کنند و رنج هایشان را ببینند و بدانند که ما در دنیا نیاز به دوستان بیشتری داریم و از حافظ بشنوند که:
آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
کرونا عبرت است برای سلبریتی های ما که بدانند آن هزاران و میلیونها لایک که زیر پست هایشان خروده است انسانهایی هستند با داستان های خودشان و اگرسخاوت را مجالی است اکنون زمان آن است.
کرونا عبرت است برای واعظان ما که دین را با اندازه و بجا خرج کنند وعبرت است برای قدرت های دنیا که گوشه ای از زجری را که بر دیگران تحمیل می کنند بچشند و محافل علمی دنیا که هر پدیده ای را از عینک تفرعن پوزیتیویستی صرف نمی شود دید.
برای غالب مردم ما که جفای جنگ و تنگنای تحریم و سیلی سیل و زخم زلزله را چشیده اند کرونا مصیبت اندرمصیبت است و عبرتی در آن نمی بینند که قبلا نچشیده و نگرفته اند. کارگران را چه به هشتک #درخانه_ بمانیم!
اما برای برخی از ما که کرسییی برای تدریس و منبری برای وعظ و میزی برای ریاست داریم شاید عبرتی نهفته داشته باشد جاه سوز و دیده گشا!
برای من کرسی تدریس به قبل و بعد از سه شنبه سرد ۴ دی ماه ۹۷ تقسیم می شود. سه شنبه ای که چندصد متر آنطرف تر از محل سقوط اتوبوس مرگ با مخاطبانی که آنها را صرفا با صفت دانشجو می شناختم، مشغول افاضه فضل بودم!
تا قبل آن مصیبت هرگز عروسک بابالنگ دراز صورتی رنگی که به کوله پشتی دخترکی کم حرف متصل بود، را ندیده بودم و یا پوتین های مردانه ای که وزن سنگین آرزوهای دخترکی دیگر را می کشید نظرم را جلب نکرده بود ! تا قبل آن مصیبت طعنه می زدم که لیست اسامی کلاسم با اسامی دختران که خود را با غیر نام شناسنامه ای شان ملینا و سارینا می نامند مغایر است! گویی انبوهی تار از کسانی بودند که فقط در لیست آمار بودند و هیچ صفت بارزی جزصفت دانشجویی نداشتند!
هنوز در تبختر استادی بودم وصفیر آمبولانس ها در نفیرم اثر نکرده بودند که جلوی آسانسور ده ها کوله پشتی خونین و گل آلود و لنگه کفش های گلی خماری ام را برای همیشه بردند. در آن میان لنگه کفش ارزان قیمت خون آلودی بود که آن روز صبح صاحب آرزوهای گرانی را بدانجا حمل کرده بود و کوله پشتی نایکی بود که نوشته بود اصل است اما نبود ولی پسرک جوانی که آن را حمل کرده بود اصل اصل بود!
اما آمار اینها را نمی گفت فقط می گفت ۱۰ کشته ۲۶ مصدوم ! مصیبت ها چه از نوع آشنای تحریم و تصادف باشند یا از نوع غریب شان مثل کرونا یک وجه مشترک دارند؛ آمار. آمارها عاطفه کشند ؛ سرد و بی روح اند و سم اند برای انسانیت . چطور می شود انسانها را به آمار تقلیل داد با آن همه عظمت شان و سقف لایتناهی آرزوهایشان.
آمار قربانیان کرونا در ایران تا ظهر ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ به ۳۸۷۲ رسیده است. بله ۳۸۷۲ نفر…اما آمارها در ذات تطبیقی که دارند توان بازگو کردن داستان آن ۳۸۷۲ خانواده را ندارند! حتی داستان مسوولیت پذیری و مسوولیت گریزی را هم که اساسا باید بتوانند نقل کنند نمی توانند چون در مقام مقایسه با فلان و فلان کشور رنگ می بازند و تبدیل می شوند به سند افتخار!
مصیبت ها اگرازعینک مقام و منصب نگریسته نشوند، عبرت آموزند. چشم ها را سهراب گونه می شویند؛ پرده عادت ها را پاره می کنند و چشم ها را از دیدن به نگریستن تغییر می دهند و به حباب نگران لب رود قسم اش می دهند که آدم باشد. مصیبت ها نهیب می زنند که این تبخترها، فخرفروشی ها و کرسی ها و میزها و جامه های تزویر همه رفتنی اند!
در مصیبت کرونا عبرت است برای سیاسیون ما فراتر از تطبیق های آماری به زنان و مردان این سرزمین نگاه کنند و رنج هایشان را ببینند و بدانند که ما در دنیا نیاز به دوستان بیشتری داریم و از حافظ بشنوند که:
آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
کرونا عبرت است برای سلبریتی های ما که بدانند آن هزاران و میلیونها لایک که زیر پست هایشان خروده است انسانهایی هستند با داستان های خودشان و اگرسخاوت را مجالی است اکنون زمان آن است.
کرونا عبرت است برای واعظان ما که دین را با اندازه و بجا خرج کنند وعبرت است برای قدرت های دنیا که گوشه ای از زجری را که بر دیگران تحمیل می کنند بچشند و محافل علمی دنیا که هر پدیده ای را از عینک تفرعن پوزیتیویستی صرف نمی شود دید.