قتل عمه به خاطر کینه از پدربزرگ در تهران
از شامگاه پنجشنبه نوزدهم تیر امسال تا بعدازظهر جمعه هر چه خانواده زن ۳۵ ساله تنها با او تماس گرفتند، جواب هیچکدام را نداد و آنها چون دلنگران بودند مقابل خانهاش رفتند.
همسایهها از او خبری نداشتند و در را بازنمیکرد. بعد با مرد صاحبخانه تماس گرفتند که او با کلید یدک در خانه مستاجر را باز کرد و زمانی که وارد شدند، جسد او را در اتاق نشیمن یافتند.
بوی گاز به مشام میرسید. انگار او بر اثر گازگرفتگی فوتشده بود. ماموران کلانتری نازیآباد همراه رحیم دشتبان، بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران در آنجا حاضر شدند.
۱۲ ساعت از مرگ آن زن گذشته بود، به نظر میرسید او بر اثر گازگرفتگی فوتشده اما شکستهشدن ناخنهای وی کمی به نظر مشکوک بود.
جسد به پزشکیقانونی منتقل شد و کارشناسان نظر دادند که آثار شکستگی روی گلوی زن وجود دارد و او خفه شده و به قتل رسیده است.
بنابراین تحقیقات ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران آغاز و از سویی معلوم شد مقتول برادرزاده ۲۴سالهای دارد که بوکسور بوده و آرایشگر است و زیاد به خانه این زن رفت و آمد داشته که او به عنوان مظنون در مراسم ختم مقتول بازداشت شد.
دیروز متهم به شعبه دهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در حالی که گریان بود به قتل عمهاش اعتراف کرد و گفت: به خاطر مصرف قرص اکس و اختلاف مالی که پدرم با پدربزرگم داشت با عمهام درگیرشده و او را با دستانم خفه کردم و الان پشیمانم.
همیشه شکست میخوردم
علی ۲۴ ساله بهشدت میگریست، مدام به دستانش نگاه میکرد که با آن جان عمهاش را گرفته بود. پشت گوشهایش، مچ دستان و پاهایش پر از خالکوبی است. هقهق میکرد و میگفت: زودتر اعدامم کنید، نمیخواهم زنده بمانم. در حاشیه جلسه بازجویی درباره انگیزه قتل گفتوگویی با او داشتیم که در ادامه میخوانید.
ورزشکاری؟
سالهاست در رشته بوکس فعال هستم، مقام چند قهرمانی در مسابقات باشگاهی و قهرمانی تهران دارم.
چه کارهای؟
آرایشگرم، با یکی از اقوام کار میکردم اما بیماری کرونا که شروع شد، او مغازه را فروخت و برای کار و زندگی به ترکیه رفت و من بیکار شدم.
با مقتول اختلاف داشتی؟
با عمهام اختلاف نداشتم. کینه از پدربزرگم داشتم، او خانهای را فروخته و پولش را به عمویم داده بود. پدرم فلج و خانهنشین شده و پدربزرگم به ما پولی نمیداد. هزینه زندگی را من میدادم. وضع زندگی عمویم خوب شده بود. همه کار درست داشتند؛ پولدار و خودروهای مدل بالا سوار میشدند، ازدواج کرده و خوشبخت بودند و من هزاران امید برباد رفته داشتم. حتی در عشقم شکست خوردم.
چرا درعشق؟
در اینستاگرام با دختری آشنا شده و قصد ازدواج با او را داشتم. به دروغ به او گفتم که پولدارم و با خودروهای مدل بالای اجارهای به محل قرار با او میرفتم. وقتی فهمید دروغ گفتهام مرا ترک کرد.
از شب قتل بگو.
شکست عشقیام حالم را بد کرده بود، ۱۲۰ هزار تومان به مردی دادم و قرص اکس و لیکوئید گرفتم و خوردم و بعد رفتم خانه عمهام تا با او درددل کنم. به او گلایه کردم که چرا پدربزرگ پول خانه را به عمویم داد و به پدر بیمارم نداد.
به پدربزرگم فحش دادم که یک سیلی به من زد و دعوایمان شد و از روی خشم آنی با دستانم خفهاش کردم.
فرارکردی؟
خواستم جسد را بیرون ببرم که ترسیدم همسایهها متوجه شوند. بعد رفتم کتری را روی گاز گذاشتم و روشن کردم که بعد از ریختن آب آن روی گاز شعله را خاموش کرده و بوی گاز پخش شده بود. میخواستم با این صحنهسازی مرگ او را گازگرفتگی جا بزنم که نشد.
منبع: جام جم