«ستایش»؛ چرا زنان همیشه باید فدایی دیگران باشند؟

سریال «ستایش» که این شب‌ها هوش و حواس خانواده‌های ایرانی را به خود معطوف کرده، در هر حال کندوکاو دیدگاه‌هایی پیرامون زنان است که اگر جامعه‌مان را زیر و رو کنید به خوبی متوجه می‌شوید که واقعاً حقیقت دارد و صرفاً یک داستان نیست!
فقط کافی‌است همین ستایش داستان را، فامیل و همسایه خودتان تصور کنید! شما بگویید! آیا اگر طاهر زنده بود و ستایش فوت کرده بود، طاهر هیچ‌گاه ازدواج نمی‌کرد؟! خودتان فکر کنید! چرا جامعه ما در دنیای حقیقی نسبت به تجدید همسر امثال حشمت فردوس ( آن هم سرِ پیری!) دیدگاه غیرمعمولی ندارد اما ازدواج مجدد ستایش را گناه کبیره می‌بیند؟

این قضیه در دنیای مطلقه‌ها هم تفسیر دور و درازی دارد! هیچ‌کس در ایران، نسبت به طلاق مرد دیدگاه بدی ندارد؛ اما نگاه‌ها به زنان مطلقه، مدل و مفهوم خاص دیگری دارد!
چرا زنان همواره نقش فدایی را در زندگی دارند؟! چرا مرد مجاز به رفع تنهایی‌هایش است و زن محکوم به زندگی گذشته؟! نکند زنان چندین و چند بار زندگی می‌کنند و مردان؛ تنها یک بار که در این زندگی اکنون ما، مردان مجازند و زنان محکوم؟!
جامعه سنتی ما همیشه زن را فداکار، مهربان، بامعرفت و فهمیده جلوه داده است..، جامعه به این‌که بانوان کم توقع هستند، عادت کرده، به پاسوزی‌شان برای حفظ خانواده خو گرفته و … شاید در انتهای سریال همه چیز خوش و خرم تمام شود و زندگی روال عادی به خود بگیرد…شاید بتوان گفت ازدواج مجدد ستایش تنها یک مثال برای کل زندگی باشد…اما آیا در جامعه واقعی هم زنان به زندگی منصفانه و عادلانه خود می‌رسند؟!
۵۷۲۵۸

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.