چرا کلانتری با انتقال آب دریای خزر موافق است؟
در اوایلی که عیسی کلانتری به سمَت رییس سازمان حفاظت محیط زیست گمارده شده بود، گفت که پنج درصد هم از مسایل محیط زیست اطلاع ندارد. منتقدان او، بارها این جمله را در نقد او تکرار کردهاند، با حاشیهای به این مضمون که «ببینید! خود او هم میگوید که از محیط زیست چیزی نمیداند!» در صورتی که از قضا این سخن او از معدود جملههای درست و درخور تأمل ایشان بوده است. واقعیت این است که هیچ انسانی، حتی آنانی که عمری را در بهترین دانشگاههای جهان و در زیستگاههای گوناگون زمین به پژوهش در زمینهی محیط زیست گذراندهاند، نمیتوانند ادعا کنند که یک درصد از پیچیدگیهای حیات را درک کردهاند. مساله این نیست که کلانتری چقدر از محیط زیست میداند؛ مساله این است که او، همچون بیشتر سیاستمداران به گفتههای خود پایبند نیست، و یا چیزی میگوید و طور دیگر عمل میکند!
کلانتری دغدغهی محیط زیست ندارد، چرا که امر محیط زیست، امر بیننسلی و درازمدت است، و کلانتری آمده که «موانع محیط زیستی» را که پیش روی طرحهای اقتصادیِ فوری است بردارد و دوستانش را که حوصلهی اندیشیدن به آیندهی دیگران و سرنوشت زمین را ندارند، راضی کند. مدافعان محیط زیست میگویند که دانش ما دربارهی ارتباط اجزای شگفتانگیز و متنوع طبیعت، از دریا و جنگل و کوه و تالاب و میلیونها گونهی زنده که احتمال میرود یک هزارم آنها هم را نشناخته باشیم، آن قدر کم است که باید در هر دستکاری در زمین، بسیار محتاط و «کماثر» باشیم. مدافعان محیط زیست همچنین میگویند هر طرح توسعه و عمران که با زیرورو کردن شدید زمین همراه است، فقط باید پس از اثبات ضرورت مطلق آن و پس از اطمینان از این که هیچ راه جایگزینی برای رسیدن به هدف مورد نظر وجود ندارد، عملی شود. سیاستمدار اما، راه حل زودبازده و راحت را میجوید، آن هم نه برای دستیابی به هدف ادعایی، بلکه برای رسیدن به سود و قدرت بیشتر و حمایت از دوستان. در این مسیر، آن چه که اهمیت ندارد، ثروتهای خداداد است که به عموم مردم (مردمِ امروز و فردا) تعلق دارد؛ سیاستمدار، این ثروتها را برای حمایت دوستان و هزینه میکند… .
در موضوع انتقال آب از دریای کاسپین به استان سمنان، در اینجا به مسایل فنی و ایرادهای کار نمیپردازم، چرا که صدها کارشناس و دلسوز این آب و خاک در این زمینه گفتهاند (و بدیهی است که آن کس که نیت کرده به سخنان مخالف وقعی ننهد، به این نقدها گوش نمیسپارد). در این یادداشت، روی سخن با مقامهای قضایی است: آیا نباید با طراحان پروژههایی که هزاران میلیارد تومان پول و بینهایت از داراییهای طبیعی را (که نمیتوان بر آن ها قیمت گذاشت) هدر داده و میدهند، برخورد قانونی کرد؟! چرا باید کسانی که در ساخت صدها سد و صدها کیلومتر کانال و تونل انتقال آب، فقط درصد کوچکی از هدفهای اعلام شدهی پروژهها را محقق کرده و در بسیاری موردها موجب آسیبرسانی شدید به منابع آب (رودخانه، تالاب، سفرههای زیرزمینی، مصبها) و سبب دامن زدن به اختلافهای بین استانی شدهاند، به راحتی در جامعه بگردند؟!
کلانتری، در ستاد احیای دریاچهی ارومیه، چند هزار میلیارد تومان پول را مصرف کرده، و هنوز دریاچه به حداقل وضعیت قابل قبولِ زیستی خود نرسیده و فقط بارندگیهای استثنایی اسفند و فروردین گذشته توانست دریاچه را از مرگ کامل نجات دهد. آیا نباید کلانتری در مورد چگونگی مصرف آن بودجهی کلان مورد پرسش قرار گیرد؟ آیا دریاچهی ارومیه را کانال و تونل خلق کرده که آقایان میخواهند با تونل سیوشش کیلومتری و انتقال آب از کردستان، آن را نجات دهند؟! چرا کلانتری نمیگوید که لازم است در سمنان نخست جلوی نشتی لولههای آبرسانی گرفته شود، شیوههای آبیاری ارتقا یابد، به مردم آموزش داده شود که چگونه مصرف آب را کم کنند… و بعد اگر آب کم بود، با احتیاط دربارهی روشهای دیگر تأمین آب اقدام کرد؟ پاسخ روشن است؛ از صرفهجویی، پولِ درشت و ناگهانی درنمیآید، اما از یک ابَرپروژه چرا…! نمایندگان سمنانی مجلس و دیگر مقامهای این استان که موافق طرح عظیم انتقال آب از مازندران هستند، حوصلهی این را ندارند که با چند صدهزار کشاورز استان سروکله بزنند و به آنان کمکهای مالی کوچک برسانند تا ایشان بتوانند در باغها و کشتزارها آب کمتری مصرف کنند. این مقامها راه سریعتری را برای گرفتن برش بزرگتر از کیک بودجهی ملی میجویند. کلانتری هم با این محفلها همداستان است و با استدلالهای مندرآوردی پروژه را توجیه میکند. یکی از «استدلال»های او این بوده است که وقتی با ساختن سد سفیدرود، به کشاورزان گیلانی آب دادهایم که برنج بکارند، چرا شمالیها مخالفاند که از دریای خزر برای ساکنان حاشیهی کویر آب ببریم؟ که این مصداق جبران یک کار غلط با غلط دیگر است. یا گفته است که حجم آبی که از دریای خزر برخواهیم داشت، در برابر حجم کلی این دریا چیزی نیست، در صورتی که اصلِ مشکل، حجم آبِ برداشتی نیست، بلکه اثرات مخرب آن بر ساحل، کشتزارها، مراتع، جنگلها، و… بر مقصد است.
اصلیت خود من از استان سمنان است و خانه و باغ پدریام در نزدیکی شاهرود است؛ سالها است که شاهدم کشاورزان کوچک به خاطر ناتوانی در اصلاح روشهای آبیاری، با همان شیوههای پیشین به آبیاری میپردازند، و از سوی دیگر کسانی که به نوعی به محفلهای سیاسی و رانت دسترسی دارند، توسعهی کمّی زمینهای کشاورزی و مصرف بیشتر آب را پیش گرفته و ثروت شخصی خود را با استفادهی بیملاحظه و ناپایدار از آب و خاک افزایش میدهند. حتی کشت گلخانهای و آبیاری قطرهای هم که فقط از دست قشر کوچک پولدار روستا برمیآید، تأثیری در کاستن کلی از مصرف آب نداشته، چرا که آبِ صرفهجویی شده، صرف توسعهی مساحت باغها و کشتزارها شده است. به این ترتیب، رساندن آب از حوضهای دیگر به این منطقه، فقط دور ریختن منابع مالی کشور و وارد ساختن آسیبهای شدید و جبرانناپذیر به سرزمین است.
اگر وزیر نیرو که در طی چند دهه، بیاعتنا به محیط زیست فقط در فکر کارهای سازهای بوده است، از طرح انتقال آب به استان سمنان حمایت کند، جای شگفتی نیست. اما این که مسوول سازمان محیط زیست، با چنین سرزمینسوزیِ تاریخی موافقت کند، شرمآور است.
آقای کلانتری، اگر کمترین عِرقی نسبت به محیط زیست دارید، اگر حتی یک بار به آیهای که بر سردر ساختمان سازمان محیط زیست نوشته شده (یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ: آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خدای پاک ارجمند فرزانه را سپاس میگویند) تأمل کردهاید، و اگر میخواهید بدنامی ابدی برایتان باقی نماند، عذرخواهی کنید و استعفا دهید.
*کنشگر محیط زیست