زبان انگلیسی؛ ضرورت یا ژست؟
در طول تاریخ، قدرتهای حاکم هر یک تلاش کردند تا زبان موردنظر خود را به عنوان زبان اصلی بر جوامعی که تحت السلطه گرفتهاند، حاکم کنند که براساس زمانهای مختلف این زبانها با یکدیگر متفاوت بوده و هستند. اما بعضی از زبانها به خاطر گویش و آهنگ، شاید بیشتر از زبانهای دیگر مورد توجه و عمل قرار گرفتهاند. این روزها که بحث تدریس زبان انگلیسی در دوران آموزشی مطرح شده باید نکاتی را به استحضار خوانندگان برسانم. زبان انگلیسی هیچ ارتباطی به قدرت استکباری آمریکا یا چرخش قدرت وی ندارد؛ چرا که قبل از پیدایش آمریکا، انگلستان و امپراطوری بریتانیا این زبان را بر مردم خود جاری کرده بود.
آموزش زبان خارجی؛ چه زبان عربی و چه زبان انگلیسی در مدارس به ویژه دوران دبیرستان، هیچگاه جدی قلمداد نشده به شکلی که اگر دانش آموزی دوران ۶ ساله دبیرستان را گذرانده باشد شاید نتواند جملهای را به انگلیسی ترجمه کند. چرا که در دوران تحصیل ذهن و حافظه آنها پر از لغات مختلف یا حداکثر ضربالمثلهای زبان انگلیسی میگردد وهیچگاه این زبان به طور کاربردی و تکنیکی برای مکالمه و نوشتن به فرزندان آموخته نمیشود. البته بعضی از خانوادهها براساس علاقه و سلیقه، فرزندان خود را برای یادگاری زبان انگلیسی در مراکز مختلف آموزش زبان ثبت نام میکنند که اینگونه مراکز نیز جز طولانی کردن دورهها، کاری اساسی برای یادگیری تکنیکی زبان نمیکنند. این در حالی است که در خود انگلستان آموزش زبان انگلیسی در دوران دانشگاه به طور سمعی و بصری بوده و مستمرا مورد تمرین قرار میگیرند. از زمان ورود زبان انگلیسی به مدارس که شاید بیش از ۶۰ یا ۷۰ سال باشد روش تدریس و آموزش تکراری بوده است.
در ضرورت یادگیری یک زبان خارجی در حد مکالمه و توانایی برقراری ارتباط، امام خمینی(ره) در توصیههای خودسازی به جوانان و دانشجویان فرمودند: حداقل یک زبان خارجی را به طور کافی یاد بگیرید. در زمان قبل از انقلاب در بعضی از حوزههای علمیه قم زبان انگلیسی به طلاب تدریس میگردید؛ چرا که اعتقاد بر این بود که اینها برای تبلیغ به کشورهای مختلف میروند و باید بتوانند مسائل اسلامی را برای مخاطبان بیان کنند. این درست نیست که ما با اصل موضوع مخالفت کرده و درخواست جمع شدن تدریس زبان انگلیسی را از مدارس کنیم و در مقابل از خانوادهها بخواهیم فرزندان خود را به مراکز آموزش خصوصی ببرند. در این رابطه باید بگویم که مراکز آموزش زبان انگلیسی به تعداد زیاد نداریم مخصوصا در شهرستانها و نقاط دورافتاده. گذشته از کمبود مراکز تدریس زبان، مسئله دیگر هزینه این مراکز است که از عهده اکثریت خانوادهها خارج است. در جهت تحقق این موضوع ابتدا باید از صاحبنظران، کارشناسان، اساتید زبان و روانشناسان دعوت به عمل آید و اساس آموزش نوین را پیریزی کرد. سپس به طور آزمایشی در یک یا دو منطقه آن را به اجرا درآورد و در صورت رسیدن به نتایج مطلوب، آنگاه موضوع را به سراسر کشور توسعه دهند.
اینکه یک نماینده یا مسئول بگوید زبان انگلیسی را از مدارس حذف کنید، حرکت درستی نیست. باید در مورد این مسائل اندیشهورزی کرده و آنها را چکش کاری کنند. در دوران دبیرستان چند درس بود که زنگ آنها حکم زنگ تفریح را داشت. خط، ورزش و زبان انگلیسی از جمله این کلاسها بود. در راهپیمایی اربعین مشاهده میشد که بسیاری از جوانان هم وطن علاقه زیادی به برقراری ارتباط با شیعیان دیگر کشورها داشتند اما متاسفانه تنها با چند کلام مثل سلام و احوالپرسی و معرفی خود مکالمه به اتمام میرسید. البته خیلی کم ملاحظه میشد که برخی میتوانند ارتباط گفتاری را با دیگران ادامه دهند. چقدر جالب و ارزشمند بود که جوانان میتوانستند اوضاع کشور و همچنین وضعیت دشمنیها با کشورمان را برای دیگران توضیح دهند و بتوانند ذهن آنها را روشن کنند تا در بازگشت به عنوان سفیر کشور ما اقدام نمایند. به جای مقابله با تدریس زبان انگلیسی باید پیشنهاد شود درس زبان انگلیسی اجباری گردد.
جمع آوری زبان انگلیسی از مدارس و ارجاع آموزش آن به مراکز آموزشی تدریس زبان، فقط برای کسب درآمد اینگونه مراکز است. با تسلط به زبان انگلیسی میتوان ضمن دسترسی به فضای مجازی و دریایی از اطلاعات،بسیاری از مقالات و برگزیدههای زبان فارسی را به انگلیسی ترجمه نمود یا برعکس بسیاری از مقالات و کتب علمی را از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه کرده و در اختیار جوانان و علاقهمندان قرار دهند. اطمینان دارم این طرح در حد شایعه و گفتمان قرار گرفته است و در همین جا متوقف خواهد شد چرا که اجرای آن، مستلزم پژوهش و بررسیهای میدانی و نظری است و نمیتوان مسئله با این اهمیت را به عهده آزمون و خطا گذاشته و مثل بسیاری از مسائل آن را برعهده تجربه بگذاریم.
* دکترای علوم رفتاری از دانشگاه انگلستان
* منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد، ۸ آبان ۹۸