با پول شما به سلیقۀ خودم، بُت میشکنم!
آقای محسن یزدی این را هم گفته است: «مشکل مخالفان این مستندهایی که پخش میشود این است که میگویند شما وقتی مستندی در نقد شاملو ساختهاید چرا نمیگذارید ما مستندی در دفاع از او بسازیم و همانطور که گفتم قطعا شوخی میکنند، چون هر رسانهای سیاستهای خودش را دارد.»
او در بخش دیگری از گفت و گوی خود با خبرگزاری مهر گفته است: «اینها دیکتاتورهایی هستند که در راستای منافع شخصی خود کار میکنند. اگر شاملو بت نیست، چرا اینگونه رفتار میکنند».
محسن یزدی قائم مقام شبکه سه
هر چند پیش تر به مستند و در واقع «شبه مستند» و اگر بخواهیم درست تر توصیف کنیم «مستفحش» قدیس ِ شاملو پرداخته بودیم اما به بهانه این توضیحات جدید که البته بیانِ عیان و عریان انگیزه پروژه تخریب فرهنگی است چند نکته یا پرسش قابل طرح است:
۱. آیا در جریان متبوع ایشان، شخصیتی بزرگتر و مطرح تر برای این بتشکنی نبوده که این پروژه را به ایشان سپردهاند؟ بتشکنی را با پیامبر اعظم و ابراهیم و امام خمینی میشناسیم.
تازه آنها با کدام بتها درافتادند؟ ابراهیم خلیلالله با «نمرود» و پیامبر با بتهای کعبه و امام خمینی با سلطنتی با ۲۵۰۰ سال ریشه. آن بت شکنی ها جسارت فوقالعاده ای می خواست اما این جوان با بودجه صدا وسیما می خواهد به جان بی جان تندیس روشنفکران بیفتد و خیال می کند بت شکن شده است. آخر این که یک سطل لجن برداری و به چهره این و آن شخصیت فرهنگی بپاشی بت شکنی است؟ در بت شکنی شهامت و بیم خطری نهفته است و در بت شکنی ادعایی ایشان چطور؟
۲. در این مصاحبه اصل استناد «محسن یزدی» به چند مصاحبه و سخنرانی شاملو در خارج از کش ور است و مثلا چون به موسیقی سنتی علاقه ندارد و چون احساس می کند آقای شجریان جرأت ندارد به او پاسخ بدهد به ایشان حس قائم مقامی شجریان هم دست داده و جالب این که خود شجریان را تحریم کرده اند ولی از طرف او حرف می زنند!
اشارات این جوان به شجریان مرا به یاد گفت و گویی از آیدین آغداشلو نقاش و منتقد نامدار معاصر می اندازد که درباره یک روزنامه نگار مشهور و دیدگاه های او گفته بود « نمی دانم از کی مصدقی شده است؟!». حالا هم می توان از دستیار آقای علی فروغی پرسید از کی به موسیقی ایرانی و آواز شجریان علاقه مند شده اید که تا یکی انتقاد کرده برآشفته اید و اگر این همه علاقه داشته اید و دارید چرا موسیقی در این تلویزیون این قدر مهجور است تا جایی که حتی بچه های همراه پارسا خائفِ عصر جدید هم به جرم در دست داشتن ساز سانسور می شوند و آن نوجوان باید به تنهایی روی سن برود؟
۳. قائم مقام شبکه سه گفته است «هر رسانه ای سیاست خودش را دارد». حرف درستی است. اما اگر ایشان هفته نامه خصوصی با پول خودش منتشر می کرد یا تلویزیون خصوصی داشت. منتها وقتی اصرار دارند برای صدا وسیما از صفت «ملی» استفاده کنند دیگر نمی توانند بگویند «هر رسانه ای سیاست خودش را دارد».
حالا می توان پرسید این سیاست را خودشان به اتفاق رییس شان گذاشته اند یا سیاست سازمان است و اگر چنین است چرا شبکه چهار یا شبکه آموزش یا شبکه دو که فرهنگی ترند مجری این سیاست نیستند و شبکه سه که تعریف دیگری دارد متولی شده است؟
۴.با تعبیر ایشان باید منتظر باشیم سراغ «بتهای فرهنگی» دیگر هم بروند. بدین ترتیب بت شجریان را هم به خاطر اظهار نظر پس از انتخابات ۸۸ و تحریم صدا و سیما بشکنند. بت عبدالحسین زرین کوب را به خاطر برنامۀ هویت که ۲۵ سال قبل پخش شد.
بت «پرویز ناتل خانلری» را به این دلیل که ۱۵ خرداد ۴۲ وزیر فرهنگ بوده یا بت «بت خودشان» جلال آل احمد را به این دلیل که یکچند با حزب توده همکاری داشته و با این منطق کسی در شهر نمی ماند.
۵. نام این پروژه را بتشکنی نگذارند. لجنمالی مناسبتر است و تازه هم نیست. قبلا همین کارها را در نشریاتی با تیراژهای محدود انجام میدادند و حالا میخواهند با استفاده از بودجه کلان صدا وسیما و پول من و شما انجام بدهند. به شاعر و نویسنده مورد علاقه مردم یا بخشی از مردم توهین کنند و بعد راستراست توی چشم ما نگاه کنند و بگویند «بینندگان عزیز».
کسی هم نیست بگوید اگر «عزیز» شما هستیم چرا به علایق ما توهین میکنید و اگر «عزیز» شما نیستیم چرا ریاکاری می کنید و از بام تا شام میگویید عزیز؟
با این همه به نظر میرسد مدیر نورسیده قدری دیر به فکر تخریب شاملو افتاده و شاید به خاطر این باشد که ۱۹ سال قبل که شاعر مرده او احتمالا کودک دبستانی بوده و نمیتوانسته تبر در دست بگیرد و بُتشکنی کند و در آن زمان با فراتر از قندشکن نمیتوانسته کار کند و حالا که قدری بزرگ شده به سودای بتشکنی افتاده غافل از این که آدمهایی از این دست توفانهای بزرگتر را در زندگی از سر گذراندهاند و پس از مرگ هم توفانی کارساز نیست و به تعبیر خودش:
پیش از آن که خشمِ صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گُردۀ گاوتوفان کشیده بود…