ایران نوشت:قتل حمید حاجیان، وکیل سابق حسین هدایتی، متهم پرونده فساد بانک سرمایه، آن هم تنها چند روز پس از آنکه نام او در دادگاه مطرح شد، عجیب به نظر میرسد.
پیش از این حسین هدایتی در دادگاه گفته بود: «۴ سال است در دادسرای ناحیه سه شعبه ۱۲ علیه فیروز دولتآبادی طرح شکایت کردهام، اما هنوز ترتیب اثر داده نشده است. به سراغ حمید حاجیان که یک وکیل با نفوذ است و ۵۰ میلیارد تومان پول بنده را خورده و برده است، بروید. حاجیان گفته بود که اگر اسمش را در دادگاه ببرم، از من شکایت میکند. شاید فرار یقینی – یکی از متهمان پرونده- به حاجیان ارتباط داشته باشد.»
سیامک مدیر خراسانی، وکیل مدافع حسین هدایتی در پرونده اخیر اما گفته است که «به هیچ عنوان ارتباطی میان موکل من و حاجیان وجود ندارد.»
گفتوگوی «ایران» با نعمت احمدی را میخوانید.
شما آقای حاجیان را میشناختید؟
خیر، شناختی از ایشان نداشتم.
پرونده دادگاه آقای هدایتی را دنبال کردید؟ ایشان در دادگاه مدعی شد که این وکیل ۵۰ میلیارد تومان گرفته، اما به جای کمک، یکی از متهمان پرونده را فراری داد؟
من، هم از این واقعه و هم از اظهارات آقای هدایتی تعجب کردم. ضمن اینکه اخبار مختلفی درباره این مرحوم شنیدم، مانند اینکه بسیار بانفوذ بوده یا اینکه ثروت زیادی داشته است، غیر از این، آشنایی دیگری نداشتم.
نفس قتل یک وکیل دادگستری چه معنایی دارد؟
در جریان دادگاه بانک سرمایه مطرح شد که ایشان ۵۰ میلیارد تومان از آقای هدایتی گرفته، این رقم با هیچ منطق حقوقی سازگاری ندارد. زیرا آییننامهای درباره حقالوکاله داریم که مطابق آن، حقالوکاله وکلا عدد معینی خواهد بود، اما اگر بیش از این باشد، باید قرارداد نوشته شده و مالیات این حقالوکاله پرداخته شود.
چنین رقمی برای وکالت یک پرونده که حتی موکل ایشان هم ناراضی بود، به چه معنا است؟
اساساً کسانی که چنین مبالغی را به وکیل میپردازند، در درجه اول کار خودشان ایراد دارد، به عبارت دیگر، بخش زیادی از این مسأله به فسادی که متأسفانه حاکم است، باز میگردد.
منظور شما از فساد چیست؟
اگر یک مسئول فاسد نباشد، یا اگر یک رئیس بانک فاسد نباشد، من وکیل نمیتوانم کار خاصی بکنم. بنابراین فساد یک چرخه به هم پیوسته است. از این رو معتقدم این حادثه، بویژه در طلیعه حضور آقای رئیسی در مقام ریاست دستگاه قضایی، میتواند فرصت خوبی برای پیگیری ریشههای مفاسد باشد. زیرا آقای رئیسی گفت که فساد را نباید تحمل کرد، حتی اگر کم یا در هر زمینهای باشد.
چرا شما مسأله قتل این وکیل را به چنین موضوعات با چنین گسترهای پیوند میزنید؟
ببینید! یک وکیل کشته شده است. هنوز مشخص نیست که علت قتل چیست، اما سیگنالهایی که داده میشود، مشخص میکند که ضمیر این اتفاق به کجا برمیگردد. به عنوان مثال، وقتی دوربین محل قتل خراب میشود تا از صحنه قتل فیلمبرداری نشود، نشان میدهد که این اتفاق، میتواند یک نمونه باشد که ما به مسأله فساد اقتصادی به صورت سطحی نگاه نکنیم، به عبارت دیگر، این طور نباشد که در یک پرونده سه یا ۵ نفر را بگیریم یا در پرونده بابک زنجانی تنها شخص او یا دو نفر دیگر را بازداشت کنیم، این شیوه، ریشهیابی فساد نیست و پیامد آن نمیتواند مبارزه با فساد باشد، چه بسا میتواند زمینهساز کتمان وضع موجود باشد که همه میدانیم با کتمان نمیتوانیم با این مفاسد مبارزه کنیم.
میگویید که نباید با پروندههای مفاسد برخورد سطحی کرد. به عنوان یک وکیل، آیا احتمال میدهید که میان این قتل و پرونده مفاسد اقتصادی ارتباطی باشد؟
من شنیدم که ثروت وکیل مقتول به میلیاردها تومان میرسید. باید تحقیق کرد که ایشان چه پروندههایی داشته و در این پروندهها با چه کسانی سر و کار داشته است؟ ما از این طریق باید به سرچشمه برسیم. یعنی اگر با فساد مبارزه کنیم، نباید مورد مقطعی و موردی باشد، بلکه باید فراگیر باشد. مثلاً در همین پرونده به صورت بسیار ساده میتوان مشخص کرد که ایشان چند سال وکیل بود، چه میزان ثروت دارد، این ثروت را از چه راهی کسب کرد، پروندههای مهم او چه بود، در این پروندهها با چه کسانی ارتباط داشت، تلفن همراه، کامپیوتر و دفتر او بررسی شود تا آدرس، نام و نشانی بسیاری از افرادی که با ایشان سروکار داشتند، مشخص شود.