وقتی ما هم یک سندروم بیقرار داریم
در همین زمینه
خیلی از ما دچار سندروم دروغ هستیم. برای رسیدن به اهداف خود دروغ میگوییم. راست راست به دوربین زل میزنیم و دروغ میگوییم. دیگر گویا برای رسیدن به جاه و جلال باید دروغ گفت. گویا دیگر سکه راستگویی زیاد در کشور رواج ندارد.
عصرایران؛ مصطفی داننده- بهبود فریبا بعد از ۵ سال اسارت در آفریقا به میان خانواده برگشته است. سوغات این سفر نحس «سندرم دست بی قرار» بود. بهبود در شرایط هیجانی و عصبی اختیار دست اش را از دست میدهد و ناخواسته اتفاقات تلخی را رقم میزند.
او میداند که دچار چه بیماری عجیبی و غریبی شده است، آیا ما هم میدانیم که دچار چه سندرومی بیقراری هستیم؟
نه، خیلی از ما خبر نداریم. نمیدانیم دچار چه بیماریهای عجیب و غریبی هستیم که زمینه ساز رنجش مردم و اطرافیان خود میشود.
خیلی از ما دچار سندروم غیبت و قضاوت هستیم. به راحتی شستن یک دست زیر شیر آب از ترس کرونا، پشت همدیگر حرف میزنیم و متاسفانه قضاوت میکنیم. بدون اینکه اطلاع داشته باشیم به طرف مقابل ما چه گذشته و او چه شرایطی را تجربه کرده است، میبریم و میدوزیم و چکش عدالتمان را هم روی میز میزنیم و حکم صادر میکنیم.
خیلی از ما دچار سندروم بیانصافی هستیم. شرایط سخت مردم در جامعه را میبینیم اما تنها و تنها به فکر جیب خود و سود هستیم. میبینیم که مردم از دهان شیر پول در میآورند اما دولا پهنا حساب میکنیم که فقط خودمان برنده این بازی باشیم. شاید گاهی باید فکر کنیم که یک کارگر در شرایط سخت این روزها چگونه زندگی میکند. حاکمان به فکر نیستند ما چرا برای یکدیگر کاری نمیکنیم.
خیلی از ما دچار سندروم دروغ هستیم. برای رسیدن به اهداف خود دروغ میگوییم. راست راست به دوربین زل میزنیم و دروغ میگوییم. دیگر گویا برای رسیدن به جاه و جلال باید دروغ گفت. گویا دیگر سکه راستگویی زیاد در کشور رواج ندارد. دروغ بگو و به مقام برس. متاسفانه جامعه هم به این روش عادت کرده است و هرکه بیشتر دروغ میگوید، بیشتر رای میآورد و عزیزتر است.
به خاطر این سندرومهای بیقرار، حال جامعه ما خوب نیست. گویی اخلاق، ته لنجزاری است که باید برای رسیدن به آن مانند آن کارگر خوزستانی دل به لجنها بزنیم تا خوبیها را از اعماق آن خارج کنیم.
چه جامعهای را به آیندگان خود تحویل میدهیم؟ جامعهای که در آن آدمهای خوب متهم به «ساده بودن» میشوند و آدمها بد،«زرنگ» خطاب میشوند و مورد احترام همه هم هستند.
سبک زندگی در ایران به گونهای شده است که آدم خوب بودن و خوب ماندن راحت نیست. آدمهای خوب معمولا ضرر میکنند.
در خلوت به رفتارهای خود فکر کنیم. کار سختی نیست. ببینم از وقتی بیدار شدیم چگونه رفتار کردیم و اگر این رفتارها با خودمان شده بود، چگونه برخورد میکردیم.
ما همه یک سندروم بیقرار داریم و باید هرچه زودتر آن را کشف و راه درمان آن را پیدا کنیم.
او میداند که دچار چه بیماری عجیبی و غریبی شده است، آیا ما هم میدانیم که دچار چه سندرومی بیقراری هستیم؟
نه، خیلی از ما خبر نداریم. نمیدانیم دچار چه بیماریهای عجیب و غریبی هستیم که زمینه ساز رنجش مردم و اطرافیان خود میشود.
خیلی از ما دچار سندروم غیبت و قضاوت هستیم. به راحتی شستن یک دست زیر شیر آب از ترس کرونا، پشت همدیگر حرف میزنیم و متاسفانه قضاوت میکنیم. بدون اینکه اطلاع داشته باشیم به طرف مقابل ما چه گذشته و او چه شرایطی را تجربه کرده است، میبریم و میدوزیم و چکش عدالتمان را هم روی میز میزنیم و حکم صادر میکنیم.
خیلی از ما دچار سندروم بیانصافی هستیم. شرایط سخت مردم در جامعه را میبینیم اما تنها و تنها به فکر جیب خود و سود هستیم. میبینیم که مردم از دهان شیر پول در میآورند اما دولا پهنا حساب میکنیم که فقط خودمان برنده این بازی باشیم. شاید گاهی باید فکر کنیم که یک کارگر در شرایط سخت این روزها چگونه زندگی میکند. حاکمان به فکر نیستند ما چرا برای یکدیگر کاری نمیکنیم.
خیلی از ما دچار سندروم دروغ هستیم. برای رسیدن به اهداف خود دروغ میگوییم. راست راست به دوربین زل میزنیم و دروغ میگوییم. دیگر گویا برای رسیدن به جاه و جلال باید دروغ گفت. گویا دیگر سکه راستگویی زیاد در کشور رواج ندارد. دروغ بگو و به مقام برس. متاسفانه جامعه هم به این روش عادت کرده است و هرکه بیشتر دروغ میگوید، بیشتر رای میآورد و عزیزتر است.
به خاطر این سندرومهای بیقرار، حال جامعه ما خوب نیست. گویی اخلاق، ته لنجزاری است که باید برای رسیدن به آن مانند آن کارگر خوزستانی دل به لجنها بزنیم تا خوبیها را از اعماق آن خارج کنیم.
چه جامعهای را به آیندگان خود تحویل میدهیم؟ جامعهای که در آن آدمهای خوب متهم به «ساده بودن» میشوند و آدمها بد،«زرنگ» خطاب میشوند و مورد احترام همه هم هستند.
سبک زندگی در ایران به گونهای شده است که آدم خوب بودن و خوب ماندن راحت نیست. آدمهای خوب معمولا ضرر میکنند.
در خلوت به رفتارهای خود فکر کنیم. کار سختی نیست. ببینم از وقتی بیدار شدیم چگونه رفتار کردیم و اگر این رفتارها با خودمان شده بود، چگونه برخورد میکردیم.
ما همه یک سندروم بیقرار داریم و باید هرچه زودتر آن را کشف و راه درمان آن را پیدا کنیم.